به نام قدرت مطلق الله

یاد الله در هر جا ، یاد خود از قطره به اقیانوس است

یکشنبه 19 اردیبهشت ماه 1395 لژیون همسفران عشق به استادی خانم الهه و جمعی از دوستان محبت ، رأس ساعت 16:30 آغاز به کار نمود .

خانم الهه ، استاد عزیزمان سخنان خود را اینگونه آغاز نمودند :

خداوند متعال را سپاسگزارم که اجازه داد با همدیگر باشیم . به خاطر هدایایی که هفته پیش به مناسبت هفته راهنما ، زحمت کشیدید تشکر می کنم ؛ نوشته های شما که از حس شما نشأت گرفته ، بسیار در من تأثیر گزار بود و باعث شد اشک در چشمانم حلقه بزند ... این من هستم که باید به شما هدیه بدهم ، چرا که من دارم از شما آموزش می گیرم .

در سی دی تولد ، آقای مهندس می فرمایند : همگی باید بهداشت را رعایت کنند و سعی کنید برای رعایت اصول بهداشتی ، روبوسی نکنید ...

همسفران در مورد سی دی مثلث و دایره مشارکت کردند .

همسفر فاطمه : آقای مهندس در این سی دی در مورد دایره و مثلث صحبت می کنند که علامت و لگوی کنگره است . کل هستی را به دایره تشبیه کرده اند که همه انسانها در این دایره در کنار یکدیگر قرار دارند . این دایره می تواند میلیونها قطر و شعاع داشته باشد و همه با هم برابرند . این دایره یک مرکز دارد که همان قدرت مطلق است یا هر نیرویی که بر کل این خلقت ، احاطه دارد . دایره برای حفظ و بقای خود به مثلث  نیاز دارد و این مثلث ، دایره را قانونمند می کند . در کنگره هم ، همه اعضاء با هم برابرند و تفاوت در جزئیات است و برای اینکه به حیات خود ادامه دهد ؛ این تفاوتها باید باشد . یک تازه وارد ؛ ساز و کار این سیستم را نمی داند و نمی تواند آن را اداره کند ؛ مسئولیت بر عهده کسانی است که در جایگاههای مختلف در حال خدمت هستند .

همسفر ثریا : موضوع بحث ما دایره و مثلث است . دایره نشانگر هستی و مخلوقات هستی یا انسانهایی است که در محیط دایره در کنار هم نقش آفرینی می کنند . در محیط دایره ، هیچ کس را بر دیگری برتری نیست ؛ زیرا هیچ نقطه ایی بر نقطه دیگر برتری ندارد . دایره یک مرکزیّت دارد و تعیین کننده است که ما و ساخت هستی ، تصادفی نیست . مخلوقات ممکن است رده بندی شوند و به گیاهان ، جانوران و انسان دسته بندی می شوند . اگر به استخوانهای دست و پا نگاه کنیم ؛ می بینیم که چه حساب و کتابی دارد ! حتی تناسبی که در صورت انسان است ؛ همین طور است و زیباتر از انسان نمی توان موجودی را به نمایش گذاشت . در هر قسمت از وجود انسان نگاه کنید ؛ می بینید که شما چیزی کامل تر از آن را نمی توانید بیاورید ...

همسفر شهرزاد : اگر طبق صحبتهای آقای مهندس ، کندوی عسل را دایره فرض کنیم ؛ زنبورها حکم همان نقاطی در محیط دایره هستند که همه با هم برابرند ؛ ولی برای اینکه این سیستم بتواند به حیات خود ادامه دهد نیازمند قانون است و مثلثی در دایره ( کندو ) رسم می شود که در رأس ملکه و در یک ضلع کارگران و در ضلع دیگر زنبورهای نر هستند ... درست است مرکزیّت دایره ( هستی )، قدرت مطلق است ولی خداوند هم برای ساز و کار هستی نیازمند ابزار است ... کلاً مثلث را در هر جایی می توانید رسم کنید مثلاً وقتی یک سری ، از خطوط عبور می کنند ؛ می توانیم مثلثی رسم کنیم که یک ضلع آن ، بهشت است و دیگری دوزخ و ضلع سوم ، برزخ است و این بستگی به خودمان دارد . در جامعه می توان مثلثی را رسم کرد که یک ضلع ، حاکم است و ضلع دیگر ، قوانین و ضلع سوم ، مردم هستند .

برای اساتید آقای مهندس هم در این سی دی ، یک مثلثی ترسیم می شود که سه ضلعش عبارتند از :

1 – گروه سردار : که در پی واقعیت ، هستی و آفرینش است .

2 – گروه عقاب سفید ( استاد سیلور ) : که در پی آزمایش ، پیدایش و تحقیق است .

3-گروه استاد رعد : که در میان اولی و دومی است ؛ هم از الهیّات دارد و هم از مسائل علوم و تحقیق .

مثلثی هم برای پیامبران ابراهیمی که کتاب دارند ؛ ترسیم شده که عبارتند از :

1 – حضرت موسی ( کتاب تورات ) : این دین بیشتر در مورد مادیّات صحبت می کند و پیروانش در پی زمین ، چشمه های آب ، خوراکی و ... بودند . هنوز هم اقتصاد دنیا بیشتر در دست یهودیان است .

2 – حضرت عیسی ( کتاب انجیل ) : حضرت مسیح ، بیشتر در مورد معنویات سخن می گفت ؛ مهربانی ، محبت و ...

3 – حضرت محمد ( کتاب قرآن ) : رسول خدا می فرمایند : برادرم موسی دنیا را با یک چشم می دید ( مادی ) ، برادرم عیسی دنیا را با چشم دیگر می دید ( معنوی ) ، ولی من با هر دو چشم می بینم هم دنیا و هم آخرت .

همسفر شهلا : برداشت من از این سی دی ؛ آقای مهندس در این سی دی از خطوط صحبت می کنند و می گویند هر که از خطوط خارج شود ؛ خدا می داند که چه اتفاقی برایش می افتد ! ... مثل قطار که اگر از روی ریلها و خطوط خودش خارج شود ؛ تخریب بسیاری را به وجود می آورد . دایره هم بیانگر هستی و مخلوقات هستی است ؛ مخلوقات در حال نقش آفرینی در این دایره هستند و در این دایره ، انسانها با هم برابرند مگر اینکه از قوانین الهی و آنچه خرد جهانی تائید می کند ؛ عدول کنند و در اینجا تفاوتها مشخص می شود .... حالا که ما آمدیم و با جهان مادی آشنا شدیم و فهمیدیم که در جهان مادی چه خبر است ، کاری کنیم که نمره ما بیست باشد و از این جهان با اعمال درست سفر کنیم ... انسانها بیشتر روی گفتار تأکید می کنند و از عمل غافل هستند ؛ انشاالله بتوانیم آنچه را می آموزیم جامه عمل بپوشانیم .

همسفر فاطمه : در این سی دی گفته شده که قدرت مطلق در مرکزیّت قرار دارد ؛ مگر نباید بیرون از این دایره باشد تا بتواند خلقت را اداره کند ؟ ؟ ...

خانم الهه : ما وقتی می گوییم تمام کار ما و حتی کلام الله بر مبنای تصاویر است یعنی تصویر ، مثال می زند و به تو می گوید اگر می خواهی بدانی درون انسان چیست ؟ تصویر شماره یک کتاب 60 درجه را ببینید ؛ لزوماً در بدن خود  یک دریا و یک کوه و یک خورشید نداریم ! ... این تصویر نشان می دهد که شما درون خود یک ساختاری دارید که می تواند دریا باشد ، یک بخش آن می تواند برهوت باشد یعنی یک قسمت شما می تواند مهربانی تولید کند و یک بخش شما می تواند مملو از نفرت باشد ! ممکن است مثل خورشید نسبت به دیگران مهربانی کنید و یا ... مثلث و دایره هم یک مثال است . ما نمی توانیم بگوییم که حتماً کل کائنات شبیه دایره است ؛ چون کل کائنات در حال گسترده شدن و پیشرفت است . اگر فرض کنیم که همه چیز مثل یک دایره باشد ... شما با پرگار کار کرده اید ؟ کار کردن با آن چگونه است ؟  اول ، سوزن پرگار را روی کاغذ می گذارید یعنی نقطه اصلی ، همان قدرت مطلق است و باید او وجود داشته باشد تا بقیه چیزها بوجود بیاید و چون از لحاظ هندسی ، دایره کاملترین شکلهاست ( چون شکستگی ندارد ) می تواند میلیونها و حتی تا بی نهایت شعاع داشته باشد و محدود نیست ! پس یک مرکزیتی وجود دارد که آن مرکزیت ، بقیه را بوجود آورده  و همه نقاط روی دایره ، نسبت به مرکز برابرند و فاصله آنها با مرکز  در ابتدای امر ، یکی است ؛ ولی بعد جایگاه آدمها را چه کسی تعیین می کند ؟ چه کسی می شود سفر دومی ؟ آن کسی که حرکت می کند . چه کسی می شود کمک راهنما ؟ آن کسی که عمل می کند ، مطالعه می کند و ... پس در ابتدا همه جایگاهها برابر است .

هر چیزی که کامل باشد یک دایره است ولی حتماً یک ؛ سه تا ضلعی از درون ، آن را نگه می دارد . مثلاً خانواده ؛ مثلث آن می شود پدر ، مادر و فرزند . دایره ، نماد هستی هر چیزی است ؛ هستی یک لژیون ، هستی کنگره ، هستی کائنات و ... هر چیزی که قرار است پابرجا باشد ، چیزی که آن را محکم نگه می دارد آن اضلاع مثلثش می باشد ! ... اضلاع مثلث کنگره عبارت است از : معرفت ، عمل سالم و عدالت ؛ یعنی تا وقتی که معرفت و دانش نداشته باشیم و عملی انجام ندهیم ، هیچ وقت به نوک رأس نمی رسیم ، هیچ وقت به تعادل نمی رسیم و این سه ضلع است که دایره را حفظ می کند ! ... همه ما این خوشه های گندم هستیم ( که در لگوی کنگره دیده می شود ) این خوشه ها به هم پیوسته شده اند و شده کنگره . ما همه در لژیون هستیم و این لژیونها در کنار هم شده دریا . یکی از اساتید آقای مهندس ، چند سال پیش به ایشان می گویند : این خوشه ها الان زرد رنگ هستند ، بعد شیری رنگ می شوندو می شکافند .

امروز همسفری می خواست وارد لژیون شود ولی شال من بسته است و لژیون ، پذیرش ندارد ؛ ولی او اصرار می کرد که با حسش مرا انتخاب کرده ... هر کدام از شما اگر حرکت نکنید ؛ جای او را گرفته اید و به او مدیون هستید ، نکند از کنگره برود ! نکند به لژیون دیگری برود که حسش با آن لژیون نیست و نتواند حرکت کند ! ... پس شما هم مانند این خوشه های گندم ، به هم چسبیده و به هم پیوسته هستید که باید با حرکت ، بشکافید و هر کدام خوشه دیگری را تولید کنید.

گاهی اوقات متأسف می شوم که من همسفر ، هنوز درگیر هستم که چرا مسافر من یا فرزند من نماز نمی خواند ؟ ! چرا موهایش پیداست ؟ ! چرا  ؟ چرا ؟ ! ... به من چه ، به تو چه ؟! ... وقتی انسان از کارهای خودش غافل می شود ؛ یادش می افتد که چرا موهای فلانی پیداست ؟ چرا فلان شخص ، شلوار کوتاه پوشیده ؟ چرا ... ؟ اگر آدم سرش به کار خودش باشد که اصلاً اینها را نمی بیند ؛ وقتی آدم حواسش به همه جا باشد ، خودش را نمی بیند ! ما اگر حواسمان به تصویر شماره 1 ( تصویر روی جلد کتاب ) باشد ؛ درمی یابیم که در درون من یک چیزهایی هست مثل دریا ، آب است ؛ رحمت است ؛ ایمان است ... ایمان یعنی امنیت دارد ، حالش خوب است . یک جایی از آن هم برهوت است ؛ خشک است یعنی هنوز طعم محبت را نچشیده ، هنوز نتوانسته یک سری از افراد  را ببخشد ، حالش خراب است ! ... در بیابان چه چیزی پرورش پیدا می کند ؟ خار ، مارهای سمی و ... در قسمتی از درون خود که مانند بیابان برهوت است ؛ مار سمی پرورش می دهیم ! آقای امین می گویند فرق مارهایی که در مناطق شمالی هستند با مارهایی که در کویر هستند ؛ چیست ؟ ... هر دو سمی هستند ؛ ولی سم مارهای نواحی شمالی ، کشنده نیست ولی مارهای کویر اگر نیش بزنند ، درجا می کشند ! چرا ؟ ؟ ... چون کویر  هیچ چیز ندارد ؛ خشک است  ولی اگر کسی شروع کند در خودش آب تولید کردن و حرکت کردن ... خوشا چاهی که از خود ، آب دارد ! شما نمی توانید به اجبار ، چیزی به دیگران یاد دهید و تنها کسی را که می توانید هدایت کنید خودتان هستید ، فقط می توانید فرمان زندگی خودتان را در دست بگیرید و شروع کنید به حرکت کردن ، دروغ نگفتن ، سرزنش نکردن ، خیانت نکردن ، منیّت نداشتن و ... نه فقط خور و خواب و شهوت ...

همسفر زهرا در مورد تصویر شماره 2 مشارکت نمودند :

مدتها بود که در تصویر دوم کتاب ، مانده بودیم و وقتی با ماشین در جاده در حال حرکت بودیم یا ماشین سُر می خورد و یا قندیلها روی ماشین می افتادند ؛ این قندیل ها ، همان گره های درونی ما بود ، منیّت خود من بود که حرکت نمی کردم و منتظر بودم تا مسافرم حرکت کند ! هر موقع کتاب را باز می کردم و این تصویر را می دیدم ؛ می گفتم خدایا می شود ما از این جاده عبور کنیم ... به کمک نیروهای الهی و با آموزشهای کنگره و آموزشهای راهنمای عزیزم ، خانم الهه توانستم حرکت کنم .

خانم الهه در ادامه توضیحاتی را در مورد تصاویر کتاب 60 درجه بیان نمودند .

تصویر شماره 3 : قبل از ورود به کنگره اکثریت معده درست ، دندان درست ، عقل درست و ... نداشتیم ، پا درد و کمر درد و ... هم داشتیم ، اخلاق درستی هم که نداشتیم ! ولی با آمدن به کنگره و با حرکت کردن ، اخلاق خوش ما جوانه زد و ... کلاً پیشرفت کردیم .

تصویر شماره 4 و 5 : با حرکت در مسیر ارزشها می توان به یک تنه تنومند تبدیل شد . با حرکت در مسیر ارزشها می توان از فصل پاییز هم گذشت .

تصویر شماره 6 : تصویر غسل در صحرا ؛ ما شما را در صحرا نهادیم تا باران رحمت ، شما را غسل دهد و به گذشته بردیم که قدری به یاد آورید که چگونه بودید ! آنجایی که بودید جهان مردان توانا بوده ، درستکار و درست پیمان . اکنون طبق قاعده که شروع نقطه آغاز است و آغازهای بی شمار از آن  شده است اما به یاد نمی آید ؛این مشکل شما نیست که به یاد نمی آید ؛ این خواست الهی است .

ما همه یک جایی بودیم ! از آنجا همه آمدیم و هیچ کس هم بر کس دیگری برتری نداشت .

تصویر شماره 7 : در این تصویر ، اسب ، نماد قدرت بدن است که شروع به حرکت کرده ، قبل از کنگره قدرت بدنی خود را نابود کرده بودیم و الان دوباره آن توانایی ها دارد به ما برمی گردد .

تصویر شماره 8 : کم کم ماشین شروع به حرکت می کند ، کم کم داریم از تاریکی  به طرف روشنایی حرکت می کنیم .

تصویر شماره 9 : نیروها با حرکت درست  شروع می کند به کار کردن ؛ برای مثال قبلاً خیلی چیزها را فراموش می کردیم ولی حالا که در صراط مستقیم حرکت می کنیم بهتر شده ایم ، قبلاً خیلی زود رنج بودیم ( به قول آقای امین : انسانی که زود رنج است در عمق تاریکی است  ) ولی حالا بهتر شدیم و این نشانه حرکت ماست .

تصویر شماره 10 : اگر درست حرکت نکنیم به نابودی کشیده می شویم هم از نظر جسمی و هم روحی .

تصویر شماره 11 : این قدر روی تخته سنگ ، چنگ زده که اثرش روی سنگ مانده است !  می دانید که نمی شود روی سنگ ، چنگ زد . ببینید چقدر به او فشار می آید که جای خراشهایش روی سنگ مانده یعنی دارد با نیروهای بازدارنده دست و پنجه نرم می کند ! این حال مسافرانی است که پله های آخر درمان را طی می کنند . منتظر یک تلنگر نادرست همسفر است تا به ته چاه برود ! ...

تصویر شماره 12 : کم کم دارد به حیات باز می گردد ...

تصویر شماره 13 : یعنی حالش خوب است و رها شده ؛ اینجا دیگر نیاز به ماشین نیست ، بدنش اینقدر به حرکت در آمده که دارد خودش اسکی می کند .

تصویر شماره 14 : یعنی شناخت خود ، یعنی به جایی رسیدم که دارم بیرون و درونم را منطبق می کنم . اگر در بیرون ، آدم خوبی هستم ؛ در درون هم آدم خوبی هستم . دارد به خود خود نزدیک می شود و پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگر است .

دستور جلسه هفته آینده : سی دی شفاء