همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
دوشنبه 27 مهر 1394 :: نویسنده : همسفر افسون
به نام خدا لژیون همسفران عشق در تاریخ 26/7/94 راس ساعت 16:40 با دستور جلسه مثلث پنهان کاری اغاز بکار نمود. استاد چنین آغاز فرمودند: انشاءالله حال همگی خوب بوده و سالم باشید. حال من هم خوب است و خدا را شکر می کنم که بار دیگر در کنار هم هستیم. استاد از دبیر قبلی، خانم الهه که به نیابت از خانم زهرا دبیر جلسه بودند و دبیر فعلی یعنی اینجانب، افسون خواستند که بایستیم و دفتر دبیری و هدیه ی دبیر جدید به دبیر قبلی را با ادای احترام، به یکدیگر تقدیم استاد در باب رعایت ادب و احترام و به طور کلی نحوه ی رفتار، فرمودند: ما باید در کنگره، کوچکترین رفتارهایمان هم حساب شده باشد. مثلا باید بدانیم میکروفون را در چه فاصله ای بگیریم که صدایمان نه خیلی بلند و نه خیلی آهسته باشد. باید بدانیم که چقدر حرف بزنیم، چرا حرف بزنیم و چطور حرف بزنیم. فارغ از مسایل مذهبی، باید بدانیم که با یک مرد چگونه صحبت کنیم. با یک زن، با دوستان مان، با والدین و فرزندان مان چقدر با ادب صحبت کنیم؟ آیا می توانیم به دوستمان هرچه خواستیم بگوییم؟ آیا می توانیم هر رازی را به دوستمان بگوییم؟ پاسخ منفی است چون هر چیزی حد و مرزی دارد. با هر کس باید متناسب با سن و جنس و جایگاهش و البته با احترام باید سخن بگوییم. بعضی ها تصور می کنند با کودکان هرطور دلشان می خواهد می توانند صحبت کنند. خیلی اشتباه است که فکر کنیم کودکان نمی فهمند. من همیشه وقتی مهمان داریم، اول از کودکان پذیرایی می کنم و سپس از بزرگترها چون کودکان به این چیزها دقت و حساسیت بیشتری دارند. باید با آن ها بسیار مودبانه صحبت کنیم چون همان کودکی که در صور ظاهر چهار ساله است، در صور پنهان ممکن است چند میلیون سال، سن داشته باشد. حق نداریم به دیگران به دلیل این که خواهر لژیونی ما یا دوست ما هستند دستور بدهیم و امر و نهی کنیم حتی اگر آن ها اوامر ما را اطاعت کنند. در کنگره هم همه موظفیم که به افرادی که در جایگاه های بالاتر از ما هستند احترام بگذاریم. مثلا حق نداریم جلوتر از راهنمای خودمان یا سایر راهنمایان، مرزبانان و یا هر فردی که دارای شال کنگره است از دری وارد یا خارج شویم. این احترام به شان فرد نیست بلکه احترام به جایگاه او به عنوان راهنما، مرزبان یا هر جایگاه دیگر کنگره است و به همین دلیل سن افراد در اینجا مطرح نیست. چیزی که اولویت دارد، جایگاه آنان است. در کنگره سفر اولی باید به سفر دومی احترام بگذارد، همه افراد، فارغ از این که بزرگترند یا کوچکتر، باید به کمک راهنمایان احترام بگذارند. اگر یک مرزبان از من که کمک راهنما هستم کوچکتر هم باشد، به دلیل این که جایگاهش بالاتر است من باید به او احترام بگذارم. در واقع در اینجا بزرگی به جایگاه بالاتر است، نه به سن. کسی که جایگاه پایین تری دارد نباید دستش را برای دست دادن دراز کند همانگونه که در خارج کنگره هم فردی که بزرگتر است برای دست دادن دستش را دراز می کند و شایسته نیست که فرد کوچکتر این کار را بکتد .اگر فرد یا افرادی این آداب را نمی دانند و به نظرشان اشتباه می آید، باز هم ما موظفیم که مطابق آداب صحیح رفتار کنیم. اگر شرایط مهیا بود و امکان داشت می توان تلویحا راجع به آداب صحیح، صحبت کرد و در غیر این صورت نیز نباید به قضاوت غلط دیگران در این باره اهمیت بدهیماستاد همچنین متذکر شدند که تا وقتی در لژیون هستیم آدامس نمی خوریم، از گوشی موبایل استفاده نمی کنیم و به شکل فردی، کتاب نمی خوانیم. در ادامه استاد برای همه طریقه ی محاسبه ی میزان مصرف مسافران را (ازسی سی شربت ot به گرم اوپیوم) برای اعلام سفر توضیح دادند: مقدار شربت ot با مقیاس سی سی را ضرب در 100 می کنیم، سپس عدد 1000 را تقسیم بر حاصل آن می کنیم. مثال: فردی که روزانه 3سی سی شربت ot می خورد بدین صورت میزان مصرفش محاسبه می شود: 300=3 * 100 سپس 3= 300 / 1000 یعنی فردی که روزانه 3 سی سی شربت ot می خورد، میزان مصرفش یک گرم، سه روز است. در واقع 1000 را تقسیم بر 300 می کنیم که تعداد روزهایی که یک گرم اوپیوم مصرف شده را حساب کنیم. در ادامه خانم شهلا با ذکر مثالی توضیح دادند که کودکان نسبت به موضوع احترام یا بی احترامی بسیار حساس هستند. خانم الهه در توضیح فرمودند: بچه ها خیلی به رفتارها حساس هستند. ممکن است ما فکر کنیم که نمی فهمند اما آنها حتی نوع نگاه بزرگ ترها را درک می کنند. بعضی از همسفرها می گویند ما در حضور فرزندمان با یکدیگر دعوا نمی کنیم. واقعیت آن است که کودکان از نگاه والدین شان متوجه عادی نبودن شرایط می شوند. فرزندان ما امانتی هستند که باید مراقب آنان باشیم و به قدر کافی به آن ها توجه کنیم. یکی از دوستانم فرزندش را به مهد کودک می برد. روزی به دلیل شیطنت کودک، یرای نتبیه، او را که تشنه و گرمازده شده بود، از نوشیدن آب محروم کرده بودند! هر روز می گوییم: کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا با این وجود برخی از ما مرتکب چنین رفتارهایی می شویم! استاد تاکید فرمودند که اگر من از شما می خواهم که مطابق اصول، عمل کنید برای این است که شما امانتی هستید که کنگره به من سپرده است. روز اول، آقای مهندس فرمودند ما تعدادی انسان را به شما سپرده ایم که نباید در مورد مسئولیتی که دارید اشتباهی مرتکب شوید. نکته ی دیگری که استاد قبل از شروع دستور جلسه بدان اشاره فرمودند این بود که: همه ی ما در این جا مسلمان و شیعه هستیم اما ممکن است فردی از افراد کنگره اعتقادات مذهبی نداشته باشد یا اعتقاداتش با ما متفاوت باشد. بنابراین هر یک از شما که در جایگاه استاد یا نگهبان پشت تریبون قرار گرفتید و یا در مشارکت های عمومی، بهتر است که به مسایل مذهبی تاکید نداشته باشید زیرا فرد دگراندیشی که برای خوب شدن حالش به اینجا آمده، با شنیدن سخنان مذهبی، حالش بد می شود و ممکن است کلا کنگره را ترک کند. در این صورت ما نه تنها باعث خیر نشدیم، بلکه شر ایجاد کرده ایم و همه می دانیم که هم خیر و هم شری که ما عامل آن باشیم به ما و زندگی مان باز می گردد. ائمه در قلب ما جای دارند و الگوی ما هستند اما رسالت کنگره، چیز دیگری است. باید سعی کنیم از امام حسین معرفت کسب کنیم نه این که فقط عزاداری کنیم. در ادامه حضار در مورد دستور جلسه ی این هفته، سی دی مثلث پنهانکاری مشارکت نمودند. خانم شهرزاد: آقای مهندس در این سی دی با استادشان در باره ی این که پنهان کاری همیشه بوده و هست صحبت می کنند و می فرمایند هرچه این پنهانکاری ها بیشتر شود مانند مواد مذاب گندیده نمایان می شود. پنهانکاری همیشه هم بد نیست. مثلا ممکن است والدین در مورد موضوعی که فرزندشان از آن درکی ندارد پنهانکاری کنند تا فرزند دچار مشکل نشود. یا ممکن است حکومت ها مسایلی را از ملتشان پنهان کنند تا آنان به مشکل برنخورند. اما پنهانکاری وقتی در مسیر ضدارزش ها قرار بگیرد، جنبه ی منفی پیدا کرده و موجب تخریب می شود. بعضی چیزها را شاید بتوان تا مدتی پنهان کرد اما نهایتا برملا می شود. مثل معتادی که برای مدتی اعتیادش را مخفی می کند اما در نهایت به دلیل تخریبی که در ظاهرش ایجاد می شود، رازش فاش می گردد. پنهان کردن هرچیز مثل آن است که انسان بخواهد هندوانه ای را در زیر آب نگه دارد. به محض این که آن را رها کند، به روی آب آمده و همه آن را می بینند. این کار با صرف انرژی بسیاری همراه است. پنهانکاری مثلثی است که اضلاع آن یکی موضوعی است که پنهانش می کنیم، یکی فرد یا افرادی است که پنهانکاری را انجام می دهند و دیگری فرد یا افرادی هستند که موضوع از آن ها پنهان شده است. پنهانکاری علاوه بر این که انرژی زیادی از شخص می گیرد به گونه است که اگر موضوعی را فقط خود انسان بداند و خدا، احتمال 90درصد امکان پنهان ماندنش وجود دارد اما اگر به یک نفر دیگر گفته شود، احتمال پنهان ماندنش نصف می شود و هرچه تعداد افرادی که از آن موضوع مطلع هستند بیشتر شود، احتمال فاش شدنش نیز بیشتر می شود. معمولا در کنار پنهانکاری مجبور به انجام ضدارزش های مختلفی مثل غیبت هم می شویم. خانم طاهره: ابتدا صحبتی بین آقای مهندس و استادشان مطرح شده می فرمایند در مقابل پنهانکاران هیچ خوفی به دل نداشته باشید.محکم و محتاط و با تانی، محبت را جاری نمایید زیرا با پنهانکاری های بیشتر مواد مذاب مانده و گنداب شده نمایان می شود. آقای مهندس می فرمایند ما همیشه در ابتدای جلسه می گوییم خدایا ما را از بزرگترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان است نجات ده. شاید فبل از این که به کنگره بیاییم دوست داشتیم که تقصیرات خود را به گردن دیگران بیندازیم و نمی پذیرفتیم که مقصر اصلی در مشکلات ما، شخص شخیص خودمان هستیم اما بعد از آمدن به کنگره می فهمیم که مقصر خودمان هستیم. در موضوع اعتیاد هم برخی می گویند چون پدرم معتاد بوده، معتاد شده ام و برای اعتیادشان دلایلی بیرون از وجود خود می آورند اما حقیقت آن است که خیلی از معتادان، پدر و مادر معتاد نداشته اند و خیلی از افرادی که والدین معتاد داشته اند، خودشان اعتیاد ندارند. دشمن اصلی ما خودمان هستیم و مشکلاتی که امروز داریم نتیجه ی رفتار دیروز خودمان است. در مورد موضوع پنهانکاری تصور کنید خانمی بخواهد اعتیادش را از همسرش پنهان کند! چقدر باید انرژی صرف کند! گاه در زمان کوتاهی عملی انجام می دهیم که پنهان کردنش ممکن است سالهای سال طول کشیده و نیروی ما را بگیرد! پس باید هشیار باشیم که کاری انجام ندهیم که مجبور به پنهان کردنش باشیم و به غلط، فکر کنیم کسی نمی فهمد. مثلا اگر شخصی یک شی را سرقت کند، غیر از خدا که می بیند، کافیست سارق برای یک نفر موضوع را بازگو کند، در اینصورت امکان فاش شدن موضوع به پنجاه درصد می رسد. اگر دو نفر بدانند این احتمال هفتاد درصد می شود. وقتی رازی را با کسی در میان می گذاریم و از او می خواهیم که به کسی نگوید، دچار اشتباه بزرگی شده ایم زیرا زمانی که خودمان نمی توانیم رازمان را پوشیده نگه داریم، چگونه می توانیم از دیگری چنین انتظاری داشته باشیم؟ گاهی مرتکب غیبت می شویم و از مخاطب مان می خواهیم که به شخصی که غیبتش را کرده ایم، بازگو نکند و از همان لحظه نگران می شویم که مبادا حرفمان به گوش طرف مقابل برسد! استاد برای این که افراد بیشتری امکان مشارکت داشته باشند از خانم طاهره تشکر کرده و ادامه ی بحث را به خانم ثریا واگذار نمودند و نیز از مشارکت کنندگان خواستند که خودشان میکروفون را به دست گرفته و زمان را تنظیم کنند و کلا هر شخصی که صحبت می کند، خودش حواسش به همه ی این موارد باشد. گاهی نوع نشستن ما در جمع، ممکن است بی احترامی تلقی شود بنابراین بایست حواسمان به همه چیز باشد. مثلا وقتی کسی در کنگره خودش را معرفی می کند، لازم نیست به او زل بزنیم. یا اگر فردی گریه می کند خوب نیست که مدام نگاهش کنیم! این که هرکس اینجا چگونه صحبت می کند، چکار می کند، چه لباسی پوشیده است، با چه کسی صحبت می کند و امثالهم، به ما ربطی ندارد. بهتر است که حواسمان به نوع رفتار خودمان باشد و نسبت به آنچه به خودمان مربوط است، مسئولانه برخورد کنیم. آقای مهندس در سی دی غریزه ی جنسی می فرمایند: وقتی آشپزی کرده اید اگر به شما بگویند غذا تند شده، می گویید همینه که هست!این پاسخ درستی نیست زیرا شما مسئولید که وقتی کاری را انجام می دهید، درست انجام دهید. اگر برای پدرتان یک پرتقال پوست می کنید باید همین کار را درست و باسلیقه انجام دهید. اگر پرتقال را له کردید و به شما اعتراض کردند، نباید بگویید همینه که هست! اگر رفتار مناسبی با والدین خود نداشته باشید و به شما اعتراض کنند نمی توانید بگویید من همینم که هستم! احترام پدر و مادر واجب است. استاد فرمودند بعضی وقت ها رهجویی نزد من آمده و مثلا از رفتار مادرش گلایه می کند. به او می گویم حتی اگر مادرت بلافاصله پس از به دنیا آوردن تو، تو را بدون لباس، بیرون خانه گذاشته باشد، صرفا برای سپاس از این که تو را به دنیا آورده و به تو حق حیات داده، بر تو واجب است که تا هست با تمام وجود به او خدمت کنی و احترام بگذاری. در تمام کتب آسمانی و در تمام ادیان به احترام گذاشتن به والدین تاکید ویژه شده است. حتی اگر دین هم نداشته باشید این احترام واجب است. شخصی را می شناسم که به هیچ دینی و حتی به خدا اعتقاد ندارد اما به احترام پدر و مادرش که مذهبی هستند، آن ها را به مجالس عزاداری امام حسین برده و آخر مجلس مجددا به دنبالشان می رود تا آنان ر به منزل برگرداند. همه ی ما کلام الله را فبول داریم. کلام الله می گوید دو دستت را مانند بال و پر از روی بخشش به سوی پدر و مادرت دراز کن و حتی کلامی از سر بیحوصلگی یا خستگی در برابر آنان به زبان نیاور. اگر شما و من شاگرد آقای مهندس هستیم باید به توصیه های ایشان که می فرمایند کوچک ترین رفتار ما باید از روی حساب و دقیق باشد، عمل کنیم. باید به تمام رفتارهایمان کاملا دقت کنیم. حتی در مورد میکروفون باید دقت کنیم که در چه فاصله ای از دهانمان بگیریم تا نتیجه ایده آل باشد. باید دقت کنیم که چگونه رفتار کنیم تا نتیجه ی بهتری بگیریم. این موضوع در مورد همه ی رفتارهایمان صادق است یعنی باید دقت کنیم تا بدانیم در همه ی امور چگونه عمل کنیم. خانم ثریا: خانم الهه من فرمایشات شما را به عینه دیده ام. مادری را می شناسم که چهار فرزند دارد. در بین آنان یکی از فرزندان که ازدواج کرده است به مادرش بی اعتنا بوده و یا با او بدرفتاری می کند. مادرش دچار بیماری بوده و قادر به انجام کارهایش نمی باشد. هفته ی پیش این مادر به من زنگ زد و گفت با این که محل زندگی من به دخترم نزدیک است، امروز حتی یک فنجان چای هم نخورده ام! من خیلی ناراحت شدم. چند روز قبل که به دیدنش رفته بودم، آن دختر نامهربان هم آنجا بود اما رفتار نامناسبی با مادرش داشت که باعث ناراحتی من شد. با خود فکر کردم که اگر به او تذکری هم بدهم، بی فایده است. به نظر شما با این افراد چه باید کرد؟ آیا نصیحت کردن فایده ای دارد؟ استاد در پاسخ سوال خانم ثریا حکایتی نقل کردند: روزی پسری پدر سالمندش را به حمام برد. در حمام پدر که احساس تشنگی می کرد از پسرش طلب آب کرد. پسر با بی حوصلگی کاسه ی حمام را برداشته و از آب موجود در حمام پر کرده، به پدر داد. پیرمرد خطاب به فرزندش گفت: دستت درد نکند اما بشنو که من نیز روزی با پدرم به حمام آمده بودیم. او از من خواست که برایش آب بیاورم. از حمام بیرون رفته، لیوان تمیزی فراهم کردم و آبی خنک و گوارا برای پدرم آوردم. من که آن گونه با پدرم رفتار کردم، فرزندم تویی که چنین آبی به من می دهی، بدا به حال تو که فرزندت با تو چگونه رفتار خواهد کرد! استاد در ادامه فرمودند: نکته ی اول این که از هر دستی که بدهی، از همان دست پس می گیری. نکته ی دوم این که اگر کسی با والدینش بدرفتاری کرد وظیفه ی ما این نیست که به او تذکر بدهیم. لازم نیست که ما امر به معروف و نهی از منکر کنیم. کسی که بدرفتاری می کند به سزای خود می رسد. شاید هم کسی که مورد چنین رفتاری قرار می گیرد، خودش دارد تاوان رفتار گذشته اش را پس می دهد. ممکن است در این حلقه از حیاتش احترام والدینش را نگه داشته اما شاید در حیات های قبلی مرتکب این خطا شده باشد و حالا دارد مکافاتش را پس می دهد برای همین نمی شود مدام محاسبه کنیم که من که به کسی بد نکرده ام، چرا فلان کس با من بدرفتاری می کند؟! این کار بی فایده است چون درست است که همه چیز حساب و کتاب دارد اما ما قادر به دیدن همه ی این حساب و کتاب ها نیستیم بنابر این چون ابزار تشخیص دقیق را نداریم، قضاوت هم نمی کنیم. بهتر است خودمان هر کاری که فکر می کنیم درست است را انجام دهیم اما دیگران را قضاوت نکنیم. استاد مقرر فرمودند که دستورجلسه ی هفته ی آینده، وادی هفتم باشد و در انتها جلسه با فضای معنوی دعای حضار پایان یافت. با آرزوی روشنایی چراغ پرنور حقیقت و راستی در عمیق ترین پستوهای درون خودم و خواهران هم لژیونی ام و در راس همه استاد عزیزم. همسفر افسون نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||