همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
دوشنبه 26 تیر 1396 :: نویسنده : همسفر افسون
همسفر فتانه: در حرمت های کنگره آن بندی که مربوط به مراقبت از وسایل شخصی است، روی من تاثیر زیادی گذاشت. قبل از عید من با سهل انگاری دفتر نوشتار سی دی های خودم و مسافرم را گم کردم. خیلی مهم است که با دقت از وسایل خود مراقبت کنیم. خانم الهه: من هیچوقت هیچ یک از وسایلم را گم نکرده ام زیرا در کلاس سوم دبستان یاد گرفتم که همیشه از وسایلم مراقبت کنم. آن سال برای اولین بار در مدرسه نماز می خواندیم و با خودمان جانماز می بردیم. جانمازم را در مدرسه جا گذاشتم و دوستم پیدا کرده، با خود به منزل برده بود و روز بعد آن را برایم آورد. این اولین و آخرین باری بود که چنین اتفاقی برای من رخ داد! این خیلی مهم است که حافظ چیزهایی که دارید، باشید. همسفر زهرا: حرمت از کلمه ی حریم می آید. هر چیزی حریم خودش را دارد.حرمت های کنگره دو دسته اند. یک دسته الهی است مثل دروغ نگفتن و امثالهم. یک دسته هم قوانینی است که رعایت آنها خیلی به ما کمک می کند. از حرمت ها یاد گرفتم که پشت سر مسافرم غیبت نکنم چون زمانی که او فقط یک بدی داشت و آن، اعتیاد بود، من دهها بدی داشتم مثل منیت، غیبت، سرزنش. نمی توان گفت که همه ضد ارزشها را کنار گذاشته ام اما همه را کم کرده ام و با رعایت قوانین کنگره، در مسیر درست حرکت می کنم. همسفر مریم: به نظر من اگر ما قوانین کنگره را یاد بگیریم، می توانیم در زندگی هم آنها را اجرا کنیم و به آرامش برسیم. فرزندانمان هم آنها را از ما یاد می گیرند.امروز قبل از آمدن به کنگره، جایی مهمان بودیم. روسری سفید همراه نداشتم. وقتی می خواستم بیایم، فرزندم از من پرسید مگر استفاده از روسری سفید، جزو قوانین نیست؟ او مرا مجبور کرد که به منزل خودمان رفته، روسری سفیدم را بپوشم. همسفر طاهره:اجرا نکردن قوانین کنگره به خود ما ضرر می رساند. وقتی در صراط مستقیم باشیم بهتر می توانیم قوانین را رعایت نموده، حرمت ها را نگه داریم و این کار باعث رشد و ارتقاء ما می گردد زیرا باعث تغییر در رفتار و حس های ما می شود. کسانی که به قوانین و حرمت های کنگره بی توجه هستند، نهایتا از این سیستم خارج می شوند. در این باره سوالی دارم. شما فرموده اید خارج از این مکان با دوستان کنگره صحبت نکنیم. این کار سختی است چون در مسیر رفت و آمد به کنگره، ناخودآگاه با یکدیگر حرف می زنیم. مثلا چه اشکالی دارد که در مورد حرمت های کنگره با تازه واردین صحبت کنیم و به سوالات شان جواب بدهیم؟ استاد در پاسخ فرمودند: بهتر است در مسیر یکی از سی دی های آقای مهندس را گوش دهید تا کسی فرصت سوال کردن نداشته باشد. ضمن این که من به سوال افردی که از لژیون های دیگر می آیند پاسخ نمی دهم. به آنها می گویم که بروند و از راهنمایشان بپرسند. ممکن است استثنایی وجود داشته باشد. مثلا روز جمعه بچه های لژیون لیلا (خواهر لژیونی تان که در شعبه ی دیگری کمک راهنماست) از من سوالی پرسیدند اما قبل از مطرح کردنش گفتند ما از خانم لیلا اجازه گرفته ایم که سوال مان را از شما بپرسیم. من هم اول برجکشان را زدم سپس به سوال شان پاسخ دادم. یعنی اول توضیح دادم که راهنمای خودت جواب این سوال را خیلی خوب می داند و آنها گفتند که خانم لیلا خودشان گفته اند که این سوال را از شما بپرسیم. بچه های نگین راضیه هم وقتی به من پیام می دهند ، به آنها می گویم برو از راهنمایت بپرس مگر این که راهنمای شان از من بخواهد که به سوالات آنها پاسخ دهم. ممکن است پاسخی که دو راهنما به یک سوال می دهند با هم تفاوت داشته باشد. در این صورت رهجو تصور می کند که راهنمایش اشتباه کرده است! دلیل این تفاوت ممکن است این باشد که شخصی که راجع به موضوعی سوالی دارد، موضوع مد نظرش را برای راهنمای خودش و یک راهنمای دیگر تعریف کند اما نه بطور یکسان. شاید برای هر کدام مقدار متفاوتی از ماجرا را شرح دهد. همین مسئله باعث می شود که دو کمک راهنما، درک متفاوتی از مسئله پیدا کرده و طبیعتا پاسخی که می دهند متفاوت باشد. همسفر الهه: زمانی که در سفر اول بودیم، مدتی حال مسافرم خیلی بد بود. بعد از یک ماه من به کنگره آمدم و متوجه دلیل بدحالی مسافرم شدم. او با یکی از دوستان سفر اولی خود، خارج از کنگره ارتباط برقرار کرده بود و همین امر باعث شد که سفرش را خراب کرده و رهایی اش دو سال به تعویق افتد! من از خانم الهه پرسیدم که آیا دو سفر دومی می توانند بیرون از کنگره با هم رابطه داشته باشند؟ ایشان جواب دادند خیر. بهتر است که این اتفاق نیافتد. بنابراین خواهش می کنم از این کار خودداری کنید تا دچار مشکل نشوید و سفرتان را به خوبی ادامه دهید. همسفر زهرا: در سی دی کمان آقای مهندس فرمودند انسان ها برای هر کاری یک "چرا" در ذهن دارند. ما قبل از کنگره هم می دانستیم دروغ گفتن، غیبت کردن و امثالهم کارهای بدی هستند اما آنها را انجام می دادیم. اینجا تازه دلیلش را فهمیدیم. فهمیدیم که تخریب همه ی آن کارها به خودمان بر می گردد. مثلا وقتی یک دروغ می گوییم، مجبور می شویم چند دروغ دیگر هم بگوییم تا دروغ اولی فاش نشود!. قبل از کنگره از مواد مخدر سردر نمیاوردیم اما از معتادان بدمان می آمد! اینجا متوجه شدیم که مصرف کننده موادمخدر دچار مشکل جسمی است و تنها راه درستی که دارد این است که مصرف مواد را به آرامی کم کند تا رها شود. وقتی این مطلب را فهمیدم هم خودم راحت شدم و هم مسافرم از دست من راحت شد! وقتی خانم الهه به ما آموزش دادند که باید چگونه با مسایل رو برو شویم، شرایط زندگی برایم خیلی بهتر شد و متعاقبا برای خانواده ام نیز به همین صورت بود.قبلا وقتی وارد منزل می شدم، اگر نظم وسایل به هم خورده بود بسیار عصبانی می شدم و خانواده ام را مواخذه می کردم، همیشه از آنها دلخور بودم که چرا در انجام کارهای منزل به من کمک نمی کنند. امروز اما واکنش هایم خیلی متفاوت شده . یاد گرفته ام که در مواجهه با اینگونه مسایل چگونه رفتار کنم و نتیجه ی بهتری هم گرفته ام. خانم الهه. دست شما درد نکند. الهی خداوند عمر باعزت به شما دهد و هر چیز که دلتان می خواهد برایتان مقدر فرماید. چیزهایی که اینجا یاد گرفته ام، در هیچ کلاسی یاد نمی دهند. همیشه دعاگویتان هستم. همسفر ثریا: فرزندم در کنگره یاد گرفته که نباید دروغ بگوید. به او یاد دادیم که نباید رازهای منزل را با افراد بیرون از خانواده مطرح کند. اگر پدرش از او بخواهد که به تلفنی پاسخ داده و بگوید پدرم منزل نیست، قبول نمی کند! می گوید من کنگره ای هستم و نمی توانم دروغ بگویم. خدا را شاکرم که همه ما، خودم، همسرم و پسرم از وقتی به کنگره آمدیم، سعی می کنیم آموزش ها را عملی کنیم. از خانم الهه هم خیلی تشکر می کنم. همسفر شهرزاد: رعایت حرمت های کنگره، نفعی دارد که به خود ما برمی گردد. از ابتدا که به کنگره آمدم، خانم الهه بارها در لژیون فرمودند وقتی جلسه تمام می شود، خودتان بروید، با کسی همراه نشوید. من هم همیشه سعی کردم که این مطلب را رعایت کنم. فقط دو بار در شرایطی قرار گرفتم که این دستور را نقض کردم و هردو بار بشدت پشیمان شدم. دفعه ی اول وقتی می خواستم از کنگره به منزل بروم، خانمی با اصرار از من خواستند که چون مسیرمان یکی است( قبلا مرا در اتوبوس شرکت واحد دیده بودند) مرا به نزدیک منزل مان برسانند. خانم دیگری را نیز سوار کردند. در مسیر خیلی سریع با خانمی که سوار کرده بودند، دوست شدند. از حرف هایشان متوجه شدم که تازه وارد هستند. ایشان از مسیری که همیشه می رفتم، نرفتند و جایی ایستاده گفتند لطفا شما پیاده شوید چون من می خواهم این خانم را به مقصدشان برسانم و دیر می شود! آنجا را بلد نبودم و نمی دانستم از چه مسیری به منزل بروم. راهم دورتر شده بود و در شرایط بسیار بدی قرار گرفته بودم. همانجا به یاد فرمایش خانم الهه افتادم که وقتی نقض فرمان می کنیم می فرمایند: نوش جانت! این شرایطی است که خودت برای خود مهیا کرده ای! یک بار دیگر هم این کار را کردم. یکی از دوستان کنگره از من خواست که برای رفع اشکالاتش جهت وبلاگنویسی با ایشان همراه شوم آن زمان هنوز "نه گفتن" را درست یاد نگرفته بودم. با اینکه می دانستم کار درستی نیست لاجرم قبول کردم. آن زمان مسافرم تازه برگشت خورده بود و مجددا سفر اول مان را آغاز کرده بودیم. شرایط روحی بدی داشتم. در طول مسیر من ساکت بودم و آنها با هم راجع به فردی صحبت می کردند که بعد از رهایی برگشت خورده بود، شبیه شرایط ما! صحبت هایشان طوری بود که اگر آن زمان به کنگره نمی آمدم، قطعا تاثیر خیلی بدی از آن می گرفتم، خیلی ترسیده و مایوس می شدم! از آن روز با خود عهد کردم که حتی اگر مجبور باشم پیاده به منزل بروم، سوار ماشینی غیر از وسایل نقلیه ی عمومی نشوم! خانم الهه: شهرزاد از راه دوری به اینجا می آید اما همیشه خودش با اتوبوس می آید و بر می گردد. از وقتی دبیر نگهبان شده است، خیلی دیرتر از کنگره خارج می شود. بعد از اتمام جلسات به او کمک کنید که کارهایش را زودتر انجام دهد و زودتر به منزل برود. همسفر پروین: من عاشق شهرزاد هستم. همیشه وقتی با خانم سمیه می رویم، ایشان خیلی به شهرزاد اصرار می کند که تا جایی او را برساند اما شهرزاد قبول نمی کند. او یک کنگره ای تمام عیار است. فکر می کنم دلیل برگشت خوردن مسافرش این بود که شهرزاد که همیشه خوب بود، مورد امتحان الهی قرار گیرد و خوبتر شود. او یک کنگره ای واقعی است. در مورد خدمت در کنگره میخواهم صحبت کنم. هفته ی گذشته به دلیل این که باید مادرم را نزد پزشک می بردم، نتوانستم به کنگره بیایم. شب که به منزل رفتم در سایت مطلبی در مورد همایش روز بعد خواندم. نگران بودم که چگونه به محل همایش بروم. می دانستم که ممکن است مسافرم نتواند بیاید. خدارا شکر علیرغم این که بخاطر شغلش زیاد نمی تواند به کنگره بیاید، حالش بسیار خوب است. با اینکه خیلی کم امکان استفاده از سی دی های آموزشی را دارد اما خیلی خوب به آموزش ها عمل می کند. بالاخره روز سه شنبه به امید گرفتن خدمت، لباس سفید به تن کرده و به محل همایش رسیدم و به لطف خدا موفق شدم که خدمت بگیرم. از آن روز تا حالا آنقدر انرژی دارم که برای مادرم و خاهرم خانه تکانی کردم و حالم بسیار خوب است. مسافرم وقتی حال خوش مرا دید افسوس خورد و گفت ای کاش مرخصی گرفته بودم و آمده بودم. اگر در کنگره آموزش ندیده بودم حتما در پاسخ، او را ملامت می کردم اما خداوند را سپاسگزارم که اینجا یاد گرفتم در جواب او، ضمن دلجویی بگویم این غیبت شما در همایش نیز نوعی خدمت است، خدمت به خانواده! من عاشق خدمت در کنگره ام چون همیشه سطح انرژی ام را خیلی بالا می برد. از خدا می خواهم که همیشه لیاقت این کار را نصیبم سازد. توجه به حرمت های کنگره تاثیر خوبی در رفتار من داشته. قبلا چون آدم عجولی بودم در هر جمعی حرف همه را قطع می کردم و تند صحبت می کردم. نه کسی متوجه حرف هایم می شد و نه خودم از حرف هایی که میزدم نتیجه ی مطلوبی می گرفتم. الان این مطلب را خیلی رعایت می کنم. طوری که باعث تعجب نزدیکانم شده. کنگره ای شدن من باعث شده که تعداد زیادی از افراد فامیل، آرزوی استفاده از آموزش های اینجا را دارند. تاثیری که در رفتار و گفتار من ایجاد شده موجب غبطه خوردن همه گشته است. خانم الهه عزیزم. دستبوس شما هستم و خیلی دوستتان دارم. حاضرم هر کاری که از من بخواهید انجام دهم. همسفر ندا: یکی از نمودهای قداست کنگره آن است که انسان ها در اینجا با رهایی شان در واقع توبه می کنند. خداوند دعای توابین را مستجاب می کند. برای همین من دعای کنگره را خیلی دوست دارم و مطمئنم که خداوند به وعده اش عمل می کند. هربار کسی به رهایی می رسد من اشک شوق می ریزم. می دانم که خدا دعایش را مستجاب می کند. همسفر طاهره: رعایت قوانین و حرمت های کنگره برای خود ما موثر است. ما در سفر اول که نباید به مسافرت می رفتیم، به دلیل این که "نه گفتن" برایمان سخت بود، به دعوت یکی از اقوام عازم شمال کشور شدیم. در مسیر اتومبیلمان خراب شد و خیلی عذاب کشیدیم. وقتی به مقصد رسیدیم مسافرم گفت که راهنمایش به او اجازه ی رفتن به مسافرت نداده ولی متاسفانه فراموش کرده. همانجا فهمیدیم که حکمت این قانون چیست! تمام قوانین کنگره به همین صورت است. باید برای حفظ آرامش و آسایش خودمان به آنها توجه کنیم. استاد از همه خواستند که پس از دعای لژیون به شهرزاد کمک کنند. فضای معنوی خاصی که امروز در لژیون همسفران عشق جاری بود، حس فوق العاده ای ایجاد کرد که با دعا به اوج رسید. امید اجابت، ضامن انرژی و حال خوش ما خواهد بود تا دوشنبه ای دیگر. انشاالله... همسفر افسون
نوع مطلب : گزارشات لژیون همسفران عشق، برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||