همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
شنبه 2 دی 1396 :: نویسنده : شهرزاد بصیری
مصاحبه با کمک راهنمای محترم خانواده ، خانم ریحانه 

از تو حرکت ، از خدا برکت 

پذیرفتن وادی چهارم به من کمک می کند که مشکلاتم را گردن این و آن نیندازم ؛ من خودم در زندگی با هر مشکلی مواجه می شدم بیشتر بر گردن مادرم می انداختم و می گفتم مقصر اوست که من الان دارم در زندگی ام اینقدر اذیّت می شوم چون واسطه ازدواج من و مسافرم  مادرم بود و همیشه نسبت به مادرم و اطرافیانم روحیه طلبکارانه داشتم ! هر چه مشکل داشتم ...

_ از اینکه قبول زحمت کردید و وقت خود را در اختیار ما قرار دادید از شما سپاسگزارم ؛ لطفاً طبق رسم کنگره خودتان را معرفی کنید ؟

سلام دوستان ؛ ریحانه هستم همسفر ، آنتی ایکس مصرفی مسافرم : تریاک و شیره ، تخریب : یازده سال ، روش درمان : DST ، داروی درمان : OT ، یازده ماه و شش روز سفر کردیم به راهنمایی آقای عبدالله موسوی و کمک راهنمای خودم ؛ خانم الهه عزیز ، رهایی از دام اعتیاد به شکر خداوند چهارسال و یک ماه است .

_ چگونه با کنگره آشنا شدید ؟

پیام کنگره توسط یکی از آشنایان به نام آقای عباس حیدری به مسافرم داده شد . مسافرم ابتدا به کنگره آمدند و من هم بعد از  ایشان به کنگره آمدم .

_ هم اکنون در چه جایگاهی در حال خدمت هستید و ره آورد این جایگاه از نظر معنوی برای شما چه بوده است ؟

هم اکنون در جایگاه کمک راهنمایی در حال خدمت هستم . این که می گویند : نیمی از پروسه درمان با کمک راهنمایی حل می شود واقعاً درست است . من هم در سفر اول و هم در سفر دوم سی دی ها را گوش می کردم و با آموزش های کنگره پیش می رفتم ولی لذتی که جایگاه کمک راهنمایی برای من داشت این بود که من وقتی در لژیون در مورد قضاوت صحبت می کردم ، در مورد بخشش حرف می زدم و ... همان حرف ها تلنگری بود برای خودم که ریحانه تو چقدر می توانی قضاوت نکنی ؟ ! ریحانه ؛ تو تا چه اندازه می توانی ببخشی ؟ ! ... و در می یابی که اینها فقط درحدّ شعار نیست بلکه باید عمل کنی و اینگونه بیشتر در وادی اول قرار می گیری . جایگاه کمک راهنمایی برای قرار گرفتن من در مسیر مستقیم بسیار مثمر ثمر بود و مسلماً هر چیزی که بار معنوی دارد بار مادی را هم با خود به همراه می آورد .

_ اینکه من همسفر به کمک آموزش ها جایگاه و مسئولیت خودم را در زندگی شخصی ام ، در کنگره ، در محل کار و ... بدانم تا چه حد می تواند در کیفیت سفر تأثیر گذار باشد ؟

ما در هر جایی و در هر مکانی که باشیم مسئولیتی داریم ؛ مسئولیت من در قبال مسافرم این است که وظایفم را به عنوان یک همسفر به درستی اجرا کنم ، در محل کارم مسئولیتی را که به من واگذار شده باید درست اجرا کن و ... آنچه من از وادی چهارم در کنگره آموختم این بود که مسئولیت های من خط کشی شد ، مرز آنها برای من مشخص شد ؛ اینکه مسئولیت های من با هم قاطی نشوند ! من در کنگره یک مسئولیتی دارم ، به عنوان همسفر یک مسئولیت دیگری دارم ، در محل زندگی مسئولیت های دیگری را برعهده دارم و ... این مسئولیت ها باعث می شوند من در هر جایی هستم جایگاهی را داشته باشم و اگر سعی کنم اینها را با هم قاطی نکنم هم در کیفیت سفر به من خیلی کمک می کند و هم در زندگی شخصی . 

_ آیا پذیرفتن وادی چهارم با جان و دل ، به من همسفر کمک می کند که نسبت به همسرم ، اطرافیانم و حتی خداوند ؛ روحیه طلبکارانه نداشته باشم ؟

پذیرفتن وادی چهارم به من کمک می کند که مشکلاتم را گردن این و آن نیندازم ؛ من خودم در زندگی با هر مشکلی مواجه می شدم بیشتر بر گردن مادرم می انداختم و می گفتم مقصر اوست که من الان دارم در زندگی ام اینقدر اذیّت می شوم چون واسطه ازدواج من و مسافرم  مادرم بود و همیشه نسبت به مادرم و ااطرافیانم روحیه طلبکارانه داشتم ! هر چه مشکل داشتم بر سر مادرم خالی می کردم ! انشاالله که خداوند مرا ببخشد . وقتی از همه جا رانده می شدم می رفتم سراغ خدا ، اگر خداوند مرا دوست دارد پس چرا به من کمک نمی کند ؟ چرا من باید اینقدر اذیّت شوم ؟ ! ... از وقتی که به کنگره آمدم و آموزش دیدم سعی می کنم حالم خراب نشود و اگر هم مشکلی پیش بیاید یا رفتار نادرستی ببینم با خودم می گویم ریحانه حتماً تو یک کاری انجام داده ایی که واکنش دیگران در مقابل تو اینگونه بوده است و سعی می کنم آن را پیدا کنم و اصلاحش نمایم . اگر اشخاص هر مسئولیتی را به موقع و در حیطه خودش انجام دهند مشکلات خیلی کمتر به وجود می آیند .

_ همگی می دانیم که دعا قدرت شگرفی دارد ؛ ولی آیا دعا به تنهایی برای رسیدن ما به اهدافمان کافی است ؟ در چه صورتی دعا موثر واقع می شود ؟

مسلماً برای رسیدن به اهداف ، دعا به تنهایی کافی نیست . من خودم قبل از کنگره گوشه ایی می نشستم و فقط با خداوند راز و نیاز می کردم ؛ خدایا چرا اعتیاد از زندگی ما بیرون نمی رود ؟ چرا ریشه کن نمی شود ؟ خیلی اوقات به امامزاده ها می رفتم ، به مکا ن های مذهبی می رفتم و فقط گریه و زاری می کردم دریغ از اینکه اصلاً راهم درست نبود ! در و اقع خودم حرکتی نمی کردم و فقط از خداوند توقع داشتم که یک کاری برای من انجام دهد و غافل بودم از اینکه ریحانه پس تکلیف این قدرت اختیاری که خداوند به تو داده چه می شود ؟ ... همیشه می گفتم مگر نمی گویند تو خدایی ، مگر نمی گویند تو بزرگی ، پس چرا مرا حاجت روا نمی کنی ؟ پس چرا ... ؟ چرا ... ؟ دعا زمانی موثر واقع می شود که خواسته ما منطقی باشد و در راستای آن خودم هم حرکتی انجام دهم ؛ به قول معروف : از تو حرکت از خدا برکت . دعای من وقتی تأثیرگذار است که من در مسیر ارزش ها حرکت کنم . از وقتی که به کنگره آمدم زاویه دیدم نسبت به خداوند ، نسبت به دعا کردن ؛ بسیار تغییر کرده است شاید الان خیلی کمتر وقت می کنم با خداوند صحبت کنم ولی ممکن است فقط بگویم خداوندا تو می دانی در دل من چه می گذرد و ... اما خودم هم حرکت می کنم ، مثلاً من جایگاه کمک راهنمایی را از خداوند بسیار مسئلت می کردم اما نه اینکه صبح تا شب فقط بخورم و بخوابم و تازه انتظار هم داشته باشم در امتحان قبول شوم ! نه ، تلاش می کردم ، می خواندم و می گفتم خداوندا تو می دانی که من خدمت در این جایگاه را دوست دارم خودت هر آنچه را صلاح می دانی برایم رقم بزن .

در کنگره باورم نسبت به خداوند خیلی بهتر شد چون تازه فهمیدم آن اعتقاداتی که داشتم کورکورانه بود یعنی همه آن اعتقادات روی این حساب بود که از دیگران می شنیدم : خدا بزرگ است ، اگر کار بدی بکنی خدا سنگت می کند و ... اما در کنگره دریافتم که خداوند خیلی بزرگ است و حتی بسیار هم پیش می آید که از خطاهای ما می گذرد به جای اینکه سنگمان کند و ... قبل از کنگره از خداوند چیزهایی می خواستم که الان وقتی به یاد می آورم  خودم شرمنده می شوم ! خدا را شکر که دیدم نسبت به دعا بسیار تغییر کرد . برای مثال ؛ قبل از کنگره شاید به زبان خیلی می گفتم خدایا توکل به تو اما به یاد دارم زمان زایمانم دکتر گفت : معلوم نیست فرزندت زنده بماند یا نه ! با اینکه خیلی زیاد نماز می خواندم و به مکان های مذهبی می رفتم ولی اصلاً بلد نبودم در عمل به خداوند توکل کنم اما الان شاید پنج دقیقه نماز خواندنم طول بکشد یا فرصت کمتری برای راز و نیاز با خدا داشته باشم اما خدا را شکر آن توکل در عمل بسیار بیشتر شده است . ما با آمدن به کنگره و قرار گرفتن در مسیر ارزش ها و توکل به خداوند ، اعتیاد را حل کردیم پس قطعاً مشکلات دیگر هم حل می شوند .

_ گاهی پیش می آید که بعضی از درخواست های ما از خداوند اجابت نمی شوند با وجود اینکه گاهی حتی دانسته یا ندانسته روی آنها اصرار می ورزیم ؛ به نظر شما دلیل برآورده نشدن این خواسته ها چه چیزی می تواند باشد ؟

اگر خواسته من منطقی باشد ، در جهتش حرکت کنم و در مسیر ارزش ها هم باشم ولی خداوند جوابم را نداد قطعاً خداوند یک چیزی می داند ، گاهی ما یک چیزهایی را نمی دانیم در حالی که خداوند از پشت پرده ها آگاه است  او می داند آنجه را من نمی دانم . شاید چیزی را که من روی آن اصرار می ورزم به دست آوردنش به ضررم باشد مثلاً من خیلی دلم یک ماشین شاسی بلند می خواهد ولی ممکن است من ظرفیتش را نداشته باشم که هنوز به من نداده ! ممکن است من بی وقفه تلاش کنم ، پول هایم را جمع کنم و شاید هم ماشین را به من بدهد ؛ اما امکان هم دارد با آن تصادف کنم یا یک نفری را با همین ماشین بکشم ! ... پس وقتی که  به نظرمان خواسته ما منطقی است و در جهتش هم حرکت می کنیم اما اجابت نمی شود مطمئن باشیم که خداوند بهتر از من می داند که آن خواسته را اجابت نمی کند ؛ شاید هم زمانش نرسیده باشد .

_ یک همسفر می تواند به کمک آموزش های ناب کنگره خودش را کم کم و به مرور زمان بیشتر و بیشتر بشناسد و در ادامه به کمک این شناخت می تواند تغییرات قابل توجهی را در زندگی خود ایجاد نماید ؛ شما به عنوان یک کمک راهنما تا به حال چقدر توانسته اید این تغییرات را در زندگی خود رقم بزنید ؟

با آموزش های کنگره دریافتم که برای شناخت خداوند ، اول باید خودم را بشناسم و فهمیدم انسان آن چیزی که به ظاهر هست نیست . انسان دارای صور آشکار و صور پنهان است . قبل از ورود به کنگره فکر می کردم کارم بیست است منیّتم در حد بالایی بود ! موضوع مهم این بود که عیب های دیگران را می دیدم ولی خودم هیچ عیبی نداشتم ! همه تقصیرها را گردن مسافرم ، اطرافیانم و ... می انداختم ولی با آموزش های کنگره که آشنا شدم و سی دی ها را گوش کردم در واقع تا یک حدی به آن خودشناسی رسیدم و فهمیدم که ریحانه اگر تو عیبی را در دیگران می بینی قطعاً آن عیب در تو وجود دارد ؛ اگر تو می بینی که فلان شخص ، یک انسان کینه ایی است حتماً این کینه در تو هم وجود دارد حالا شاید در او تبدیل به درختی شده باشد و در تو بذر آن کاشته شده و در حال رشد و پیشروی است . تا شش ماهی پس از ورودم به کنگره هنوز هم آن منیّت در حد بالایی بود هر چند که هنوز هم گاهی دچار منیّت می شوم ولی اوایل ؛ منیّت زیادی داشتم به طوری که وقتی راهنمایم می گفت : هر عیبی را در دیگران می بینید اعم از قضاوت ، کینه ، نفرت و ... در شما هم وجود دارد ؛ اصلاً و ابداً این مطلب را نمی پذیرفتم ! ... به مرور زمان این صفت در من کمرنگ تر شد اما درمان واقعی زمانی رخ داد که به جایگاه کمک راهنمایی رسیدم   این جایگاه بسیار برایم لذت بخش بوده و هست . به مرور دریافتم که اگر صفتی در درون من نباشد من آن را در دیگری نمی بینم پس آنچه را در دیگران می بینم ؛ هنوز در وجود من هست . قبلاً فکر می کردم نه آدم حسودی هستم ، نه قضاوت می کنم و نه ... فکر می کردم کاملاً ایده آل و نرمال هستم ولی با آموزش ها دریافتم که ای وای ، چقدر عیب و ایراد دارم ! ... و خدا را شکر که تقریباً به عیوبم پی بردم چون به قول آقای مهندس : وقتی عیب خودمان را متوجه می شویم در واقع نیمی از راه را رفته ایم . الان نسبت به قبل تغییرات زیادی در وجودم رخ داده ؛ مثلاً اگر واکنش تندی یا حرکتی را از اطرافیانم ببینم دیگر مثل قبل ناراحت و عصبانی نمی شوم با خودم می گویم ریحانه حتماً یک جای کار تو اشکال داشته که چنین رفتاری را دریافت کردی ! می گردم آن را پیدا می کنم و سعی می کنم آن را برطرف کنم . مدتی پیش مشکلی بین مسافرم و یکی از اطرافیان به وجود آمد و من کاملاً حسادت را در وجود مسافرم دیدم ؛ وقتی در موردش با او صحبت کردم او گفت : بله من از روی حسادتم این کار را انجام دادم ؛ این تلنگری بود برای من ، کمی با خودم فکر کردم و فهمیدم که من هنوز هم حسادت را دارم اگر نداشتم حسادت مسافرم را نمی دیدم ، اگر نداشتم از حسادت او رنج نمی بردم ! بعد از مدتی خودم در شرایطی قرار گرفتم و نسبت به شخصی حسادت کردم و مطمئن شدم که هنوز این حسادت وجود دارد ! ... این که ما به کمک آموزش ها می توانیم این عیوب را در درون خودمان تشخیص دهیم بسیار مهم است . از جمله تغییراتی که به کمک آموزش ها تاکنون در من رخ داده این است که اگر کوهی از مشکلات بر سر راهم قرار گیرد مطمئن هستم که آنها عین نیاز من هستند و حتماً من هم در به وجود آمدن آن مشکلات نقشی داشته ام پس سعی می کنم با آموزش های کنگره و راهکارهایی که در اینجا ارائه می شوند آنها را روز به روز کمرنگ تر کنم .

_ چرا گاهی یک همسفر به جای اینکه بال پرواز باشد بند پای مسافرش می شود و سفر او را به تعویق می اندازد ؟

این سوال جواب های متعددی می تواند داشته باشد ؛ آنچه را که طبق تجربه دریافتم به نظرم  چیزی که باعث به وجود آمدن این شرایط می شود منیّت یک همسفر است ؛ مثلاً من خودم قبلاً که منیّت داشتم ، به کنگره هم آمدم چهار تاکلمه جهانبینی یاد گرفتم ، چهار تا سی دی گوش کردم و فکر می کردم دیگر همه چیز را بلدم ! شده بودم معلم مسافرم ! دقیقاً بعضی از همسفران همین کار را انجام می دهند و به جای اینکه با فراگیری جهان بینی حال خودشان را بهبود بخشند ، بال پرواز مسافرشان شوند و حال او را درک کنند تازه معلم او می شوند ! چون در اثر منیّت ، خودشان را نمی بینند . درست است که من همسفر با گوشت و پوستم اعتیاد را لمس نکرده ام  ولی ترکش های آن که به من اصابت کرده ؛ پس باید باور داشته باشم که نقش بسیار مهمی در درمان مسافرم دارم . مسافر گویی بر لبه پرتگاه در حال حرکت است و من می توانم با اعمال و رفتارم این ماشین را به ته درّه پرتاب کنم و هم می توانم او را از این پرتگاه دور کنم . پس آنچه را در کنگره می آموزم نباید چماقش کنم و بکوبم بر سر مسافرم یا اطرافیانم و بگویم مثلاً این کار تو ناشی از حسادت است ، فلان کار تو از منیّت تو نشأت می گیرد و ... در حالی که این سی دی ها و این آموزش ها برای خود  من است که دریابم عیوبم چیست و در جهت اصلاح آنها حرکت کنم .

_ زیباترین لحظات زندگی شما در کنگره کدام لحظات بوده اند ؟

سفر اول بسیار سفر خوبی است ؛ بچه های کنگره ، بچه های بسیار با محبتی هستند و سفر اول ، سفر خیلی زیبایی بود برای من و لحظه گرفتن گل رهایی از آقای مهندس از لحظات بسیار زیبایی بود که در کنگره داشتم . رسیدن به جایگاه کمک راهنمایی هم از جمله لحظات زیبایی بود که در کنگره برایم رقم خورد . همیشه در عین حال که آقای مهندس را دوست داشتم ولی از ایشان می ترسیدم ؛ فکر می کردم وقتی برای گرفتن شال کمک راهنمایی نزد ایشان بروم حال خراب مرا می فهمند و برجک مرا خواهند زد ! ... برای گرفتن شال که پیش ایشان رفتم وقتی به من گفتند : سرت را بالا بگیر ، اینقدر آن لحظه باارزش و زیبا بود که اصلاً نمی توانم آن را توصیف کنم با حضور در آنجا و گرفتن شال کمک راهنمایی ، بیشتر و بیشتر به بزرگی و عظمت آقای مهندس پی بردم و به جای آن ترسی که خودم برای خودم ساخته بودم عشق و محبت واقعی را دریافت کردم . یک انسان باید اینقدر بزرگ باشد که تمام زندگی و وقت خود را صرف کنگره کند ! آن لحظه بسیار برایم باارزش بود و گاهی آن لحظه در خواب برایم تکرار می شود . باید هر کسی خودش این حس را درک کند زیبایی آن لحظه اصلاً قابل بیان و توصیف نیست .

_ در پایان ؛ هر آنچه را دوست دارید بیان کنید ؟

هفته همسفر را که دو سه روزی است از آن می گذرد به خانم آنی عزیز و تمامی همسفران کنگره تبریک می گویم . از آقای مهندس تشکر می کنم ایشان اسطوره عشق و محبت هستند . آموزش هایی که ما در کنگره می گیریم حتی در دانشگاه هم فرانمی گیریم . سپاسگزارم از کسانی که در این راه به ما کمک کردند . از کمک راهنمای مسافرم و از کمک راهنمایان ؛ خانم سمیه و خانم الهه تشکر و قدردانی می کنم از هر کدام آموزش های زیادی گرفتم .  از خانم الهه ، راهنمای عزیزم که اعتماد به نفس از دست رفته مرا به من بازگرداندند تشکر می کنم من بعد از ورود به لژیون ایشان شروع کردم به ادامه تحصیل ، آموزش های ایشان در واقع آن هویّت مرا به من برگرداند و امیدوارم هر چه در زندگی از خداوند می خواهند خداوند متعال به ایشان عطا فرمایند .

عکس : همسفر راضیه

تهیه و تنظیم : همسفر شهرزاد





نوع مطلب :
برچسب ها : کنگره 60، درمان اعتیاد، مصاحبه مرتبط با وادی چهارم،
لینک های مرتبط :


نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات