همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
چهارشنبه 13 دی 1396 :: نویسنده : شهرزاد بصیری
به نام قدرت مطلق یاد الله در هر جا ، یاد خود از قطره به اقیانوس استدوشنبه 10 مهر ماه 1396 لژیون همسفران عشق به استادی خانم الهه دستور جلسه : سی دی خوی وحشی ، سی دی نگاه و گذری کوتاه بر دستور جلسه هفتگی " جهان بینی ورزشی " ادامه گزارش لژیون 1396/10/11 از بودن در کنگره نهایت استفاده را باید بکنید نهایت استفاده یعنی نهایت خدمتی را که می توانید انجام دهید ؛ اگر از این بودنتان استفاده نکنید مثل همان گردبادی است که اول ، همه چیز را به داخل خودش می کشد ! وقتی آدم ها سبک باشند ، چیزی جمع نکرده باشند ، خدمت نکرده باشند گردباد پرتشان می کند بیرون ، اگر شما می آیید و قدر این صندلی را می دانید بایستید ، محکم باشید ، خدمت کنید و انرژی بگیرید ... همسفر مینا و همسفر سمیّه در مورد سی دی نگاه مشارکت کردند : ما در آفریقا بودیم و خوراکیهای ما هم تمام شده بود. یک بومی آمد پیش ما و گفت: من گیاهان آنجا را؛ یعنی آن منطقهای که ما برای تحقیق انتخاب کرده بودیم، میشناسم و برای ما میخواست که خوراک تهیه کند و چند روزی هم نزد ما بود و ما به خیال آنکه او برای ما غذا تهیه می کند، از غذاهای خود به او دادیم. وقتی که خوراکیهای ما تمام شد و به یک محل بسیار بدی رسیده بودیم، ما را رها نمود و رفت. استاد این داستان را میگوید. این داستانی است که سر همه ما میآید و شاید آمده! به حساب اینکه کسی پیدا میشود و کار ما را درست میکند، ما آنچه که داریم در اختیار آن فرد قرار میدهیم، ولی بعد به مشکلات عدیدهای برخورد میکنیم. یک ماجرای دیگر هم بگویم در مورد همین قضیه؛ یک نفر در یک روستایی زندگی میکرد. یک مشکلی برایش پیش آمد و خواست به شهر برود و گوسفندش را بفروشد. سوار الاغ شد و یک طناب به گردن گوسفند بست و رفت به شهر. وقتی وارد شد سارقان آمدند و یواش طناب گوسفند را باز کردند و گوسفند را بردند. به وسط شهر که رسید نگاه کرد و دید گوسفند نیست، شتابزده و سراسیمه شد و یکی از سارقان به او گفت: که از این راه رفت و بیابان را به او نشان داد. به دنبال گوسفندش رفت و رسید به بیابان. دید یک نفر نشسته لبه یک چاه و گریه میکند! از او میپرسد که چرا ناراحتی و گریه می کنی؟! او میگوید: من ۱۰۰ تا سکه طلا داشتم که افتاده درون چاه و نمیتوانم بروم و آنها را بردارم؛ اگر کسی بتواند آنها را بیاورد من بیست سکه به او میدهم! مرد روستایی میگوید: من میروم و برایت میآورم. لباسها و کفشهایش را در میآورد و میرود داخل چاه. میرسد به ته چاه و میگوید: اینجا سکهای نیست! حالا آن مرد دیگر لباسها و الاغ او را برمیدارد و میرود و مرد روستایی هم در چاه میماند! شما یک گرفتاری اداری داری، یکی پیدا میشود و میگوید: من آشنا دارم و کلی پول از شما میگیرد که کارتان را درست کند و بعد صددرصد کار شما را خرابتر میکند و شما به هوای درست شدن کارتان، هیچ اقدامی نمیکنید و او، هم پول شما را گرفته و هم ضرر به شما زده است! یا کسی میگوید: تو پول بده، من کار میکنم و با هم شریک میشویم. کار از من و پول از تو! که بارها گفتم این بدترین نوع شراکت است. چون این دو معیار اصلاً قابل سنجش با هم نیستند و فوراً به مشکل بر میخورید. من خودم در این قضایا ضربههای زیادی خوردم. برای درست کردن شرکت، برای مسائل حقوقی و... هم از خویش خوردم و هم از بیگانه! در حقیقت، یک بومی وقتی سر یک عده دانشمند را کلاه میگذارد، شما تصور میکنید مرغ همسایه غاز است!!! تصور میکنید که مشکل شما را حل میکند! شما فکر میکنید شرکتهای هرمی پول شما را زیاد میکند؟! روی این قضیه باید تفکر بکنیم. خیلیها این بلا سرشان آمده. اگر خواستید کار شراکتی انجام بدهید، با هرکسی، کاملاً باید حساب و کتاب کنید. یکی از بزرگترین مراحل جرم انسان این است که بگوید: خدا شریک دارد و این گناه کبیره است و خداوند از شراکت خوشش نمیآید. وقتی فقط پول میگذارند و شریک میشوند، هرکس به اندازه پولش سود میکند و این حساب شده است و قابل تقسیم! ولی در مراحل دیگر قابل تقسیم نیست. پس در این قضایا دقت کنید. تمام گذشتگان هم در مسئله شراکت ضربههایی خوردند که هنوز بچهها و نوههایشان درگیر هستند. دوتا برادر شصت سال پیش با هم شریک بودند و خانه خریدند، برایشان فرقی نمیکرد، الان مردند و بین بچهها سرمایه و مغازه و... است و اختلافات بسیار شدید! منظورم این است که اگر هر کسی پیشنهادی میدهد فوراً قبول نکنید. من بارها پرونده حقوقی داشتم و طرف آمده پول گرفته و جوجه کباب هم خورده و آخر هم هیچ کاری نکرده است! مثلاً مشکلی دارید پیش قاضی، یک نفر هم با قاضی رفیق است و به شما میگوید: مبلغی بدهید تا سفارش شما را به قاضی بکنم. شما را میبرد و میگوید: همین جا صبر کن تا من با قاضی صحبت کنم، میرود داخل و با قاضی احوالپرسی میکنند و چای میخورد و هیچ صحبتی هم در مورد تو نمیکنند، بعد میآید و میگوید: کارت را درست کردم. پس این نکتهای است که باید همه توجه کنیم. یا مثلاً در کنگره فردی پسرش مسافر است؛ راهنمای پسرش را دعوت میکند و شام و نهار و... به هوای اینکه به پسرش بیشتر خدمت کنند. غافل از اینکه همه اینها به ضرر پسرش است، چون بعد پسرش حرف راهنما را گوش نمیکند و هزار تخریب دیگر! حالا پاراگرافی از استاد دیگر میخوانم: ما قدری خوشحال هستیم که قدری در امورات دقت مینمایید. ما همه مطالب را پیشتر و قبل از وقوع مسائل، برای شما به طوری که شما ادراک بنمایید، گفتهایم. اگر مشکلاتی پیش میآید به علت تَمَرُّد از دستور یا آزمایش شخص شماست. این مربوط به همان بحران سال ۸۴ است که دفتر را پلمپ کردند و در مورد ساختمان به مشکلاتی خوردیم. میگوید: ما خوشحالیم که در امورات دقت میکنید. ما خیلی مطالب را پیشتر گفته بودیم و مثل این مطالب را من خیلی قبلتر به شما گفته بودم. الان دارم قضیه آن بومی یا مرد روستایی را میگویم، ولی ممکن است شما یک ساعت دیگر آن کار را انجام بدهید. میگوید: اگر به مشکل برخوردید؛ یا آموزشها را گوش نکردی و سرپیچی کردی، یا خودت میخواستی امتحان کنی. آزموده راه آزمودن خطاست! اگر به مشکل برمیخورید به خاطر این است که به حرفهایی که میزنیم توجه نمیکنید. پس مواردی که در حرمت کنگره بیان میکنیم را، اگر تمرّد کنید با مشکل مواجه میشوید. خودتان هم دوباره آزمایش نکنید. ما به جهت قوّت شما و پیشرفت کنگره؛ گفته بودیم که امورات مالی را قوام بدهید. درست است؟! در مسائل آموزش و پرورش و یا در مراحل صراط مستقیم، چیزی را که کمتر به آن توجه میکنند، مسائل مالی است و حتی گاهی اوقات آن را مسئله منفی مینامند. معنویات یعنی گذشتن از مال دنیا و... و این به عقیده من خوب نیست. انسان باید به مسائل مالیاش توجه کند و آن را قوی کند. نباید بیپول و بیچیز باشد. پول داشته باشد، ولی نه برای فخر فروشی! مثلاً ما قرقاول میخوریم هر کدام ۴۰۰ هزار تومان، این زشت است. در زمانی که خیلیها نان ندارند بخورند، فخرفروشی چیز زنندهای است. یا در هر زمینهای اگر به مسائل مالی توجه نکنیم با مشکلات زیادی مواجه میشویم. من این مطلب را از روز اول به بچههای کنگره میگویم و گفتم: پسانداز کردن فقط برای انسانهای پولدار نیست، بلکه پسانداز و صرفه جویی مال انسانهای متوسط و فقیر است. شما اگر ۱۰۰ تومان دارید ۱۰ تومان یا ۲۰ تومانش را پس انداز کنید. ما اعضای کنگره از ۵۰ هزار نفر بیشتریم. ما باید به مسائل مالی توجه کنیم وگرنه هیچ حرکتی نمیتوانیم انجام دهیم. ما درگذشته اگر به خزانه خود بیشتر بها میدادیم، در اختلافات میتوانستیم بر مشکلات فائق آییم. فرق نمیکند چه فرد، چه خانواده یا کشور یا... اگر مسائل مالی مرتب داشته باشند میتوانند خیلی مسائل و مشکلات را حل کنند. مردم یزد ضرب المثل خوبی دارند: یک سال بخور نون و تره، صد سال بخور نون و کره!!! حالا الان غذاها همه سم است و ناسالم. در قدیم با یونجه شوربا درست میکردند. نون و تره مال فقرا بود و نون و کره مال اغنیا، الان کسی نون و کره نمیخورد. یعنی یک سال نون و تره بخور و پسانداز کن و یک عمر نون و کره بخور و وضع خوبی داشته باش! وقتی خزانه تأمین باشد، سیستم میتواند مشکلاتش را حل کند. من نمیگویم همه چیز مادیات باشد، ولی مادیات یک پایه مهم است. الان یکی از دلایل قدرت آمریکا همین پولش است. دلارش در تمام دنیا ارزشمند است. خیلی از مسائلش را با پول حل میکند. پس اگر پول باشد میتوان مشکلات را حل کرد و گرنه مثل بقیه گروهها باید جلسات را در پارکها یا ترمینالها یا مخروبهها تشکیل بدهیم. باید به این قضیه در تمام سطوح زندگیمان توجه کنیم. خوشبختانه از وقتی گفتم خیلی از بچهها دقت کردند. همیشه در مواقع خاص دو گروه جانباز، به ظاهر حبیب و رفیق و شفیق هستند و از دیگران شناسایی میشوند. همیشه دو گروه به ظاهر رفیق و همراه شما هستند. آنانی که هیچ در بساط ندارند. اینها در مواقع مشکل جان نثارند و...! و گروه بعدی گروه مخلصین که به ظاهر آنها هم دو گروهند؛ یکی آنانی که حرف زیاد میزنند و اشک زیاد نثار میکنند. گروهی که پول نمیدهند، فقط حرف میزنند و اشک میریزند و کاری هم انجام نمیدهند. مثل همان داستانی که گفتم؛ مردی بالای سر سگش که داشت میمُرد نشسته بود و گریه میکرد، یکی میپرسد که چه شده! میگوید: سگم از گرسنگی دارد میمیرد، میگوید: در خورجین خود چه داری؟ میگوید: نان! بعد میگوید: پس کمی بده بخورد تا نمیرد، میگوید: نه! نان نمیتوانم بدهم ولی گریه میتوانم بکنم!!! و کسانی که بیحرف و بیزاری عمل میکنند، بایستی به این کَسان توجه بشود. یک گروه هم هستند که بدون سر و صدا و شعار دادن کار را انجام میدهند. این گروه بسیار مؤثر و مهم است. پس در کل یک مثلث شد؛ یک گروه که اشک میریزند، یک گروه که اصلاً چیزی ندارند و یک گروه هم بدون حرف و گلایه کمک میکنند. در کنگره هم این گروه برای ما مهم هستند. نکته دیگری که ما در کنگره خیلی باید به آن دقت کنیم؛ باید سعی کنیم در کارهای تبلیغاتی غرق نشویم، تبلیغات ما رهایی و الگوهای ماست. پس کسانی برای ما مهم هستند که حرف کم میزنند و عمل میکنند. اگر شما در امورات جاریه هوشیار نباشید به بندهایی میرسید که زمان از کف میدهید. ما باید به امورات جاری هوشیار باشیم. اگر هوشیار نباشیم زمان را از دست میدهیم. اکثر انسانها خوابند، یک سری کارها را به صورت اتوماتیک و تکراری انجام میدهند! ما باید بیدار شویم، کارهای الان را اگر بعد انجام بدهیم درآینده برای ما بندی میشود و ما را ویران میکند. پذیرفتن و ورود به یک کار، بسیار خوب و آسان است. غفلت نکنید، اگر اتفاقی میافتد و میبینید؛ نگویید انشالله که خوب است، اگر معاملهای میخواهید انجام بدهید یا کار و تصمیم بزرگ یا... روی آن فکر کنید. ما الان داریم سرنوشت آینده را مینویسیم پس باید هوشیار باشیم. به کم قانع نشوید شما به رود خروشان که أَنقَریب شهر و کشور و سایر ممالک را میبرد توجه ندارید، اما به یک چشمه یا جویبار که ممکن است هر لحظه مخزنش خشک بشود، بهای گران و گزاف میدهید. آیا متوجه شدید چه میگویم؟! البته اینجا استاد با شاگردش صحبت میکند، ولی شما هم میتوانید مخاطب باشید و در حد خودتان نتیجه بگیرید. میگوید: شما به یک رود خروشان عظیم توجه نمیکنید، خودتان را درگیر مسائل بیاهمیت میکنید. به یک نفر میگویید: ۵ میلیون بده! به راحتی به شما میدهد، ولی گاهی اوقات برای ۳ هزار تومان کلی درگیر میشوید. درمورد کنگره هم همین را میگوید؛ که تو روی بزرگها حساب کن، نه روی کوچکها!من این خاطره را بارها گفتم: که یکی از بچههای کنگره که وضع مالی خوبی داشت میآمد اتاق من و با هم چای و قهوه میخوردیم، بچهها گفتند که مهندس پولدارها را تحویل میگیرد. آمدم سر کلاس و گفتم حرف شما درست است. من با پولدارها مینشینم و چای میخورم و بعد میگویم دستگاه فتوکپی میخواهیم و آنها میگویند: چشم، میخریم! یا خیلی چیزهای دیگر. ولی اگر با شما بنشینم چای بخورم، درآخر میگویید: مهندس ۲۰۰۰ تومان بده سیگار ندارم!!! من این کار را به خاطر جذب منابع مالی، آن هم فقط از اعضای کنگره انجام میدهم، ولی در فرهنگ ما اینطوری جاافتاده که اگر با پولدارها نشست کار بدی کرده است. پس این تفکر غلطی است که فلانی طرفدار پولدارهاست و یا فئودال است و... کسی که کارخانه دارد و پنج هزار نفر را استخدام کرده قابل احترام است! باید نگاه منطقی داشته باشیم. نباید رود را رها کنیم و به چشمهای که دو روز دیگر خشک میشود، بچسبیم. نباید این فرهنگ که هر کس پول دارد آدم بد و فاسدی است را قبول کنید. چرا به عنوان کارآفرین به آن نگاه نمیکنید! کاری به سرمایههای غیرمنطقی و حرام و... ندارم، منظورم آنهایی است که در صراط مستقیم هستند. باید به اعضایی که کمک مالی میکنند احترام بگذاریم، باید تقدیرنامه بدهیم، من فقط تقدیرنامههایی که بالای ۵ میلیون باشد را خودم امضا میکنم. خیلیها ممکن است از راه مشروع پول در بیاورند و کاش در کشورمان کارآفرین زیاد داشتیم تا کشور را آباد میکردند. برای تولید نان میدانید چقدر گندم لازم است! شما آب را مصرف میکنید، میدانید چقدر باید هر روز آب تولید شود یا بنزین یا... اینها همه پول میخواهد. برای کشیدن خط لوله از اینجا تا تبریز مسلمٱ پول لازم است. با تعطیل شدن غیرقانونی این مرکز از کنگره، شاید زیاد به کل مطالب توجه ننمودید. سال ۸۴ اینجا تعطیل شد و شعبه زیاد نداشتیم، الان در تهران بیست مرکز داریم و هر کدام را ۳۰۰ میلیون و ۲۰۰ میلیون رهن کردهایم و ماهی دو سه میلیون هم اجاره میدهیم. اینها منابع مالی میخواهد، با تعارف و معنویات هم نمیشود! شما یک وانت معنویات ببر نانوایی؛ ببین به شما نان میدهد! پس مادیات و معنویات باید هر دو باهم باشند. اما این دولت و حاکمان وقت نبودند که این کار را مهیا نمودند، حتماً تا کنون متوجه شدهاید. این مشکلی که پیش آمد را دولت مقصر نبود. آدمهای شخصی بودند که با غرض و مرض پاپوش درست کردند و به جایی هم نرسیدند. ما ضعیف بودیم و با این مشکل مواجه شدیم، ولی اگر از نظر منابع مالی قوی بودیم اصلاً خیالی نبود و میرفتیم یک جای دیگر میخریدیم. بیشترین علم بین ماست. ما کم عالم و دانشمند نداریم، بیشترین هنر نزد ماست؛ نزد مصرفکنندگان مواد مخدر. مردم فکر میکنند که معتادها فقط کارتنخواب و تزریقی هستند. بیشترین پول بین معتادها است. پای بساط مینشینند و معاملات کلان میکنند. کلی برجساز داریم که مصرفکنندهاند. قدیم میگفتند: تریاک سناتوری!! چون مخصوص سناتورها بود. مقامها و منصبهای مهمی دارند ولی مصرفکننده هستند، اینها دارند کنگره را مساعدت و یاری میدهند. بچه تا گریه نکند مادر به او شیر نمیدهد! ماهم باید ساز و کار و طرحهایی میریختیم. وقتی حساب باز شد و لژیون مالی تشکیل شد و اعضا فهمیدند که یک ریال از پول پولشان بالا و پایین نمیشود، اعتماد کردند و منابع مالی جمعآوری شد. اگر شما به قوانین شرعی و جاریه توجه بیشتر بنمایید، تصمیماتی خواهید گرفت که با محکم نمودن امور مالی خود و کنگره، هیچگاه درصدد مداخله و یا ضبط نتوانند عمل بنمایند. میگوید: شما در کنگره مسائل شرعی و قوانین جاری کشور را توجه کنید و منابع مالی درست و قانونی جمع کنید. از نظر من شرعی یعنی کنگره فقط در مسائل مربوط به خودش کار کند؛ یعنی ما نمیتوانیم برویم و آهن بفروشیم یا زمین یا برنج یا... آقای خدامی برنج میفروشد، آقای حکیمی آهن میفروشد، آقای سلامی زمین میفروشد، من هم کمیسیونها را جمع میکنم!!! پس ما نباید در کار تجاری و بازرگانی و... برویم پس اگر این کارها را بکنیم، هیچ کس نمیآید مداخله کند و مشکلساز شود. زیرا کنگره همیشه بایستی باقی ماند. اگر تو دغدغه مالی نداشته باشی میتوانی به کل خانواده خودت و کنگره و امور نشر بپردازی. من باید وقتی مینشینم در اتاقم هیچ دغدغه مالی نداشته باشم تا بتوانم قلم را در دست بگیرم و کتاب بنویسم و قانون و پروتکل و... بنویسم. اگر دغدغه باشد فکرم مشغول امورات دیگر میشود و نمیتوانم برنامهریزی احداث دانشگاه را انجام دهم...
همسفر مینا : از این سی دی آموختم که از دیگران نباید توقع داشته باشم و باید بدانم خودم مسئول مشکلاتم هستم باید نگاهم را تغییر دهم . همسفر سمیه : در این سی دی آقای مهندس از ضرب المثل یزدی ها استفاده می کنند " یک سال بخور نون و تره ، صد سال بخور نون و کره " و به ما پس انداز کردن را متذکر می شوند حتی پولدارها هم اگر آینده نگر نباشند و پس انداز نکنند بالاخره یک روزی ثروتشان تمام می شود پس این کار برای همه لازم است . نکته دیگر سی دی اینکه آدم های زیادی در مسیر زندگی سر راه ما قرار می گیرند خیلی ها فقط حرف می زنند ، خیلی ها فقط گریه می کنند و ... خیلی ها نه حرف می زنند و نه گریه می کنند فقط عمل می کنند و باید قدر این آدم ها را بدانیم و سعی کنیم ما هم اینگونه باشیم . فقط حرف نزنیم بلکه عمل کنیم و بتوانیم دست یک نفر را بگیریم . خانم الهه : در سی دی نگاه ؛ این خیلی مهم است یک وقتی آدم یک چیزی را از سوراخ سوزن می بیند ، یک وقت از سوراخ کلید می بیند ، یک وقت تا نوک بینی اش را می بیند و یک وقت هم یک دیدگاه وسیع تری دارد نسبت به اطرافیانش و نسبت به هر آنچه که اتفاق می افتد . جهان بینی ایی که ما در کنگره یاد می گیریم یک جهان بینی کلی نگر است نمی گویند که الهه فقط حواست به خودت باشد ؛ هیچ وقت روی یک چیز تمرکز نمی کند یک دید وسیعی دارد می گوید : خودت را باید در نظر بگیری ، خانواده ات را باید در نظر بگیری و در حفظ و استحکام خانواده کوشا باشی . یک بخش دیگر ؛ طبعت است اینکه چگونه به طبیعت احنرام بگذاریم ، درخت بکاریم و ... به جای سبزه که عید سبز می کنید از الان هسته های نارنگی ، پرتقال و ... را بردارید سبز کنید من چند سال است این کار را می کنم و الان درخت های یک ساله ، دو ساله ، سه ساله و ... دارم الان یک درخت نارنگی داریم که هفت ساله است و امسال غرق نارنگی شده است . پس برای جسم ، روان و جهان بینی مان لازم است که آموزش ببینیم ، لازم است ورزش کنیم و لازم است آنچه را می دانیم به عمل درآوریم چون اگر آنچه را می دانیم به عمل درنیاوریم مثل آبگرمکن های قدیمی می شویم که روی درجه 30 که بود حالت نرمالش بود ، روی 60 درجه که بود می توانستیم دوش بگیریم و اگر در این حالت شما از آن استفاده نمی کردید ؛ چه اتفاقی می افتاد ؟ می رفت روی 90 درجه و منفجر می شد پس اگر آموزش بگیرید و عمل نکنید چه می شود ؟ اگر از این آب گرمی که در اختیارتان قرار گرفته استفاده کردید و دوش گرفتید چه بهتر ؛ ولی اگر از آن استفاده نکردید و در عمل از این آموزش ها بهره نگرفتید در شما انفجار صورت می گیرد به همین راحتی . انسان دو
تا پا دارد و باید روی دو پا راه برود یکی خدمت و دیگری آموزش ، وقتی خدمت نمی
کنید خود به خود از کنگره پرت می شوید بیرون . کسانی که شروع نکرده اند به خدمت
کردن اگر می خواهند به بیرون پرتاب نشوند باید یک دستاویز محکم داشته باشند که آن
را سفت بگیرند این سفت گرفتن ؛ یک پایه اش این است که آموزش می گیرم ، سی دی می
نویسم ، گوش می کنم به مشارکت ها ولی یک پایه دیگر آن خدمت کردن است مثلاً مریم و
خیلی از بچه هایی که وبلاگ نویسی را شروع کردند در ابتدا همه کارها را بلد نبودند
بلکه در حین خدمت کردن آموختند مثلاً مریم دوازده ساعت در حال تایپ کردن بوده و
برق می رود و مطلبش پاک می شود چون ذخیره کردن را بلد نبوده ولی الان وبلاگ نویس
خوبی است و خدمت می کند پس همیشه نیروهای بازدارنده ایی هستند که مانع خدمت کردن
شما می شوند مثلاً وقتی سرما می خوری و به کنگره نمی آیی این سرماخوردگی ، نیروی
بازدارنده است . آقای حکیمی می گویند : می خواهید بیایید کنگره سردرد می گیرید ،
کمر درد می گیرید و ... اینها نیروهای بازدارنده هستند . نیروهای بازدارنده باعث
می شوند که افراد نتوانند روی این صندلی بنشینند انگار این صندلی برای آنها سیخ
دارد و نمی توانند بنشینند ! اگر شروع کردید به خدمت کردن می مانید و می روید داخل
گردباد و در اوج گردباد قرار می گیرید ولی اگر خدمت نکردید این گردباد شما را به
بیرون پرتاب می کند و خدا نکند چنین بلایی سرتان بیاید و اگر می خواهید چنین بلایی
سرتان نیاید با خدمت کردن می توانید این بلا را از خودتان دور کنید .
خانم الهه : در سی دی خوی وحشی آقای امین می گویند : آدم هایی که هنوز از انسان های دیگر رنجیده خاطر می شوند ، انسان هایی که هنوز حالشان بد می شود وقتی یک نفر یک چیزی به آنها می گوید ، اینها هنوز در اعماق تاریکی هستند هنوز آدم های وحشی ایی هستند . انسان ممکن است برود یک لباس مارک بخرد مثلاً هشت میلیون تومان ، کاپشن بخرد ده میلیون تومان و ... ولی این لباس ها باعث نمی شوند که خوی انسان اهلی باشد شیک بودن بسیار خوب است ولی دلیل باشعور بودن نیست . شما شاید شخصی را ببینید که لباس مناسبی هم بر تن ندارد ولی چون مردم دار است انسان است . شنیدم که در یک تحقیقاتی ، حتی مردان اروپایی هم دیگر به دنبال زنان خوشگل نیستند و به دنبال کسانی می روند که اخلاق خوبی دارند یعنی آنها هم فهمیده اند که نه همین لباس زیباست نشان آدمیّت . من خودم مدتهاست که دیگر کفش مارک و ... نمی خرم جنس ایرانی می خرم چون آقای مهندس روی این موضوع تأکید کرده اند برای رشد اقتصادی کشورمان ، مثلاً کشورهایی که الان بهترین تولید کنندگان اتومبیل هستند زمانی که تازه این کار را شروع کرده بودند تا وقتی که پیشرفت کردند آنها هم به خاطر ماشین هایشان خیلی کشته دادند در واقع چهل سال پیش هم ، کیفیت ماشین آنها هم پایین بود تا به مرور زمان کیفیت خودروهای آنها بالا رفت پس اگر ما خودمان به خودمان رحم نکنیم مسلماً کس دیگری به ما رحم نمی کند . یک وقت هایی آدم از یک سوراخ سوزن به اطراف نگاه می کند و فقط و فقط خودش را می بیند ، این افراد آدم های وحشی ایی هستند ولو اینکه سر تا پایشان مارک باشد ! پس انسانیت به لباس پوشیدن نیست ، به سواد نیست چون اینها دلیل بر انسانیت آدم ها نیست . نگاه می تواند خیلی محدود باشد و یا خیلی وسیع باشد اینکه من فقط خودم را ببینم یا نه تمام جوانب را در نظر بگیرم . اگر همسفری از مسافرش بنا به دلایلی راضی نیست مثلاً فکر می کند که به او خیانت می شود باید یک سوزن به خودش بزند و یک جوال دوز به شوهرش ، من همسفر چه کار کرده ام که او نصیب من شده ؟ ! اول بسنجد که کجای کار خودش مشکل دارد ؟ آیا همسری هست که به خودش اهمیت بدهد ؟ آیا لباس مرتب می پوشد ؟ عطر می زند ؟ و ... اگر نگاهمان وسیع باشد و با عینک های بهتری جهان اطرافمان را نگاه کنیم بسیار تأثیر گذار است . دستور جلسه هفته آینده : سی دی آسیب شناسی لژیون با دعای اعضاء خاتمه یافت . نوع مطلب : گزارشات لژیون همسفران عشق، برچسب ها : کنگره 60، درمان اعتیاد، سی دی نگاه، لینک های مرتبط : جمعه 15 دی 1396 01:51 ب.ظ
سلام وخداقوت خدمت خانم الهه عزیزم وممنون بابت آموزشهای ناب وپربارشان.
شهرزاد جان عالی مثل همیشه .خدا قوت جمعه 15 دی 1396 12:58 ب.ظ
خدا قوت به خانم الهه عزیزم. مطالب بسیار مفیدی را عنوان نمودین.
سپاس از نویسنده محترم. چهارشنبه 13 دی 1396 05:11 ب.ظ
شهزاد عزیزم خدا قوت ودست مریزاد و از سر کار خانم الهه عزیزم بسیار سپاسگزارم بابت آموزشهای نابشون
درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||