عمر بن خطاب ، علی را جانشین خود گذاشت

سؤال : عمر بن خطاب وقتى براى تحویل گرفتن كلیدهاى بیت المقدس رفت، على را به عنوان جانشین خود در مدینه گذاشت، این رخداد را چگونه تفسیر می ‏كنید؟

پاسخ‏ : راوى این مطلب كه از كتاب یاد شده آورده، «سیف بن عمر» از كذّابان و جعّالان تاریخ است و همه نویسندگان رجال، او را تضعیف كرده ‏اند. چگونه با چنین سند باطلى بر مدّعاى خود استدلال می ‏كند؟

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان، صفحه ی 126





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: شبهه، عمر، علی علیه السلام، جانشینی، مدینه، شیعه، بیت المقدس،
[ پنجشنبه 8 خرداد 1399 ] [ 03:08 قبل از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( شیعیان چه دستاوردها و فتوحاتى داشته ‏اند؟)

عمر مسجد الاقصى را آزاد كرد و صلاح الدین ایوبى بار دیگر آن را پس گرفت. شیعیان چه دستاوردها و فتوحاتى داشته‏ اند؟

طراح پرسش از دو نفر یاد كرد؛ یكى از سلف به نام عمر بن خطاب و دیگرى از خلف به نام صلاح الدین ایوبى.

ما نیز از جهاد شیعه در عصر سلف و خلف یاد مى ‏كنیم؛ در سلف و عصر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بیشترین بار جهاد در بر دوش على علیه السلام بود و حدیث‏ «لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَى إِلَّا عَلِیٌّ» در باره او شنیده شد و در جنگ خندق، ارزش جهاد او با عبادت ثقلین برابر خوانده شد و در فتح خیبر، پیامبر صلى الله علیه و آله در باره او فرمود: «كَرَّارٌ غَیْرُ فَرَّارٍ» ؛ «او پیوسته حمله مى ‏كند و از میدان نبرد نمى‏ گریزد»، در حالى كه دو نفر پیش از او رفتند و از میدان نبرد گریختند.

على علیه السلام علاوه بر جهاد با مشركان، با سه گروه دیگر نیز جنگید: «پیمان شكنان»، «ستمكاران» و «شورشگرانِ نافرمان» و نبرد او با این سه گروه، در حدیث پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آمده است.

این از امامان و پیشوایان شیعه، امّا از خود شیعیان، كافى است یادآور شویم كه در نوع فتوحات، شیعیان على علیه السلام شركتى تام داشته ‏اند؛ یمنى ‏ها از قبیله‏ هاى مختلف، چون حمدان و كنده و ... همگى شیعیان على علیه السلام بودند و همین سبب شد كه گروهى از آنان از یمن مهاجرت كرده، ساكن عراق شدند تا در فتوحات اسلامى شركت داشته باشند.

فاتح شام و دیار بكر و آسیاى صغیر ابو ایّوب انصارى، میهماندار و میزبان پیامبر صلى الله علیه و آله، شیعه خالص على علیه السلام بود و هم اكنون قبرش در اسلامبول مزار همگان است.

محمدبن ابى بكر كه از نظر روح و روان فرزند على علیه السلام بود، به دستور آن حضرت براى ادامه گسترش اسلام به مصر رفت و به شهادت رسید و پس از وى مالك اشتر نخعى براى ادامه مأموریت به مصر اعزام شد كه متأسفانه در نیمه راه با دسیسه معاویه مسموم گردید و هم اكنون قبرش مزار مردمان است.

در دوران خلفا، فاصله شیعه و سنى در حد امروز نبود، بلكه در فتوحات با داشتن گرایش‏هاى مختلف، همه شركت مى‏ كردند.

این از سلف، امّا درباره خلف، كافى است بدانیم كه مرابطه (مرزبانى) یكى از وظایف بزرگ مسلمانان بوده و بیشتر به وسیله دولت‏هاى شیعه صورت گرفته است.

حمدانیان در شام، فاطمیان در شمال آفریقا و علویان در طبرستان و دیلمان و گیلان، مرزبانان اسلام بودند. دولت‏هاى شیعه در هند در مبارزه با بت ‏پرستى و تشكیل دولت اسلامى براى خود، سرگذشت مفصلى دارند و اكبرآباد در هند مركز دولت‏هاى شیعى بود.

كسانى كه علاقه‏ مندند از جهاد نظامى شیعه در جهان آگاه شوند، به كتاب «جهاد الشیعه» نگارش خانم دكتر «سمیرة مختار اللیثى» چاپ دار الجیل مراجعه كنند.

نبرد صفویان در جنوب ایران با پرتغالى ‏ها و نبرد ایرانیان با روس و انگلیس در شمال و جنوب ایران، از صفحات زرین جهاد شیعه با كافران‏ است. وقتى پرتغالى ‏ها، بندرعباس را اشغال كردند و نام آن را بندر گمبرون نهادند، شاه عباس صفوى با نیروى ایمان شیعیان آنجا را پس گرفت و نام آن را بندرعباس نهاد. جهاد نادرشاه با هندیان بت پرست، یكى از بزرگ‏ترین صفحات تاریخ جهاد اسلامى با بت ‏پرستان است.

در قرن چهاردهم، آنگاه كه انگلستان عراق را اشغال كرد، مرجعیت شیعه به پیشوایى آیت اللَّه محمد تقى شیرازى توانست با بر پا كردن «ثورة العشرین» در سال 1920 میلادى این سرزمین اسلامى را از وجود زالو صفتان انگلیسى پاك گرداند و به این كشور استقلال ببخشد.

در این چند سال اخیر، بزرگ‏ترین ضربه را شیعیان لبنان بر پیكر اسرائیل وارد ساخته ‏اند و مقاومت اسلامى لبنان در چند مرحله اسرائیل را كه تا پایتخت لبنان پیشروى كرده بود، به گونه‏ اى خفت بار عقب راند و زهر چشمى به آنان نشان داد كه تاكنون از مجموع دولت‏هاى عربى دریافت نكرده بودند.

در این‏جا جهاد نظامى شیعه را به صورت بسیار موجز و فشرده آوردیم، ولى حقیقت این است كه گردآورنده این پرسش ‏ها تصور كرده است كه جهاد، تنها جهاد نظامى است و از عظمت جهاد علمى و فرهنگى غفلت كرده است.

اگر جهاد قلمى و فرهنگى نبود، هرگز سربازان فداكار و از خود گذشته در میدان نبرد، از جان گذشتگى نشان نمى‏ دادند.

ائمه اهل بیت علیهم السلام از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نقل مى ‏كنند كه فرمود:

«ثلاثة تخرق الحجب، و تنتهی إلى ما بین یدی اللَّه؛ صریر أقلام العلماء، و وطى‏أ أقدام المجاهدین، و صوت مغازل‏ المحصنات».

«سه چیز است كه پرده ‏ها را مى ‏شكافد و به درگاه الهى مى ‏رسد: 1. صداى قلم دانشمندان 2. صداى پاى جهادگران 3. صداى ریسندگى ‏زنان پرهیزكار.»

همچنین فرمود: «أَفْضَلَ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر» «بالاترین جهاد، گفتن سخن حق نزدیك فرمانرواى ستمگر است.»

و پیشوایان معصوم شیعه، كه به شمشیر ظالمان و یا سمّ ستمگران جام شهادت نوشیدند، به خاطر سخنان حقى بود كه نزد ظالمان مى ‏گفتند.

در حالى كه گروه‏هاى دیگر با خلفاى اموى و عباسى سازش داشتند و با آن‏ها كنار مى ‏آمدند، به جز افراد نادر كه نمى‏ توان روى آن‏ها حساب كرد.

انسان تصور مى ‏كند كه میدان جهاد، بستر نظامیان است، ولى تاریخ خلاف آن را گواهى مى ‏دهد.

علما و دانشمندان شیعه، به خاطر جهاد فرهنگى و نشر اسلام ناب محمدى، به وسیله ستمگران جام شهادت نوشیدند و یا با شمشیر كشته شدند و یا بر سر دار رفتند و احیاناً بدن‏هایشان سوزانده شد.

در هر حال، شیعه مفتخر است كه با جهاد قلمى و فرهنگى خود، تفكّر اسلام ناب محمدى را كه در تعالیم اهل بیت- همتاى قرآن- متجلى است، به جهانیان معرفى كرده است.

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان صفحة  121





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات ( شیعیان چه دستاوردها و فتوحاتى داشته ‏اند؟)،
[ چهارشنبه 14 اسفند 1398 ] [ 04:03 قبل از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( قضاوت کردن حضرت مهدی طبق حکم آل داوود )

شیعه مى‏ گوید : حضرت مهدى علیه السلام پس از ظهور، طبق حكم آل داود قضاوت مى كند. در این صورت شریعت حضرت محمد صلى الله علیه و آله كه نسخ كننده همه شریعت‏ هاست، چه مى ‏شود؟

شیوه قضاوت حضرت داود این بود كه با ذكاوت و هوش سرشار خدادادى، حقیقت نزاع را كشف و طبق علم خود عمل مى ‏كرد و نیازى به شاهد و بیّنه نداشت.

از برخى روایات استفاده مى ‏شود كه حضرت مهدى علیه السلام نیز در مقام داورى، از همین راه وارد مى‏ شود؛ چنان كه آمده است:

«إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله حَكَمَ بِحُكْمِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ لَا یَسْأَلُ النَّاسُ بَیِّنَةً».

اكنون پرسش این است: آیا عمل قاضى به علم خود ، مغایر با شریعت اسلام است یا یكى از طرق قضاوت در اسلام همین است؟

كسانى كه معتقدند قاضى پاكدامن مى ‏تواند در مقام داورى، به علم خود عمل كند، منكر این نیستند كه یكى از ابزارهاى قضاوت، بیّنه است، كه عبارت است از دو شاهد عادل. نویسنده تصور كرده است عمل به‏ علم، به معناى طرد دیگر ابزارهاى قضاوت است، در حالى كه این شیوه، توسعه ابزار قضاوت است.

از حسن اتفاق، گروهى از فقهاى اهل سنّت معتقدند قاضى در مواردى مى‏ تواند به علم خود عمل كند.

ربیع مى‏ گوید: مذهب شافعى بر این عقیده است كه قاضى به علم خود عمل مى‏ كند و اگر در این فتوا توقف كرد، به خاطر فساد دستگاه قضاوت است.

ابو یوسف شاگرد ابوحنیفه و مُزَنى پیرو مكتب شافعى برهمین نظریه فتوا داده ‏اند. حتى مى‏ گویند: شافعى در كتاب «امّ» و در «رساله» خود، در حجّیت اصول، بر این مسأله تصریح كرده است.

ابوحنیفه و محمدبن حسن شیبانى مى ‏گویند: اگر پیش از انتصاب به قضاوت، از جریان آگاه گردد و موضوع نزاع مربوط به قلمرو قضاوت باشد، مى ‏تواند به علم خود عمل كند.

هیچ‏كس تصور نكرده است كه اگر كسى گفت قاضى مى‏ تواند به علم خود عمل كند، این به معناى ترك شریعت اسلام و عمل به شریعت منسوخ است.

مشكل ما باگردآورنده پرسش‏ها این ‏است كه ایشان فاقد آگاهى‏ هاى علمى و فقهى است و گرنه با او به گونه‏ اى دیگر سخن مى ‏گفتیم.

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان صفحة 126





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات ( قضاوت کردن حضرت مهدی طبق حکم آل داوود )،
[ شنبه 3 مرداد 1394 ] [ 08:00 قبل از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( ابوبكر با افراد مرتد جنگید ... )

ابوبكر با افراد مرتد جنگید ولى در نظر شیعه، على‏ بن ابى ‏طالب براى این‏كه مردم مرتد نشوند، قرآنى را كه پیامبر صلى الله علیه و آله بر او املا كرده بود، بیرون نیاورد؟

دو ادعا در اینجا مطرح گردیده و براى هیچ یك مدركى ارائه نشده است.

اوّلًا : ابوبكر با مرتدها نجنگید، بلكه جنگ او با كسانى بود كه از پرداخت زكات خوددارى كرده بودند و دلیلشان این بود كه: ما خلیفه برگزیده گروهى از مهاجرین و انصار را به رسمیت نمى ‏شناسیم. البته این جنگ ‏ها در تاریخ به نام نبرد با مرتدان معروف شده و كوشش گردیده كه آیه 54 سوره مائده را ناظر به آن بدانند، در حالى كه به قول طبرى، شأن نزول آیه، ارتباطى به مسأله زمان ابوبكر ندارد. بنابراین، در حقیقت جنگ او با گروهى بود كه به هر علتى، از پرداخت زكات خوددارى مى‏ كردند و هرگز اصلى از اصول اسلام را منكر نشده بودند.

ثانیا ً: كدام شیعه و در كدام كتاب گفته است كه على علیه السلام قرآنى را كه پیامبر براى او املا كرد، به خاطر مرتد نشدنِ مردم بیرون نیاورد؟ اتفاقاً على علیه السلام قرآنى را كه پس از پیامبر صلى الله علیه و آله، طبق ترتیب نزول جمع كرده بود، ارائه كرد، وقتى استقبال نكردند، او هم آن را نزد خود محفوظ نگه داشت. گرد آورنده این پرسش‏ ها اگر اهل دانش بود، هرگز این سخن را نمى ‏گفت .

قرآن على علیه السلام در كتاب‏ تاریخ یعقوبى‏ و مصابیح الأنوار به‏ طور مفصل آمده است. هیچ تفاوتى با این قرآن جز در تقدیم و تأخیر سوره‏ ها ندارد.

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان صفحة 115





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات ( ابوبكر با افراد مرتد جنگید ... )،
[ چهارشنبه 26 فروردین 1394 ] [ 09:44 بعد از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( زنان از زمین ارث نمی برند پس چرا فاطمه علیها سلام از زمین فدک ارث برد ؟)

در فقه شیعه، زنان از زمین ارث نمى ‏برند، پس چرا فاطمه علیها السلام مطالبه فدك را كرد كه زمین بود؟

اوّلًا: آنچه اتفاق علماى شیعه است این است كه فقط از زمین خانه مسكونىِ شوهر ارث نمى‏ برد، نه از خانه و املاك دیگر پدر و سایر بستگان. این سؤال كننده تا چه حد در اشتباه است! او تصور مى ‏كند در نظر شیعه زن مطلقاً از زمین ارث نمى ‏برد، حتى از زمین‏ هاى موروثى پدر و مادر!

ثانیاً: فدك ارث نبود، بلكه نحله بود. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فدك را كه به وسیله صلح به دست آمده و به یك معنى انفال بود، به دختر خود بخشید، آن هم به دستور خدا بود كه فرمود: وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ ....

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان صفحة 114





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات ( زنان از زمین ارث نمی برند پس چرا فاطمه علیها سلام از زمین فدک ارث برد ؟)،
[ شنبه 25 بهمن 1393 ] [ 08:30 قبل از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( اینکه امام علی دخترش را به عقد عمرب درآورد، نشانه داشتن رابطه حسنه نیست ؟ )

سؤال : این مسأله كه امیرمؤمنان، على علیه السلام دخترش امّ كلثوم را به عقد عمربن خطاب درآورد، نشانه داشتن رابطه حسنه نیست؟

تزویج امّ كلثوم به عمربن خطاب، از مسائل اختلافى در تاریخ است.

به‏ طورى كه این قطعه تاریخى به تعابیر مختلف و صورت‏هاى متناقض نقل گردیده است. بنابر این، براى اثبات چیزى، نمى ‏توان به چنین مسأله ‏اى تكیه و اعتماد كرد؛ مانند:

1. على علیه السلام او را به عقد عمر درآورد.

2. این كار به وسیله عباس عمومى على علیه السلام انجام پذیرفت.

3. این كار از روى تهدید انجام گرفت.

4. عروسى انجام گرفت و عمر از او داراى فرزندى به ‏نام زید شد.

5. خلیفه پیش از مراسم عروسى كشته شد.

6. زید نیز داراى فرزندى بود.

7. او كشته شد و وارثى نداشت.

8. او و مادرش در یك روز كشته شدند.

9. مادرش پس از وى زنده بود.

10. مهریه او چهل هزار درهم بود.

11. مهریه او چهار هزار درهم بود.

12. مهریه او پانصد درهم بود.

این اختلاف‏ ها در ذهن انسان تردید ایجاد كرده و اصل تزویج را زیر سؤال مى‏ برد.

فرض كنیم این ازدواج رخ داده است، با توجه به مطالب زیر، هرگز نمى‏ توان گفت این تزویج از روى طیب نفس و طوع و رغبت بوده است، زیرا:

1. شكى نیست كه روابط خاندان رسالت با خلیفه وقت كاملًا تیره و تار بود و یورش به خانه وحى و هتك حرمت دختر گرامى پیامبر صلى الله علیه و آله چیزى نیست كه بتوان آن را انكار كرد؛ زیرا مدارك معتبر آن را ثابت مى‏ كند.

2. عمر فردى خشن و تندخو بود، هنگامى كه خلیفه اول او را به خلافت برگزید، گروهى از صحابه به این امر اعتراض كردند و گفتند: فردى خشن و تند خو را بر ما مسلّط كردى!

3. طبرى مى ‏نویسد: خلیفه، نخست از دختر ابوبكر، به نام امّ‏ كلثوم‏ خواستگارى كرد ولى دختر ابوبكر به خاطر تندى اخلاق خلیفه، این خواستگارى را رد كرد.  بنابراین، نمى ‏توان این ازدواج را نشانه حسن روابط دانست.

اگر واقعاً ازدواج نشانه همبستگى فكرى و حسن روابط باشد، باید گفت ازدواج پیامبر صلى الله علیه و آله با امّ حبیبه دختر ابو سفیان، نشانه هم فكرى پیامبر صلى الله علیه و آله با او بود؛ مردى كه جنگ‏ هاى خونینى را بر ضدّ اسلام به راه انداخت و دست او در جنگ احد و احزاب كاملًا مشهود است.

همچنین پیامبر خدا صلى الله علیه و آله با دختر حُیىّ بن اخطب، به نام صفیه ازدواج كرد، آیا این نشانه همفكرى رسول اللَّه با حیىّ بود؟!

علما و دانشمندان شیعه، رساله‏ هاى متعدد در نقد این رویداد تاریخى نوشته ‏اند. علاقه‏ مندان مى ‏توانند به كتاب «راهنماى حقیقت» مراجعه كنند.

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان  صفحة  39





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات،
[ سه شنبه 30 دی 1393 ] [ 04:16 قبل از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( نصب امام معصوم و برچیده شدن ظلم و شر از جامعه )

نصب امام معصوم براى این است كه ظلم و شر از جامعه برچیده شود، لیكن مى ‏بینیم كه با نصب على ‏بن ابى طالب براى خلافت و یا فرزندان او، ظلم برچیده نشد.

خداوند تمام پیامبران را براى چنین هدفى برانگیخته است، چنان‏كه مى‏ فرماید:

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ....

«ما پیامبران را با دلایل همراه با كتاب برانگیختیم تا مردم، عدالت را بر پا دارند.»

اكنون پرسش این است كه آیا این هدف عملى شد و همه پیامبران الهى جور و ستم را از جهان برچیدند؟ شما درباره پیامبران چه پاسخى دارید، پاسخ ما درباره نصب امام معصوم نیز همان است.

هدف از نصب امام معصوم از جانب خدا، در مقابل مكتب دیگر، كه گزینش امام غیر معصوم از طرف خدا را تجویز مى ‏كند، این است كه‏ امام علاوه بر گسترش عدالت، همه وظایف پیامبر را، جز پذیرش وحى، ادامه دهد؛ یعنى حكم حوادث نو ظهور را بیان كند. شبهات معاندان را برطرف سازد و در حدّ امكان، احكام نورانى الهى را اجرا نماید. در هر حال، نصب امام از جانب خداوند، حجت را بر تمام مردم تمام مى ‏كند و جاى عذرى بر كسى باقى نمى ‏گذارد.

امیر مؤمنان على ‏بن ابى ‏طالب علیه السلام روزى كه بر اریكه حاكمیت نشست به تمام این وظایف و دستورات عمل كرد.

در پایان یادآور مى ‏شویم كدام یك از این دو طرح مى ‏تواند امت را به كمال برساند؟

1. نصب امام معصوم از جانب پروردگار، به وسیله پیامبران، كه از خطا و گناه و زر اندوزى و قبیله ‏گرایى منزّه و پاك باشد؟

2. گزینش یكى از افراد عادى براى چنین منصب مهم كه هیچ گونه تضمینى براى عدم لغزش او وجود ندارد.

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان صفحة 112





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات ( نصب امام معصوم و برچیده شدن ظلم و شر از جامعه )،
[ جمعه 14 آذر 1393 ] [ 09:01 بعد از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( علت تقیّه )

علت تقیّه، یا ترس از مرگ است یا شكنجه و امامان كه از این دو ترسى ندارند، چرا تقیه مى‏ كنند؟

تقیه به خاطر ترس از مرگ یا شكنجه نبود، بلكه اسبابى داشت كه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏ كنیم:

1. حكومت‏هاى اموى و عباسى، از هر نوع تشكّل شیعى و گرد آمدن شیعیان به دور یك امام وحشت داشتند و به هیچ قیمت آن را نمى ‏پذیرفتند و لذا در دوران خلافت معاویه، تشكل‏ هاى شیعى نابود شدند و شخصیت‏هایى مانند حجر بن عدى و میثم تمار اعدام و یا به دار آویخته شدند. از این جهت امام براى حفظ باقى ‏مانده شیعیان، تقیه مى‏ كردند كه مبادا آن‏ها را از میان ببرند.

2. اگر امام تقیه نمى ‏كرد، نمى ‏توانست به ‏دیگر وظایف ‏خود بپردازد.

او به‏ صورت آرام وبدون درگیرى و احیاناً مماشات لفظى با گروه مخالف، حقایق را بیان مى‏ كرد و از این طریق، افراد آماده را آگاه مى ‏ساخت.

روشن است كه اگر تقیه نمى ‏كرد همین خدمت نیز از میان مى رفت.

3. امر به معروف به صورت آشكار و مخالفت با نظام حاكم، در صورتى لازم است كه مفید فایده باشد. بدیهى است در آن شرایط، جز به هم زدن نظم و ایجاد آشوب نتیجه ‏اى نداشت.

این افراد از تاریخ زندگانى شیعیان در عصر امامان كاملًا بى اطلاع هستند و لذا تصوّر مى ‏كنند كه تقیه امام علیه السلام براى حفظ جان خود بوده است، در حالى كه براى حفظ جان شیعیان و پیروان انجام مى‏ گرفت.

سلمة بن مُحرِز مى ‏گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: مردى مرا وصىّ خود نموده و یك دختر بیش ندارد، تركه او را چگونه تقسیم كنم؟ امام علیه السلام فرمود: نیمى از آن را به دختر بده و نیم دیگر به بستگان پدرى. من به كوفه برگشتم و گفتگوى خود با امام صادق علیه السلام را براى زراره نقل كردم. او گفت: امام این حكم را از روى تقیه بیان كرده است. حكم واقعى نزد امام این است كه همه را به دختر بدهى.

سال دیگر براى حج به مدینه آمدم. جریان را به امام صادق علیه السلام عرض كردم. گفتم گویا در بیان حكم از من تقیه كردى. فرمود: نه، من از آن ترسیدم كه تو همه را به دختر بدهى و بستگان پدرى تو را به محكمه ببرند و نیمى از مال را از تو بخواهند.

آنگاه از من پرسید: نیمه دیگر را چه كردى؟ گفتم: نداده ‏ام. گفت:

كسى هم از این جریان آگاه است؟ گفتم: نه، فرمود همه را به دختر بده.

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان صفحة 110   





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات ( علت تقیّه )،
[ جمعه 30 آبان 1393 ] [ 10:39 بعد از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( فضیلت برای ابوبکر یا علی ؟)

وقتى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از مكه مهاجرت كرد، ابوبكر را همراه خود برد و او را از خطر نجات داد و از سوى دیگر على را در معرض خطر قرار داد.

اكنون پرسش این‏ است كه كدام یك از آن دو سزاوارتر است كه خارى به پایش نخلد و در معرض مرگ قرار نگیرد؟ اگر بگویید على مى ‏دانست كه كشته نمى ‏شود، پس او را در معرض خطر قرار نداد، در این صورت خوابیدن در بستر پیامبر براى او فضیلت نیست؟!

حضرت رسول صلى الله علیه و آله به هنگام هجرت، یاران خود را دو گروه نكرد؛ گروهى را به همراه خود ببرد تا خارى به پایشان نخلد و گروه دیگر را رها كند، تا زیر ضربات دشمن جان سپارند.

خوابیدن در جایگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و جان نثارى در راه هدف، شأن مردان بزرگ است كه بقاى دین و دعوت الهى را بر همه چیز ترجیح مى‏ دهند و در آن موقعیت جز على علیه السلام كسى این بار امانت را به دوش نمى‏ كشید و لذا او را در جایگاه خود قرار داد تا دشمن تصوّر كند پیامبر خانه را ترك نكرده است و در شأن چنین جان نثارى این آیه فرود آمد كه:

... وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ‏ بِالْعِبادِ.

«برخى از مردم كسانى هستند كه جان خود را با خدا معامله مى ‏كنند و در پى خشنودى او هستند و خدا به بندگان خویش مهربان است.»

بنابراین، بسیار دور از انسانیت و عقل است كه چنین عمل عظیمى را، كه در تاریخ كم نظیر است، نشانه بى ارزشى جان على علیه السلام در نظر پیامبر صلى الله علیه و آله تفسیر كنیم.

و امّا این‏كه على علیه السلام مى ‏دانست كه كشته نمى‏ شود، سخنى است بى ‏پایه، آنچه كه در تاریخ صحیح آمده، به شكل دیگرى است و آن این‏كه، پس از سپرى شدن شب هجرت، على همراه « هند بن أبى هاله» فرزند خدیجه و ربیب پیامبر صلى الله علیه و آله دو شب، آن‏هم در نیمه‏ هاى شب، به حضور رسول اللَّه شرفیاب شدند. در یكى از شب‏ها پیامبر صلى الله علیه و آله به على علیه السلام فرمود:

«إِنَّهُمْ لَنْ یَصِلُوا مِنَ الآْنِ إِلَیْكَ بِأَمْرٍ تَكْرَهُهُ»؛

یعنى اكنون دیگر نمى ‏توانند به تو آسیبى برسانند. پیامبر صلى الله علیه و آله، این اطمینان خاطر را در شب دوم یا سوم به على علیه السلام داد، نه در شب اول.

اتفاقاً، تاكتیك مبارزه، چنین اقتضا مى‏ كند كه افراد ضعیف را در عقب نشینى ‏ها و مهاجرت‏ ها با خود ببرند و افراد قوى را در صفوف نخستین پیكار با دشمن برجاى گذارند تا بتوانند با مقاومت خود، سپر امنیتى را براى عقب‏نشینى كنندگان و مهاجران فراهم سازند و پیامبر صلى الله علیه و آله نیز چنین كرد.

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان صفحة 108    





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات ( فضیلت برای ابوبکر یا علی ؟)،
[ پنجشنبه 15 آبان 1393 ] [ 11:28 بعد از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( پنهان شدن امام زمان در غار )

شما مى‏ گویید علت پنهان شدن امام دوازدهم در غار، ترس از ستمگران است. این مسأله اكنون با برپایى دولت ایران حل شده است، چرا ظهور نمى ‏كند؟

نخست از شما مى‏ پرسیم كه در كدام كتاب و سخنرانىِ شیعه دیده ‏اید كه گفته باشند حضرت مهدى (عج) در غارى پنهان شده؟ آیا این راه امانتدارى و برخورد به روش علمى است كه نسبت‏ هاى ناروایى را به جمع عظیمى از امت اسلام بدهید و بعد پاسخ بخواهید؟!

اگر مرادتان سرداب منسوب به حضرت است، آنجا معبد و عبادتگاه حضرت بوده و از همانجا خداوند وى را از چشم‏ ها پنهان داشت؛ چنان‏كه حضرت مسیح را در همان نقطه‏ اى كه بود از دیده‏ ها پنهان ساخت و هم اكنون زنده است.

و این‏كه گفته ‏اید چرا ظهور نمى‏ كند، در حالى‏ كه نظامى مانند جمهورى اسلامى پشتیبان اوست، این سخن حاكى از آن است كه گوینده از فلسفه غیبت آن حضرت آگاه نیست؛ فلسفه غیبت، تنها ترس از ترور نیست بلكه شرایطى دارد كه تا آن شرایط فراهم نشود، ظهور آن حضرت رخ نمى ‏نماید.

شرایط به صورت اجمال عبارت‏اند از:

1. آمادگى روانى در ملت‏ها؛ مردم جهان باید براى اجراى اصول‏

اخلاقى و دینى، تشنه و آماده گردند و تا زمانى كه در مردم جهان چنین تشنگى‏ اى ‏ایجاد نشود، عرضه هر نوع برنامه مادّى و معنوى مؤثر نخواهد بود.

امام باقر علیه السلام مى ‏فرماید: «روزى كه قائم آل محمد علیهم السلام قیام كند، خداوند دست خود را بر سر بندگان مى ‏گذارد و در پرتو آن خِرَدها را كامل مى‏ كند و شعور آنان به بالاترین حد خود مى‏ رسد.

2. تكامل علوم و فرهنگ ‏هاى انسانى؛ براى برقرار ساختن یك حكومت جهانىِ الهى، بر اساس عدل و داد، نیاز به پیشرفت علوم و دانش‏ هاى مادى و فرهنگ اجتماعى است.

3. تكامل وسایل ارتباط جمعى؛ چنین حكومتى نیاز به وسایل پیشرفته ارتباط جمعى دارد تا بتواند مقررات و احكام و رهنمودهاى خود را در مدت كوتاهى به سراسر جهان برساند.

4. پرورش نیروى انسانى؛ از همه این‏ها مهم‏تر و بالاتر، رسیدن به چنین هدفى و پى‏ ریزى چنین انقلابى، نیازمند نیروهاى پرتوان و كار آزموده است كه در واقع موتور محرك این انقلاب را تشكیل مى‏ دهد و فراهم آمدن چنین افراد پاكباخته و فداكار و ورزیده، به زمان نیاز دارد.

مسأله مهدویت از مسائل مسلّم و روشن و مورد اتفاق همه مسلمانان است و احادیث آن، در حدّ تواتر است و در نظر سلفى ‏ها نیز مهدویت یكى از عقاید اسلامى است، پس ما نیز مى ‏پرسیم: چرا با وجود مسلمانان و دولت‏هاى اسلامى در قرون متمادى هنوز ظهور نكرده است؟

معلوم مى‏ شود فرد یا افراد سؤال كننده، كودكانه مى‏ اندیشد و نه از نظریات بزرگان مكتب خود آگاهى دارد و نه كتابى را در این زمینه خوانده است.

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان صفحة 106   





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: اسخ به شبهات ( پنهان شدن امام زمان در غار )،
[ یکشنبه 13 مهر 1393 ] [ 11:07 بعد از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( چرا امام علی در مدت بیماری پیامبر امام جماعت نشد )

چرا در مدتى‏ كه پیامبر صلى الله علیه و آله بیمار بود، على علیه السلام حتى یك بار امام جماعت نشد؟ امامت صغرى دلیلى بر امامت كبرى است ؟

گرد آورنده پرسش ‏ها، از نظر فكر و اندیشه، كودكى بیش نیست. او مى‏ گوید: اگر كسى به اذن پیامبر پیش نماز شد، این دلیل بر امامت كبرى و رهبرى جامعه به وسیله اوست.

در كجاى دنیا اگر كسى به سمت پایینى منصوب شد، دلیل بر شایستگى او براى بالاترین سِمَت‏هاست؟ ابوبكر خواه امامت نماز را در دوران بیمارى پیامبر صلى الله علیه و آله برعهده گرفته باشد یا نه، یا این‏كه به دستور پیامبر بوده یا نه، چنین عملى گواه بر هیچ منصبى از مناصب ولایت و خلافت نیست.

شگفت اینجاست كه در اینجا عدم امامت على علیه السلام را در نماز جماعت، دلیل بر عدم خلافت و ولایت او مى گیرد، ولى باید به خاطر بسپارد كه اگر چنین ولایتى دلیل بر خلافت است، امیرمؤمنان بالاتر از این را در غزوه تبوك برعهده گرفت؛ زیرا پیامبر صلى الله علیه و آله در مدینه چهار ماه تمام، وظایف پیامبرى را، كه یكى از آن‏ها امامت نماز بود، برعهده وى نهاد و به او گفت:

«أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى».

شگفتا! اشخاص متعددى در غیاب پیامبر صلى الله علیه و آله امامت در نماز را به عهده گرفتند كه بیشترین مورد آن از «ابن امّ مكتوم» بوده است ولى هرگز احدى عمل او را دلیل بر شایستگى او براى امامت ندانسته است.

در پایان، یادآور مى ‏شویم كه هرگز دلیلى بر عدم امامت جماعت حضرت على علیه السلام در دوران بیمارى پیامبر وجود ندارد.

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان صفحة 104   





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات ( چرا امام علی در مدت بیماری پیامبر امام جماعت نشد )،
[ یکشنبه 13 مهر 1393 ] [ 11:02 بعد از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( ادامه امامت در فرزندان امام حسین )

چرا امامت در اولاد حسین بن على ادامه یافت نه در فرزندان حسن‏ بن على؟

حضرت ابراهیم علیه السلام داراى دو فرزند به نام ‏هاى اسماعیل و اسحاق بود، چرا نبوت تا عصر رسول‏اللَّه صلى الله علیه و آله در نسل اسحاق استمرار یافت نه در نسل حضرت اسماعیل؟

حضرت یعقوب 12 فرزند داشت و رشته نبوّت در نسل یكى ‏از آن‏ها استمرار یافت، حتى «بنیامین» كه برادر تنى حضرت یوسف بود، از این منقبت محروم گشت. پاسخ این‏ها را خدا در یك كلمه بیان كرده است: ... اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ ....

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان صفحة 103   





موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات ( ادامه امامت در فرزندان امام حسین )،
[ یکشنبه 13 مهر 1393 ] [ 11:00 بعد از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( ارتداد صحابه)

شیعه مى‏ گوید: صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از رحلت او مرتد شدند؟

معلوم مى ‏شود گردآورنده پرسش‏ها هیچ آگاهى از مكتب خود نداشته، گویا نظر او تنها این بوده است كه مطالب را جمع كند، غافل از آن‏كه اهل سنت طبق روایات صحیحین، برخى از صحابه را پس از رحلت پیامبرخدا صلى الله علیه و آله مرتد مى ‏دانند.

بخارى در صحیح خود نقل مى‏ كند:

«پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: من پیشگام شما به سوى حوض كوثرم. هركس بدانجا بیاید، از آن مى ‏نوشد و هركس بنوشد هیچگاه تشنه نمى ‏شود. آنگاه گروهى به نزد من آیند كه آن‏ها را مى‏ شناسم و آن‏ها نیز مرا مى ‏شناسند، سپس آنان را از من جدا مى ‏كنند. من مى ‏گویم:

اینان از من هستند. مى ‏گویند: نمى‏ دانى بعد از رحلت تو چه كارها انجام دادند؟! آنگاه مى ‏گویم: كسانى را كه دین مرا دگرگون ساختند، از من دور كنید!»

بخارى و مسلم هر دو نقل كرده‏ اند:

«روز قیامت، گروهى از اصحابم بر من وارد مى ‏شوند. آنان را از حوض دور مى‏ كنند. مى‏ گویم: خدایا! آنان اصحاب من هستند. گفته مى ‏شود:

تو نمى‏ دانى بعد از تو چه بدعت‏ها در دین پدید آوردند! آن‏ها مرتد شدند و به حال پیش از اسلام بازگشتند.»

در این مورد، فزون از 10 حدیث صحیح از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده كه همه حاكى از ارتداد گروهى از صحابه است.

آیا شیعه صحابه را تكفیر مى‏ كند یا مؤلفان این كتاب‏ها؟

شیعه هرگز صحابه را تكفیر نكرده؛ زیرا گروه عظیمى از آنان بر بیعت امام على علیه السلام باقى مانده و پیشگامان تشیع بودند و گروه زیادى از آنان براى ما شناخته نیستند و ما درباره آنان جز خیر گمان نمى ‏بریم.

گروهى نیز بیعتى را كه با امام داشتند، شكستند و اینان از نظر شیعه پیمان شكنان هستند كه در اسلام حكمشان روشن است.

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان  صفحة 101    



موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات ( ارتداد صحابه)،
[ دوشنبه 31 شهریور 1393 ] [ 05:28 بعد از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]

پاسخ به شبهات ( سجده پیامبر صلی الله بر تربت کربلا )

آیا پیامبر صلى الله علیه و آله بر تربت كربلا سجده كرده است؟

بارزترین مظاهر بندگى، سجده بر خاك پاك است، شیوه‏اى كه پیامبر آن را به مسلمانان آموزش داد و فرمود:

«جُعِلَتْ لِیَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً».

بنابراین، خاك از نظر این حدیث دو ویژگى دارد:

1. باید پیشانى را بر آن نهاد 2. در صورت نبودن آب، تیمم بر خاك جایگزین وضو و غسل است.

متأسفانه این دستور پیامبر سال‏ ها است كه از مساجد اهل سنت برچیده شده است. در حالى كه در گذشته به خاطر نبودن امكانات مالى، بر حصیر یا بر زمین سجده مى‏كردند، ولى امكانات مالى سبب شد كه همه مساجد مفروش گردید و این سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله از میان رفت.

شیعه معتقد است باید به هنگام نماز، بر زمین یا چیزى كه از زمین مى ‏روید، سجده كرد و در این مورد، دلایلى دارند كه مى ‏توانید مشروح آن را در كتاب‏ «الانصاف فى مسائل دام فیها الخلاف» بخوانید.

ولى در عین حال، از نظر روایات، سجده بر تربت كربلا فضیلت‏ بیشترى دارد و این نه به خاطر آن است كه براى حسین سجده مى ‏كنیم، بلكه سجده براى خداست و تربت (خاك حسینى) به اصطلاح فقهى «مسجود علیه» (محل سجدگاه) است و این كارى مستحبى است نه واجب، و نكته آن این است كه این خاك، با خون بزرگترین سرداران اسلام، كه پایه‏ هاى حكومت امویان را متزلزل ساخت، عجین گشته است.

سجده بر این تربت، یادآور جانبازى‏ ها و فداكارى ‏هاى آن حضرت و 72 تن از شهیدان راه خداست كه مرگ سرخ را بر زندگى مذلّت بار ترجیح دادند و امّا این‏كه پیامبر صلى الله علیه و آله بر تربت حسین سجده نكرد- اگر صحیح باشد- براى این است كه هنوز در آن زمان ملاك سجده وجود نداشت؛ زیرا هنوز این خاك به خون حسین علیه السلام آغشته و متبرّك نشده بود.

باید در نظر داشت كه شیوه و سیره بزرگان همواره این بوده كه بر خاك مكان‏ هاى متبرك سجده كنند.

مسروق بن اجدع (متوفاى 62 هجرى) كه از تابعان است، هنگام سفر خشتى از مدینه همراه مى ‏برد و بر آن سجده مى‏ كرد.

گذشته از این‏ها، سجده بر تربت پاك، در خانه‏ ها، مسافرخانه ‏ها و مكان‏هاى دیگر، چندان آسان نیست و لذا شیعیان تربت پاكى، از پاك‏ترین خاك‏هاى جهان را به صورت جامد درآورده و همراه خود مى‏برند تا عمل به حكم الهى در همه‏ جا آسان شود.

اكنون اگر قرار باشد، در این مورد جوابى نقضى بگوییم، از شما مى ‏پرسیم: آیا پیامبر صلى الله علیه و آله بر این فرش‏هاى گران قیمت، كه در مساجد انداخته‏ اید و بر آن‏ها سجده مى‏ كنید، سجده كرده است؟ البته نا گفته نماند كه او بر سنگ‏ریزه‏ هاى مسجد و گاه بر حصیر سجده مى‏ كرد.

شگفت اینجاست كه پیامبر صلى الله علیه و آله اصرار مى ‏ورزید انسان بر خاك سجده كند و حتى كسانى كه بر غیر خاك سجده مى‏ كردند، مانع را از زیر پیشانى آنان مى ‏كشید و مى ‏فرمود: «پیشانى خود را به زمین بچسبان».

و روایت با این مضمون، بسیار است، بیش از آن كه بتوان در اینجا نقل كرد.

امروزه اصرار بر این است كه بر فرش‏هاى گران قیمت سجده شود.

باید گفت اكنون زمانى است كه سنت‏ها بدعت و بدعت‏ها سنت شده است!

در پایان شایسته یادآورى است كه امّ سلمه مى‏ گوید: پیامبرخدا صلى الله علیه و آله در حالى كه اشك مى ‏ریخت فرمود:

«أتانی جبرئیل بالتربة التی یقتل علیها الحسین، فهی التی أقلّب فی كفی».

«این تربتى را كه در دست من است، جبرئیل آورد و گفت: حسین در آن نقطه كشته مى ‏شود.»

پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان  صفحة 98    



موضوع: پاسخ به شبهات، برچسب ها: پاسخ به شبهات ( سجده پیامبر صلی الله بر تربت کربلا )،
[ دوشنبه 31 شهریور 1393 ] [ 05:21 بعد از ظهر ] [ ابراهیم قربانی نهرخلجی ]
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات