فرازی از زندگی نامه شهید سلطان مراد شکوهی
فرازی از زندگی نامه شهید سلطان مراد شکوهی
نام: سلطانمراد
نام خانوادگی : شكوهی
نام پدر:حاج خان محمد
تاریخ تولد:1342
واحد اعزام كننده: بسیج دانشگاه تهران
حضوردرمناطق:كردستان،جنوب جزیره مجنون
تاریخ و محل شهادت: 22 / 12 / 1362 عملیات خیبر ( جزیره مجنون )
شهید سلطان مراد در خانواده ای مذهبی متولد شد ، پدرش از ذاكران ومداحان اهل بیت (ع)بود و هرساله تعزیه حسینی (ع) را در مسجد صاحب الزمان(عج) بر پا می کرد. سلطان مراد درهمان بدو سنین نوجوانی با تاثیراز خانواده علاقه وافری به شرکت در تعزیه خوانی اباعبدالله(ع) داشت واجرای نقش شاهزاده عبدالله او در ظهر عاشورا همگان را تحت تأثیر قرار می داد.
تحصیلات ابتدایی وراهنمایی را در روستا سپری کرد ودوران متوسطه را در دبیرستان بوعلی داران ادامه داد . سلطان مراد قبل از پیروزی انقلاب ، با نیروهای انقلابی آشنا شد . حضورعوامل پلید ساواک در مراکز تحصیل و سرتاسر جامعه فرصت هرگونه فعالیت انقلابی را محدود می کرد با وجود جو رعب و وحشت ناشی از حضور عوامل ساواک ، وی همگام با نیروهای انقلابی درفعالیتهایی از قبیل شرکت درنماز جماعت دبیرستان ، پخش کتب مذهبی ، نوارهای انقلاب ، اعلامیه های امام (ره ) و شرکت در جلسات انقلابیون ( این گونه فعالیتها از نظر رژیم ممنوع بود و افراد انقلابی تحت تعقیب ساواک قرار می گرفتند ) نقش فعالی داشت . چندین بار به همراه دوستانش از سوی افراد شرور و ضد انقلاب مورد تهدید وهجوم قرار گرفت اما از مبارزات خود دست بر نداشت . پس از پیروزی انقلاب با شور و اشتیاق مضاعف در جمع نیروهای انجمن اسلامی روستا در انجام فعالیت های انقلابی نقش اساسی داشت .
شهید شكوهی در كنكور سراسری سال 1361در دانشگاه تربیت معلّم شهید باهنر تهران پذیرفته شدند و راهی دانشگاه شد. قبولی ایشان در دانشگاه مقارن با روزهای سخت جنگ تحمیلی بود . همزمان با حضور در دانشگاه وقتی به روستا می آمد همگام با دیگر نیروهای بسیج پایگاه در امر جمع آوری كمكهای مردمی برای رزمندگان فعالیت می کرد .
موضوع: شهید سلطانمراد شکوهی، برچسب ها: فرازی از زندگی نامه شهید سلطان مراد شکوهی، نهرخلج،
خصوصیات اخلاقی شهید سلطان مراد شکوهی
خصوصیات اخلاقی شهید
شجاعت، شهامت ، اخلاص ، حسن خلق کم نظیر ، تقوا ، ایثار و فداکاری از او در بین نیروهای انقلابی انسانی وارسته ساخته بود . وی از یاران صدیق امام ( ره ) بود و بر پیروی از ولایت فقیه تاكید داشت . صحبت های شیرین و چهره شاد او هر بیننده ای را مجذوب خود می نمود و سخنان برگرفته از معارف الهی اش دل انسان را آرام می کرد . او دائم به یاد خدا بود و همه را به تقوا سفارش می کرد . در جمع دوستان انقلابی آنها را از اختلاف و جدایی بر حذر می داشت و تاکید بر حفظ وحدت می نمود . از حضور در منازعات قومی و طایفه ای که اوایل پیروزی انقلاب به بهانه ها و دلایل مختلف در بین مردم روستا رایج بود پرهیز می کرد . و آنها که او را می شناسند به خاطر دارند هرگز از خود حس جانب داری از قوم و فامیل نشان نمی داد . بلکه با صعه صدر فراوان فقط از حق جانبداری می کرد .
سلطان مراد درزمینه ورزش استعدادی درخشان داشت ودر رشته های ورزشهای رزمی و فوتبال فردی توانا بود احكام و جوایزی که درمسابقات دریافت کرده از او به یادگار مانده است ، ایشان تعصب خاصی نسبت به دفاع از نوامیس داشت و بارها به خاطر این موضوع باارازل و اوباش درگیر شده بود . توجه به این مهم رعبی دردل مزاحمین به نوامیس مردم ایجاد كرده بود . سلطان مراد علیرغم سن کمش محبوبیت و جایگاه خاصی دربین اهالی روستا داشت ، ایشان دائم جویای حال فقرا و سالمندان بود واز هر امکانی برای کمک به آنها دریغ نمی کرد . با احساس مسئولیت در همه زمینه های اجتماعی و انجام فعالیت های انقلابی در زمان جنگ تحمیلی دائم به فكر جبهه بود و برای حضور در كنار رزمندگان روزشماری می كرد .
موضوع: شهید سلطانمراد شکوهی، برچسب ها: خصوصیات اخلاقی شهید سلطان مراد شکوهی، نهرخلج،
خاطره ای از زبان بستگان شهید سلطان مراد شکوهی
خاطره ای از زبان بستگان شهید
تابستان 1362 من به همراه پدر سلطان مراد در مزرعه کشاورزی وی مشغول کار بودیم . پدرش به من گفت : سلطان مراد از جبهه به مرخصی آمده است ، سعی كن با صحبت او را قانع كنی دیگر به جبهه نرود ، به او بگو شما که یک بار به جبهه رفته ای و رفع تكلیف كرده ای .
بعدازظهر بود سلطان مراد به نزد ما آمد، احوالپرسی گرمی با من کرد . به او گفتم: عموجان، شما رفع تكلیف كرده ای و می دانی پدرت پیر ومادرت بیمار است ، از تصمیم خودت صرف نظر كن وبه جبهه نرو ، سلطانمراد خنده ای كرد و گفت : عموجان به خدا اگر بدانی آنجا چه خبر است ، خودت هم با من می آیی .
موضوع: شهید سلطانمراد شکوهی، برچسب ها: خاطره ای از زبان بستگان شهید سلطان مراد شکوهی، نهرخلج،
نحوه شهادت شهید سلطان مراد شکوهی
نحوه شهادت
وی اوّلین بار از طرف دانشگاه به عنوان نیروی بسیجی عازم منطقه كردستان شد و در مناطق عملیاتی غرب ( كلّه قندی ) در گردان مسلم ابن عقیل حضور یافت، پس از پایان ماموریت جهت ادامه تحصیل به دانشگاه برگشت و بی صبرانه در شوق شركت در عملیاتی دیگر بود .
بهمن ماه سال 1362 برای آخرین بار در حالی كه تحصیلاتش به پایان نرسیده بود ، در جمع نیروهای بسیج سپاه تهران در عملیات خیبر ( جزیره مجنون ) شركت نمود .. همرزمانش می گویند : شب عملیات دیدیم سلطانمراد بر خود حنا بسته است ،صورت اش نورانی وبسیارخوشحال بود . سوال كردیم : سلطانمراد چه خبر است؟ گفت : رفقا امشب من شهید می شوم! آری شب عملیات تركش خمپاره ای به صورتش اصابت كرد و با سری بر زمین افتاد و به سوی معشوق خود پر كشید. و در كنار دیگر همرزمان شهیدش در گلستان شهدای دهستان نهرخلج آرام گرفت .
روحش شاد ویادش گرامی باد.
درآخر چند بیت شعردررثای شهید سلطان مراد كه سروده پدر مرحومش است بیان می شود:
هرسحر هر نیمه شب هر سو به سو
دیده می بندم ولی با یاد او
بینمش غرقه به خون با چشم مست
مست مست ، از باده ناب الست
گفت : بابا عاشقان در خون روند
مست می از ما و من بیرون روند
ای شكوهی بر شهیدان گو سرود
لحظه لحظه بحر ایشان كن درود
موضوع: شهید سلطانمراد شکوهی، برچسب ها: نحوه شهادت شهید سلطان مراد شکوهی، نهرخلج،
وصیت نامه دانشجوی شهید سلطان مراد شکوهی
وصیت نامه دانشجوی شهید سلطانمراد شکوهی
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول ولا قوه الا بالله
الحمدالله رب العالمین و الصلواه والسلام علی اهل بیت محمدوال الطاهرین ولعن اله علی اعدائهم اجمعین .السلام علیک یا ابی عبدالله السلام علیک یابن رسول الله السلام علیک یا اصحاب الحسین و اولاد الحسین علیه السلام.
وصیت نامه را با نام خدا که ما را از عدم به وجود آورده و باز بمیراند و باز زنده کند شروع می کنیم و با درود وسلام بر پیامبر بزرگ اسلام و کلیه مظلومان تاریخ که مورد ستم قرار گرفتند و حرف رد بر سینه ظالمان زدندآغاز می كنم .در موقعیتی این راه را انتخاب کردم که جامعه ما احتیاج به افراد با تقوا داشت از همه چیز برای رضای خدا بریدم تا اینکه جرقه ای در فروغ دلهای مرده مان بوجود آید راهی جبهه شدم و موقعیتم جوری بود که اگر سکوت اختیار می کردم از کردستان اسرائیلی دوم برایمان می ساختند و از سوی دیگر آمریکا و شوروی و سایر دول استمار گر و مرتجع منطقه سعی در خاموش کردن این شعله فروزان انقلاب داشتند و بسرکرگی حیوانی درنده در لباس انسان بنام صدام جنگ را برماتحمیل كردند ، سینه درد کرده ها و زجر کشیده ها و کسانیکه عاشق بودند و آزادانه برای اعتلای کلمه لا اله الله و محمدرسول الله و علی ولی الله و تحقق بخشیدن اهداف انقلاب اسلامی بپا خواستند ،واین عده قلیل سوخت اند و این عده قلیل در همه ادوار خواهند سوخت و پروانگان گردشمع همیشه می سوزند (هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست – دل افسرده غیر از آب و گل نیست )در زندگیم می توانستم در صورتی که مشغول ادامه تحصیل بودم خودم را قانع سازم ولی سالك مذهب جعفری بودن و شیعه امام جعفر صادق (ع) باید آنچنانکه امام انتظار دارد باشند همه مبارز باشند برعلیه منافق و همه جریانهای موذی که برای اهداف شوم در دست اجراست در مقابله باشند همه سیاستمدار باشند و همه دین دار با تقوا و حافظ و نگهبان دین و همه عالم و دانشمند و خلاصه در همه ابعاد پرو زمینه دار باشند و شیعه علی بودن یعنی علی وار زیستن علی وار جنگیدن علی وار بخاک و خون غلطیدن است.
با هیچ امید مگر با خدا و بر هیچکس توکل ندارم مگر خدا – بنام خدا بیادخدا برای خدا وبا توکل بر خدا که از کوچکترین ذره ای گرفته تا بزرگترین کهکشان ها دریدقوه الهی هستند. عازم شدم و هر کس خدا را داردهمه چیز دارد و هر کس غیر خدا به چیز دیگر دل ببندد هیچ ندارد و زیانکار است و مومن خدا همیشه بطرف سختیها میرود وراه صاف کن اهداف جمهوری اسلامی است و قسم به خدا که جان همه مومنین و کفار در دست اوست نخواهم نشست مگر اینکه زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی(عج) باشم و اسلام با ابو سفیان ومعاویه سازش ندارد و نخواهد داشت و شعارتان از اول نه شرقی نه غربی بوده است و خواهدبود تا محو کامل ظالمان مبارزه ادامه خواهد داشت اگر همه عاشقان راه خدا سوزند بگذار بسوزند که مردانه خواهیم زیست و مردانه جان خواهیم باخت هر کس در راه خدا قدم گذاشت از هیچ نترسید و از هیچ نلرزید چرا که قدرت خدا مافوق همه قدرت هاست روی سخنم با جوانهاست که خودشان را بهر عاملی و عواملی کنار می کشند .
می خواهم بگویم که خودتان را قانع نسازید که بین سلمان و ابوذر خیلی فاصله است و به قول امام عزیز عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است و روی سخنم با برادران و جوانان دیگر در بعدی دیگر است که خاموش و آسوده نباشید که ابروی ناموستان و عزتتان در خطر است کمی بخود آیید و بیدار شوید کلک شیطان را از منطقه بکنید و عده ای را می بینم که هنوز تاریک می باشند خودشان را کنار می کشند آیا می توانید فردای محشر جواب این گلهای پرپر شده بسیج را بدهید نکند کاری بکنید که خدای نخواسته این ایه شامل حال شما شود ( یخروجونهم من النور الا ظلمات اولائک اصحاب النار هم فیها خالدون ) بشوید از طرف نور طرف تاریکی بروید که داخل دوزخ بشوید.
وصیت به مردم
صحبتم به امت مسلمان ایران ،بسوزید تا برایتان بسوزند برای خدا بخوروشید تابرای خدا بخروشند . بجوشید تا برایتان بجوشند رعایت اخلاق اسلامی در همه زمینه ها بکنید خواهران حفظ حجاب بنمائید که شخصیت زن با حجاب او میباشد چون هدف اسلام همین است مانند فاطمه سلام الله علیها و مانند حضرت زینب باشید که فردا دیر است در کارهایتان اخلاص داشته باشید کارهایتان راخالص بکنید برای خدا اگر دیدید غیر خدا نیز در آن هست رها کنید از خدا بخواهید یک لحظه ما را به خودمان نگذاردکه رسوا خواهیم شد مطالعه زیاد کنید وهیچ حرفی را بدون دلیل نگویید و هیچ حرفی را بی دلیل و برهان قرآنی قبول نکنید و به قرآن رجوع کنید تا پیروز باشید .(ان هذالقرآن یهدی التی هی اقوم ) بدرستیکه قرآن انسان را به بهترین راهها هدایت می کند در آخر از همه دوستان و آشنایان تقاضا می نمایم و طلب عفو و بخشش دارم و التماس دعا دارم که از خدا بخواهید که بنده گنهکار را خداوند مورد آمورزش قرار دهد.
وصیت به مردم زارگاهش
از اهالی نهرخلج و کسانی که حق را خواهانند خواستارم که مرا ببخشند در نهایت اسلام و مسلمین را بر جهان خواستارم راهتان فقط راه امام عزیز باشد شعارتان نه شرقی نه غربی و در زمینه های مکتب انسان ساز و همه سو نگر مسلمان آزاده باشید و مانند حر زندگی کنید از لجاجت و مجادله بپرهیزید تسلیم محض امر خدا باشید من صرط مستقیم را خوب انتخاب کردم بر خشم و غضب و حسد و....غلبه کنید از مواضع تهمت ،دروغ،شرک، ریا ،کینه ،عجب،غیبت ،تکبر بپرهیزید .
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
موضوع: شهید سلطانمراد شکوهی، برچسب ها: وصیت نامه دانشجوی شهید سلطان مراد شکوهی، نهرخلج،