مه
ڕوانه هــــــــه ژار و لێو به بارم نه كه مم
به
رزم له هـــــــــه ژاریا چیای سه ر به ته مم
هــه
ر كه س له سه رێكه وه خودا پێداوه
من
خاوه نی شه ش دانگی كـــــــوڵ و ده رد و خـــــــــه مم
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، اشعار کردی،
برچسب ها: هه ژار، خیام،
تاسە
نامۆیی لە دار و بەردی
ئەم وڵاتە دەکەم
نیشتمانم کرابێ بە جەهننەمیش
تاسەی دەکەم
با نامەت بێ و
بەرامەی
نیشتمانم بۆ بێنێ
با تەلەفۆن زەنگ لێبدا و
بە بیستینی زمانی زگماکیم
بژیمەوە
مەهێڵە
لەو بەهەشتەدا بژاکێم
دەرکەی جەهەننەمێم
لێبکەوە
هێدی
طبقه بندی: اشعار کردی، مطالب جالب و خواندنی،
تعلق داشتن به این خلق بسی
تلخ است
و گریز از آن چقدر ناجوانمردی....
*********************************************************************
زنی که بجنگد ، آزاد می شود؛
زنی که آزاد شود زیبا می شود؛
زنی که زیبا شود می توان
بدان عشـق ورزید.
*********************************************************************
هرچه از دست میرود بگذار برود ،
چیزی که به التماس
آلوده باشد
نمی خواهمش
حتی زندگی...!!
*********************************************************************
ازمیان کسانی که برای دعای باران به
تپه میروند
تنها کسانی با خود چتر میبرند
که به کارشان ایمان دارند...!!
*********************************************************************
مرد زندانی میخندید!!!
شاید به زندانی بودن خویش...
وشاید
هم به آزادی ما!!!!
راستی زندان کدام سوی میله هاست!؟!؟
*********************************************************************
کارگر خسته ای سکه ایی از جلیقه ی کهنه اش در آورد
تا صدقه دهد...
اما جمله ی روی صندوق صدقه او را از
دادن صدقه منصرف کرد!!
<<صدقه عمر را زیاد میکند>>!!!!!!
*********************************************************************
مترسک را دار
زدند،،،،،!!!!!
به جرم دوستی با پرنده...!!!
که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد!!
راست میگفتن که اینجا
قحطی عاطفه هاست....
*********************************************************************
در شهری که خورشید را به قیمت شمعی نمیخرند
پروانه شدن یعنی تباهی!!
*********************************************************************
کودکی که میداند
دستان پینه بسته ی پدرش
تن
فروشی خواهرش
و
گریه ی مادرش
از بی پولیست
در مدرسه چطور بنویسد که علم بهتر از ثروت است!!!
*********************************************************************
ایستادگی کن تا روشن بمانی ،
شمعهای افتاده خاموش میمیرند...
*********************************************************************
اگر از من بپرسید میگویم:
گناه در خلوت را به تظاهر به
تقوا ترجیح میدهم...
*********************************************************************
رنج تنهایی!!!!!
بهتر از گدایی محبت است،
گاه برای ساختن باید ویران کرد،
گاه برای داشتن با ید
گذشت...
و
گاه در اوج تمنا باید نخواست...!!!
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، سخن بزرگان، سایر مطالب،
وڵم که
پهریشانم ،پهریشانم،وڵم که
دوچاری دهردی
پنهانم،وڵم که
وه دهردم ئاشنا کردی،نهکردی؟
ستهمگهر، فکر دهرمانم،وڵم که!
وڵم که تا نەوەیت کهس پهی وهدهردم
دو سێ رووژێ که میهمانم،وڵم که!
نهگرت کهس دهعوهتم خوهم بیمه مهمان
وهکارێ خوهم پهشیمانم،وڵم که!
حهمامه ئی سهرایێ سهرد و گهرمه
بساو کیسه وه ناو شانم وڵم که
نه ساختێ من وه فوولاده نه وه سهنگ
ههف ههشت دهتیکه سوقانم،وڵم که!
تهنم زانم نهسیبی موور و ماره
نهموورم نه (سولهیمانم) وڵم که!
وهکامێ کهس نییەگەردد چهرخ تا سهر
نه دهرویشم نه سوڵتانم وڵم که!
وه واوهیلای دڵ ههر شهو ڕهوانه
سرشکێ غهم وهدامانم،وڵم که!
خهرابم کرد خهراباتێ خهیاڵت
وهدهست چوو عهقڵ و ئیمانم، وڵم که!
وهبادهی تهلخێ جامێ زندهگانی
دەمی مهست و غهزهڵخانم،وڵم که!
وهسهحرایێ خیاڵ چون قهیس سانی
تۆکردی ویڵ و وهیلانم،وڵم که!
گوزهشت فهسڵێ بههار و مووسمێ باغ
وه فکرێ لهرزێ زمسانم،وڵم که!
لهوه ترسم بکیشد کار وه هاوار
نهکهی کهس گووش وه ئهفغانم،وڵم که!
وڵم کهید یا نیهکهید رهحمێ وهحاڵم
تهنم کردی وه زندانم،وڵم که!
وه ئهرواحێ شهرهف سهوگهند که دائم
مەلوولێ مەرگێ وجدانم،وڵم که!
شهرهف کوشیاد و وجدان
جوانهمهرگ بی
وه بیوجدانی حهیرانم،وڵم که!
وهکام دوشمهن بووهم ئهی دووس شکایهت؟
کهدووس بی قاتڵێ گیانم،وڵم که!
وڵم که! وڵ کهرت نیم سوب له مهحشهر
تۆ کردی خاری دهورانم،وڵم که!
تۆکردی بی سهروسامانێ(شامی)
وهمهولا خوهم قهشهنگ زانم،وڵم که!
**شامی**
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، اشعار کردی،
برچسب ها: شامی، نوشته های زیبا،
داگیرکهری دڵ پڕ له قین
دڕندهی بێ ویژدان و دین
ناتوانی واکهی که کورد نهبین
ههرکورد بووین وههر کورد ئهبین
له پێش ئاگر پهرهستیدا
له پێش موسڵمانێتیدا
له دیلی و سهربهستیدا
ههرکورد بووین وههر کورد ئهبین
نهعهرهبم،نه ئێرانیم،نه
تورکێکی شاخستانیم
نهک من ههر خۆم مێژووش ئهڵێ
که کوردم وکوردستانیم
نه نەنگیه و نه پیاوهتی
جیاوازی نهتهوایهتی
بڕیاره و مێژوو داویهتی
که کوردبین وههر کورد ئەبین
گهلان ههموو برای منن
ههر زۆردارانم دوژمنن
داوای وڵاتی کهس ناکهم
پهنجه بۆ مافی کهس نابهم
ههرتا ماوم خهبات ئهکهم
داگیرکهری دڵپڕ له قین
دڕندهی بێویژدان و دین
گهر قهندیل و ئاگری وشیرین
یهکسان کهی له گهڵ رووی
زهوین
ناتوانی واکهی کورد نهبین
ههر کورد بووین وههر کورد ئهبین
براییم ئهحمهد
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، اشعار کردی،
دوو دانه دوو دهکاته چهند؟
له بیرم دێ له مهکتهبدا دهیانپرسی:
دوو دانه دوو دهکاته چهند؟
ههموو
تێکڕا دهیاننووسی دهکاته چوار
کهچی
ئهمن له حیسابدا نمرهی کهمم دههێنا
و
دههاتمه خوار
ئهویش
تهنیا له بهر ئهوهی لای من وابوو
دوو دانه دوو دهبێ به یهک
نابێ
به چوار!
لای
من وابوو
ددان
و دوو لێو و زمان نابن به چوار!
دهبن
به زار
به
تێکڕایی دهکهن هاوار
لای
من وابوو
دوو
دهست و دوو لاقی مرۆڤ نابن به چوار!
له
لهشێکدا وا دێنه کار.
لای
من وابوو
گهڕهک
خانوو کۆڵان شهقام نابن به چوار!
دهبن
به شار
تێیدا
دهژین دهوڵهمهند و خهڵکی ههژار
لای
من وابوو
کولکه
ڕیشه لق گهڵا نابن به چوار!
دهبن
به دار
هێندێک
کورت و هێندێک درێژ وهکوو چنار
لای
من وابوو
ئهوین
و دڵ جوانی و پاکی نابن به چوار!
دهبن
به یار له لای دڵدار
ئهو
ههمووهی وا دوو به دوو
دهبن
به یهک نابن به چوار
یهکجار
زۆرن
بهڵام
له کوێ دێنه ژمار
تهنیا
ئهوهندهی دهزانم
ئهگهر
لهشم سهد پارچه کهن
بمدهنه
ژێر گوله و ڕهگبار
بچمه
سهر دار
که
دڵم دێته سهر زار
کوردستان
ههر
وڵاتێکه و
نابێ به
چوار
**خاڵه قازی**
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، اشعار کردی،
نقش هایی که کشیدم در روز
شــــــبــــــ ز راه آمد و با
دود انـدود
طرح هایی که فکندم در
شـــــبــــــ
روز پـیدا شـد و با
پنبه زدود
دیرگـاهیست که چون من
همه را رنـــگ خاموشـــــــــــی
در طرح لبـــــــــــــ
است
جنبشی نیست در این خـاموشی
دســـــــــــــت ها
پــاها
در قــــــــــــــــیر شــــب
است...
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، اشعار فارسی،
برچسب ها: نوشته ی زیبا،
ئـــــــــــــــــــــــــــــێوارەیە...
نە مانــــگ دیارە نە خۆرەتــــاو
لە بناری شەقامێکـــــــــــدا
پیــــرە ژنێکی قژ هەڵقرچاو ئەڕوانیت
بو زنـــــدانی
شار؛
هەر کەس دێت و رادەبوێرێت پارەیێکی
بۆ فڕە دەدات،
پیــــرە ژن لە
ناکاو ئەقیژێنێت و هاوار ئەکات:
ئای خەڵکینه من سواڵکەر
نیم !!
من دایــــکی ئەم نیـشـتـمــانـەم
ئەزانن بۆچی دەڕوانم
بۆ زیــنـدانی
شار؟
سبەینێ بەر لە شەفەق تاقــــەکــــوڕەکـــەم
دەدرێت لـــــە دار...
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، سایر مطالب،
برچسب ها: نوشته های زیبا، نوشته های خواندنی،
حتی اگر بهترین هایم را از
دست بدهم....
چون
این زندگی کردن است که
بهترین های دیگر را برایم
میسازد
بگذار آنچہ از دست رفتنے است از دست برود….
من آنچہ را مےخواھم کہ،
بہ رنـــگ التماس نیـــالودہ باشد!!!!
هرچی باشد....
حتی زندگی...!!!
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، سخن بزرگان،
برچسب ها: مطالب زیبا و خواندنی، سخن بزرگان،
نه تو می مانی
و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند...
به تن لحظه خود،
جامه اندوه مپوشان هرگز....
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، اشعار فارسی،
برچسب ها: اشعار زیبا، سهراب، شعر نو،
בلش هوس طواف ڪعبـہ ڪرב
شما
هم از خـבا خـواستـہ لبیڪ گفتے ..
مڪـہ
خوش گذشت ؟ ...
خـבایت خوب بوב ، בینت ڪامل شـב ،
سنگ
هایت را بـہ شیطاטּ زבے ؟! ...
حاجے
سوغاتے هایت بوے نـבامت مے בهنـב ؟!
حاجے
، لباست از جنس اعلاست ...؟
حاجے
عجب בمپایے سفیـבے ؟!
سفر
چطور بوב حاجے ..؟؟
خوش
گذشت ....؟؟
شنیـבم حاج خانم بسیار
ولخرجے ڪرבه
و
چنـב النگو و سینـہ ریز گراטּ خریـבه ...
حاجے
جاטּ خبر בارے آقا رضا ..
همیـטּ همسایـہ چنـב خانـہ بالاتر ..
ڪلیـہ
اش را فروختـہ تا براے בخترش جهاز بخرב
...؟؟؟
בخترے خوבش را فروخت براے مریضے
ماבرش ؟
آن
فاحشـہ را بے خیال حاجے جاטּ ...
اصل
حالت چطور است ...؟؟
شنیـבم בیشب شام مفصلے بـہ
مهمانها בاבه اے ....
چنـב ڪودڪ گرسنـہ בم בر
هے
اذیت میڪرבنـב و غذا میخواستنـב ...
آنها
را בیـבے حاجے ...؟؟
حاجے
، با ایـטּ همـہ ریا ،
باز
هم مڪـہ خوش گذشت ؟!
سرت
را בرב نیاورم حاجے جاטּ ....
زیارت قبول.....
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی،
برچسب ها: مطالب جالب و خواندنی، حاج خانوما،
ثانیه
ها دیر میگذرند،،،،
در این دخمه ی پر از ناامیدی...
گاه میخواهند
بایستند از شر این همه بلا تکلیفی؛؛؛
دوستان.........
نفسها سخت تنگــــــ ـ ـ ـ شده اند...
و طاقتها خیلی کم
شاید تا مرگــــــــــــــ فاصله ای نباشد!!!
روشن است.....
این روزها حتی مرگ هم سراغی از ناامیدان نمی گیرد!!!!
کار مرگـــــــــــــــــ
خرید بی قید وشرط " امیــــــــــــد" است،
و این امیـــد
است که خود را به مرگــــ نمی فروشد
و آیـــــــــــــــــــــــــــــــــــنــده
و زندگــــــــــــیــــــ
را می آفریند....
**************************************************
*فرزاد*
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، سایر مطالب،
برچسب ها: دلنوشته، نوشته های زیبا،
دلم تنگـــــــــــــــــ است !!!!
تنگـــــــِ
تنگــــــــــِ تنگـــــــــ،،،،
دلم تنگـــــــــــــــ است
به سان مردی که از فرط بیکسی با
گیاهان سخن میگفت!!!
دلم تنگــــــــــــــــــ است
به سان دختری که
" ظلم "
رویا هایش را به تمسخر گرفت!!!!
آری دلم تنگـــــ است و تنگـــــ است
و تنگ....
و فریاد میکشم..........
شاید صدایم به کوه آینده برخورد و خستگی
هایم را توشه ای راه
کسانی کند که از این فریاد
و
از این پژواک آرزوهایشان را
تمنا میکنند....
*****************************************
*فرزاد*
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی،
برچسب ها: دل نوشته، نوشته های زیبا،
فریادها مرده
اند...
سکوتـــــــ جاریست.....
" تـنـــــــــــهایی "
حاکم سرزمین بی
کسی هاست؛؛؛؛؛؛
گویند خدا تنهاترینِ تنـــهاهاست....!!!!
ما که خــــــــــــــدا نیستیم،
پس چرا؟؟...
چـــــــــــــــرا این همه تنـــهاییم؟؟؟؟؟؟
فریادها را که همه میشنوند...
ولی حالا که مرده اند !!!
هنر واقعی شنیدن صدای سکوتـــــــــــــ است،،،،
این روزا هم که کسی هنرمند نیست...
شاید هم همه کـَـر شده باشند...!!!!!
******************************************
*فـــرزاد*
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، سایر مطالب،
می پسندم پاییز سرد را....!!!
اگه گفتی چرا؟؟
هوای خنک و نمناکش؟؟
نه!!
آسمان ابری و بارانیَش؟؟
نه!!
بوی معطر خاکِ پس از بارانش؟؟
نه...نه..!!
بگذار که بگویم:
مرا به دنیایی میبرد که در آن هیچ چیز؛
ارزش دوســـــــــــت داشتن را ندارد..!!!
هیچ چیز ارزش دلــــــــــــــــ بستن را
ندارد...!!!
و از همه مهمتر؛
" معافم میکند از پنهان کردن دردی که در صدایم میپیچد؛
و اشکی
که در نگاهم میچرخد...
به همه میگویم : *سرما خورده ام *..."
و میدانی چه زیباست
صدای خوردشدن برگ درختان زیر پای بــــــــــــــــــــاران
؟؟
برگهایی که خود روزی رقاصان باد بودند،
امروز چه بی شرمانه زیر پای باران لـــــــــــــه
میشوند...
و یا..
درخت سیب، دگر چه بیشتر از بید
دارد؟؟؟
هردو عریان اند و لخت ،
وشاخه هایشان به امید پوشیدن لباس
دوباره ،
دست تمنا به
آسمان برافراشته اند...
بنازم این عدل پاییز را ....!!!!
و چه زیبا میگفت شاعر بزرگ کــُرد ، گوران:
"پاییز
پاییز...
من فرمێسکم ؛؛؛
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی، سایر مطالب،
این است دنیای پر درد
ما.....
بگذار که بگویم...
میخواهم بگویم، بگذار...!!!!
ولی نمیدانم از کجا
بگویم....؟
از چی بگویم...؟
از کی بگویم...؟
دل همه درد است....!!!
کدامین را بگویم....؟؟؟
کدام درد را میتوان گفت و "انسانیتــــ"را به سوال نگرفت؟
کدام درد که" انــــــــسان"بودن را به تباهی نکشد؟
کدام درد که دل یک "انـــــــــسان"را به درد نیاورد؟
بس که دیدیم و خود
را کـــــــور
کردیم!!
بس که شنیدیم و خود را کــــــــر
کردیم!!
ازکجا بگویم....ها....ازکجا..؟؟؟؟
از کودکان گلفروشــــ بگویم ....
که تنها امیدشان قرمز شدن چراغ بود...؟؟
چه دردی دارد شاخه گلی که قبل از فروش پژمرده شود...؟
پشت چراغ قرمز، کودکِ گلفروش از گرمایِ تابستان سوخته را
دیدم!!
با صدای لرزان گفت: گل نمیخری؟؟؟
منم از ترس اینکه مبادا پیامبر رسالت فردا باشد،خریدم!!
گفتم فردا که پیام آور شد شرمنده اش نباشم!!
یا...
یا از مادران دستــــ تنگـــــ....؟
دیروز تو خیابون بچه ی گریان را دیدم...
و مادر حسرت به دل و سوخته!!!
اصلا من ماندم که این مادر چطور بچه اش رو قانع کرد
که...
"شهر ما اسبابــــ بازیــــ برای فروش
ندارد!!"
یا مادری که میگفت:
پولمون تمام شد با پولها زردچوبه خریدم!!!!
یا از کودکان گرســــــــــــــــــــــنـه ...
که سیری دیگران را
با ترازوی گرسنگی خویش میسنجند...
و داد میزنند"وزن دقیق" ؛ "ترازوی
دقیق"...
پس کجاست این ترازوی دقیق!!؟؟
یا کفاشــــــ بچه ی کوچک...
که پای هر نامردی سجده برده
و کفش هایش را مث روزگارش ســـــــــیاه میکند...!!!
افسوس...
افسوس که بعضی از این آدمها لیاقت فرش شدن رو هم ندارن
که این بچه های
معصوم روش پا بزارن !!!!
ولی....
یا ...
یا از این مردم پست...
که در بینشان بازار شرافت و مردانگی به طور رقت انگیزی کساد است..
که هرچه بی شرفتر و پست تر باشی پیروزی و ارجمندتر..!!!
وباید شرافت رو گذاشت
تو تاقچه!!!!
یا...
یا از زنانــ تـنـــ فروشـــ ...
این زنان که خود فاحشه نبودن...
خدا هم که آنها را فاحشه خلق نکرد...
بلکه تقسیم کنندگان نان از آنها فاحشه ساختن!!!!!!!
و آنها را لِنگ نان کردن..
تا هروقت لَنگ هم آغوشی ماندن آنهارا به نانی
بخرند..!!!
یا...
یا....
نه نه دیگر توان گفتن ندارم...
یکی و دوتا و هزارتا نیست...!!!
خدایا زمینت دیگر بوی زندگیـــــ نمیدهد!!!
میخواهم یک تکه آسمان کُلنگی بگیرم...چند؟؟!!
......................................................
** فرزاد**
طبقه بندی: مطالب جالب و خواندنی،
برچسب ها: نوشته های زیبا، دست نوشته،