منوی اصلی
حکمت و حكایت
شفیعی مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلط ستایش انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی شناسیم.
  • ‍ ده «دل» در یک رباعی


    در مجلسى از ژولیده نیشابوری پرسیدند: 

    آیا می توانی فی البداهه شعری بگویی که ده تا کلمه "دل" در آن باشد و هرکدام معانی مختلفی داشته باشند؟
    ژولیده رباعی زیر را در همون مجلس سرود:

    ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻔﻢ ﺩﺯﺩﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ
    ﻫﺮﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ، ﺳﻨﮕﺪﻝ ﻧﺸﻨﯿﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ
    ﮔﻔﺘﻤﺶ ﺍﯼ ﺩﻟﺮﺑﺎ، ﺩﻟﺒﺮ ﺯ ﺩﻝ ﺑﺮﺩﻥ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ؟
    ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻝ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ....

     @BesTexts

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • روی خشم آلود این مردم


    دلت را خوش مکن با ظاهر خوشنود این مردم
    که می‌بینی به زودی روی خشم آلود این مردم


    مشخص نیست مأمور کجایی با چه ترفندی
    کمر بستی درآری تار را از پود این مردم

    نه حتی یک قدم برداشتی در راه این کشور
    نه حتی یک قدم در راستای سود این مردم


    بنازم آن کلید چاره سازت را که لاکردار
    دری را وانکرد از دولت محمود این مردم

    نه حرفی می‌زنی درمورد کم کاری دولت
    نه کاری می‌کنی درباره ی کمبود این مردم


    نشستی قرص و قایم پشت میزت تا ته ِدوره
    مدیریت کنی نابود گردد بود این مردم!

    درختی ریشه دار و پرثمر بوده‌ست دیگر نیست
    چهل سال ست می‌ریزد به پایش کود این مردم


    چهل سال ست یعنی کمترین صبر خدادادی
    که قاطی می‌شود دیر خدا با زود این مردم


    به این آمارهایت کور مادرزاد می‌خندد
    نمایش می‌دهی در نقش خالیوود این مردم


    بترس از روز رستاخیز با مردم مکن بازی
    مبادا مثل بعضی‌ها شوی مطرود این مردم


    بیا بازی مکن با آتش در زیر خاکستر
    به چشمت می‌رود در طول بازی دود این مردم


    خودت را می‌کشی سد می‌زنی مرداب می‌سازی
    به دریا می‌رسد توفنده روزی رود این مردم


    چنان گل کاشته برتپه‌ها تدبیر و امیدت
    که در خرداد خواهی شد حسن مردود این مردم

    #ح_الف_شاکی
    #حمید_اسماعیلی
    @hamidesmaily

    آخرین ویرایش: چهارشنبه 24 بهمن 1397 06:39 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  •  درد اینجاست! 

     

    حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست
    هزار شعله ی سوزان و آه سرد اینجاست

    نگاه کن که ز هر بیشه در قفس شیری است
    بلوچ و کرد و لر و ترک و گیله مرد اینجاست

    بیا که مسئله بودن و نبودن نیست
    حدیث عهد و وفا می رود نبرد اینجاست

    بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خوشش
    هنوز با غم این برگ های زرد اینجاست

    به روزگار شبی بی سحر نخواهد ماند
    چو چشم باز کنی صبح شب نورد اینجاست

    جدایی از زن و فرزند سایه جان ! سهل است
    تو را ز خویش جدا می کنند ، درد اینجاست

    #هوشنگ_ابتهاج

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  شرایط سختْ بحرانی است!!

    ❄️❄️

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • ✏️  ابوالقاسم حالت  ✏️

            
    آخرین ویرایش: شنبه 6 بهمن 1397 07:25 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  • چه شد آن زحمت چندین ساله؟!


    درددل شعرگونه یک معلم بازنشسته

    رفتم امروز به داروخانه
    نسخه در دست پی داروهام


    بلکه درد کمر و پا و سرم
    لحظه ای چند بگیرد آرام

    دکتری را که در آن جا دیدم
    یادم افتاد که شاگردم بود


    سال هشتاد و سه، هشتاد و چهار
    در همین مدرسه ی ِبالا رود

    شاد و پرهلهله از دیدارش
    گفتم ای جان چه گلی پروردم!


    سرد و بی روح تماشایم کرد
    آن چنان سرد که بد یخ کردم !

    من برایش دو سه تُن گچ خوردم
    او برایم تره هم خُرد نکرد 


    نسخه را دید و سپس گفت از این
    ده قلم ، نه قلمش نیست، نگرد

    داشتم غمزده بر می گشتم
    که پسر خاله ام از راه رسید


    تا خبردار شد از احوالم
    نسخه را داد به دکتر پیچید

    کار او پرورش گوساله است
    آدمی توپ و درآمد بالاست


    دو سه تا برج تجاری دارد
    اعتبارش همه جا پابرجاست

    من هم انگار اگر می رفتم
    در خطِ پرورش گوساله


    بعد سی سال نمی گفتم که ،
    چه شد آن زحمت چندین ساله؟!

    (شاعر؟)

    آخرین ویرایش: جمعه 5 بهمن 1397 09:17 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  • ....تخت وی باقی است!!


    زمستان رفته است اما کماکان برف دی باقی است
    به ظاهر شاه از ایران رفته اما تخت وی باقی است

    دم چوپان ما گرم و روانش خوش که در این کوه
    هزاران مسجد است اما هنوز آواز نی باقی است

    بنازم بخت ساقی را که زد میخانه ای اما
    خودش رفت و از آن میخانه تنها بوی می باقی است

    بخوان تاریخ را ای شیخ کان بیچاره هم روزی
    نخورده نان ری را مرد اما ملک ری باقی است

    فرو می ریزد این ایوان چه خواهی کرد بی دیوار
    در و بام فرو افتاده را هر چند پی باقی است

    توان با پرتو یک شمع روشن داشت بزمی را
    که در تاریخ از یک حاتم طی نام طی باقی است

    مکن بیداد و از روز مبادایت مباش ایمن
    مکن کاین ملک از کیخسرو و کاووس کی باقی است 

    (؟)
    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  سنگ پا هست!!

     

    از چپو کردنِ ویرانه خجالت بکشید
    می دهم پند که مردانه خجالت بکشید

    مملکت را بفروشید به روسیه و چین
    اصلا از مردمِ بیگانه خجالت بکشید

    مردمان را به فروشِ بدن انداخته اید
    از فروشِ تنِ ریحانه خجالت بکشید

    خرج نوسازیِ لبنان و یمن ،سوریه
    از مریوان و بم و بانه خجالت بکشید

    خاکمان باج شده بهر وِتو کردن ها
    خزر افسانه ء افسانه،خجالت بکشید

    صد برابر شده هم قیمت نانِ مردم
    موقع دادن یارانه خجالت بکشید

    نامِ مردم بگذارید نفوذی،خس و خاک
    مثل آن احمق دیوانه خجالت بکشید

    ضربه ای مانده که بر پیکر ایران نزدید؟
    سنگ پاهست،صمیمانه خجالت بکشید

    (شاعر؟)

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  وای اگر این گلّه!


    گرگ ها در این بیابان حکمرانی می کنند !
    در میان گوسفندان روضه خوانی می کنند !


    با لباسی از پَر طاووس و خویی چون غزال
    گله را مجذوب رنگ و مهربانی می کنند !


    گوسفندان دانش آموزند ،گُرگان چون مدیر !
    از میان گلّه با برخی تبانی می کنند ! 


    از میان گوسفندان عده ای مبصر شدند !
    تا کلاس بی معلم را نگهبانی کنند !

    گلّه راضی ، گُرگ ها راضی ،رفاقت برقرار !
    مبصران در حد عالی پاسبانی می کنند ! 


    گله می زایید و می زایید تا نسلی دگر !
    در حریم خانه های گرگ دربانی کنند ! 


    داد زد یک روز  یک بزغاله ای در این کلاس...
    چون معلم نیست مبصرها سخنرانی کنند ! 


    گفت آن بزغاله این شعر و غذای گرگ شد !
    تا که گُرگان مبصران را شام مهمانی کنند ! 


    گلّه از آن روز مجبور است از شب تا به صبح
    از کتاب عبرت بزغاله روخوانی کنند !

    وای اگر این گلّه روزی رم کند از یک خروش !
    صد هزاران گرگ را در عید قربانی کنند ...!



    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  چه فرقی می‌کند؟! 


    پیشِ میّت، دوغ با رانی چه فرقی می‌کند!
    امنیت با وضعِ بحرانی چه فرقی می‌کند!
    .
    "مشکلی دارم زِ دانشمندِ مجلس بازپرس"
    کفرورزی با مسلمانی چه فرقی می‌کند!؟
    .

    وقتی از دریای نفت و گاز، سهمِ ما هواست
    نفت با ریگِ بیابانی چه فرقی می‌کند؟

    مالِ بیت‌المال اگر وقفِ چپاول کردن است
    شاه باشد یا که روحانی چه فرقی می‌کند!!
    .
    چون که از ما بهتران هر چیزِ ما را می‌خورند
    قحطی آید یا فراوانی چه فرقی می‌کند!!
    .
    ارمغانِ دین اگر ایجادِ شهرِ هرت بود
    تختِ شیخ و شاهِ ساسانی چه فرقی می‌کند!!
    .
    پیشِ مسئولانِ عالی‌رتبه‌ی بی ‌دغدغه
    مملکت‌داری و چوپانی چه فرقی می‌کند!

    صنعتِ ما، قطعه‌هایش چون که از دم خارجی‌است
    خارجی با جنسِ ایرانی چه فرقی می‌کند!!
    .
    توی این دِژ، تا شتر با بارِ خود گم می‌شود
    دزد با مامورِ دژبانی چه فرقی می‌کند!

    وضعِ شعرم مثلِ کشور بس‌که بحرانی شده
    مَطلَعَش با بیتِ پایانی چه فرقی می‌کند! 

    (شاعر؟)
    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
تعداد صفحات : 24 ... 4 5 6 7 8 9 10 ...
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات