وقتی تلفن ات زنگ می زند یعنی از یاد نرفته ای حتی اگر به اشتباه
شماره ات را گرفته باشند.
ببین دوست من!در این دنیا خیلی از آدم ها هستند که شماره شان حتی
به اشتباه گرفته نمی شود ...
وقتی تلفن ات زنگ می زند یعنی از یاد نرفته ای حتی اگر به اشتباه شماره ات را گرفته باشند. ببین دوست من!در این دنیا خیلی از آدم ها هستند که شماره شان حتی به اشتباه گرفته نمی شود ... بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش، اما حرفش هیچوقت از یادم نمی رود، می گفت: زندگی مثل یک کلاف کامواست، از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم، گره می خورد، می پیچد به هم ، گره گره می شود، بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار بروی ، گره کورتر می شود، یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید، یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد، محو کرد، یک جوری که معلوم نشود. یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند، همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید، کلاف را می گویم، یک گره ی کوچک زد و ادامه داد. زندگی به بندی بند است به نام حرمت که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است...
آدم هایی هستند که وقتی نیستند انگار چیزی کم داری. وقتی هستند انگار پشتت را به کوه سپرده ای. خیالت راحت است وقتی بودنشان را کنارت حس می کنی. وقتی نگاهت می کنند،صدایت می زنند،کنارت قدم می زنند و با تو حرف میزنند از همیشه حالت بهتر است.قوت قلب می دهد حضورشان. آه که چقدر کمند،نایاب و نایافتنی و چقدر دوست داشتنی هستند و خواستنی و چه خوشبختی عظیمی است بودن در کنارشان. ناگزیرم از این اما،اما این را می دانیم که بودنشان همیشگی نیست. هیچکس برای همیشه نمی ماند. گاهی مرگ آن ها را از ما می گیرد و گاهی هم دست روزگار. این روح است که می ماند و جدایی تن امریست تغییر نیافتنی. پس این ما هستیم که باید این لحظه های کنار هم بودن را، این اندک زمان دوست داشتن راقدر بدانیم و شادی را مهمان همیشگی سفره های دل مان کنیم... و من این با هم بودن های خوب را برایتان آرزومندم ... بهترین آدم های زندگی شما آن هایی هستند که چای تان پیش هم یخ کرده است. |