قات زدن

قات زدن
اصطلاح `قات زدن` امروزه و به ویژه در گفتار نسل جوان به معنای `قاطی كردن` یا `از خود بیخود شدن` به كار می رورد. اما آیا می دانید ریشه این اصطلاح چیست؟

قات گیاه گلداری است كه بومی بخش گرمسیری شرق آفریقا و شبه جزیره عربستان می باشد.

قات از سال 1973 توسط سازمان جهانی بهداشت نوعی ماده مخدر محسوب شده و در منطقه صعده كشور یمن بطور وسیع كشت می شود.
 این مخدر بسیار گران قیمت بوده و قیمت یك بسته برگ قات در سال 1388 در حدود 17 هزار تومان بود. این بسته تنها برای مصرف یك وعده استفاده می شود.
برگ گیاه قات تا یك هفته در یخچال قابل نگهداری است و معمولاً بصورت تازه مصرف می شود.

قات زدن به عمل مكیدن تدریجی شیره برگ گیاه قات كه نوعی مخدر است گفته می شود.

قات زدن موجب می شود تا مصرف كننده برای چند ساعت با نشاط، سرزنده و هیجانی شده و شروع به صحبت بی ربط كند،
در ساعات بعدی دچار سكون شده و در نهایت دچار خمودگی و تنبلی جسمی و فكری شود.

در كشور یمن دو سوم مردان و یك سوم زنان قات می زنند. بسیاری از مردم عربستان سعودی نیز از این ماده مخدر استفاده می كنند.
 
 

تاریخ ارسال : دوشنبه 2 اردیبهشت 1392 12:03 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد !

آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد که کنایه است از اینکه برایت نقشه شومی کشیده ام و حالت را میگیرم.توی کتاب «سه سال در دربار ایران» نوشته دکتر فووریه٬ پزشک مخصوص ناصرالدین شاه مطلبی نوشته شده که پاسخ این مسئله یا این ضرب المثل رایج بین ماست.


12

ادامه مطلب

تاریخ ارسال : شنبه 24 فروردین 1392 09:09 ق.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

ضرب المثل های مشهور جهان

ضرب المثلهای کشور های جهان

 

* نظم در زنگی ، بهترین داروست - ضرب المثل فلسطینی

* سکوت، اشتباه نمی کند - ضرب المثل هندی

* کار، مادر زندگی است - ضرب المثل چک سلواکی

* روز و شب، منتظر هیچ کس نمی ماند - ضرب المثل ژاپن


ادامه مطلب

تاریخ ارسال : یکشنبه 10 دی 1391 03:49 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

ریشه ی یک ضرب المثل

دسته گل به آب دادن

روزگاری جوانی در دهی زندگی میکرد که بسیار بد یمن و قدمش بسیار شوم بود. بطوریکه هر جا حضور پیدا میکرد بلاشک درگیری و اتفاق ناخوشایندی  رخ میداد. 

از قضا روز عروسی برادر بزرگتر این جوان نزدیک بود و خانواده و فامیل نگران از اتفاق شومی که حتما بدلیل حضور وی در این عروسی حادث میشد.بالاخره پس از بحث و تبادل نظر زیاد  خانواده عروس و داماد تصمیم گرفتند که جوان را  در روز عروسی از ده خارج نموده تا روز بعد از عروسی برگردد.  جوان علیرغم اینکه مایل بود در مراسم جشن عروسی برادرش حضور داشته باشد بناچار راه سفر در پیش گرفت و مقداری که از آبادی دور شدتصمیم گرفت قوتی بخورد.

جوان به در یک مغازه قصابی رفت که گوشتی بستاند اما با ورود به مغازه قصابی جدال بین قصاب و یک مشتری در میگیرد و سرانجام مشتری بیگناه با چاقوی قصاب به قتل میرسد. جوان که میدانست این نتیجه قدم شوم اوست آنجا را ترک و به در مغازه نانوایی رفت. آنجا هم به محض حضور وی درگیری بین خباز و شاگرد بیچاره اش در میگیرد و سرانجام شاگرد در اتش تنور نانوایی میسوزد.

جوانک که از همه جا نا امید شده بود کنار جوی آبی نشست تا نان بیاتی راکه در سفره داشت بخورد که چشمش به گل های زیبا و رنگارنگی که کنار جوی آب بود افتاد و نظرش را جلب کرد. از قضا این جوی آب از میان حیاط منزل برادرش که  مراسم عروسی در آنجا برپا بود می گذشت. جوان اندکی اندیشید و با خودش گفت : حال که من در مراسم عروسی برادرم نیستم حداقل دسته گلی  با این گل های زیبا درست کرده و به آب بیاندازم تا به دست برادرم برسد و من هم در این مجلس شادی شریک باشم . دسته گل آنقدر در میان جوی رفت تا به منزل برادرش ( مجلس عروسی  ) رسید. بچه هایی که در حیاط مشغول بازی بودند با دیدن دسته گل زیبا و رنگارنگ به داخل جوی آب پریده تا دسته گل را بگیرند و  به داخل اب پریدن همانا و غرق شدن دو نفر از آنها همان. 

بدین ترتیب مجلس شادی و سرور مبدل به مجلس عزا و ترحیم شد. فردای آنروز جوان با خود گفت : حال که مراسم به خیر و خوشی به پایان رسیده پس بهتر است به منزل برگردم. وقتی به منزل برگشت دید همه ماتم زده و عزادارند. از هرکه علت را پرسید هیچ پاسخی نشنید .

ناگهان به برادرش گفت راستی برادر دسته گلی که در جوی انداختم  به دستتان رسید ؟    برادرش با عصبانیت و تعجب فریاد زد : پس آن دسته گل را تو به آب دادی؟ 

و از آن روز به بعد این اصطلاح بصورت یک ضرب المثل بکار میرود.

 

تاریخ ارسال : چهارشنبه 22 آذر 1391 08:39 ق.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات