شب یلدا

مقاله شب یلدا + شعر + عکسهای زیبای شب یلدا


و خدا شب را آفرید و ستارگان را
و آنگاه طولانی ترین شب را به عاشقان هدیه داد

 

ایرانیان همواره شیفته ی شادی و جشن بوده اند و این جشن ها را با روشنایی و نور می آراستند. آن ها خورشید را نماد نیکی می دانستند و در جشن هایشان آن را ستایش می کردند. در درازترین و تیره ترین شب سال، ستایش خورشید نماد دیگری می یابد. مردمان سرزمین ایران با بیدار ماندن، طلوع خورشید و سپیده دم را انتظار می کشند تا خود شاهد دمیدن خورشید باشند و آن را ستایش کنند.

 


در گذشته، آیین‌هایی در این هنگام برگزار می‌شده است که یکی از آن ها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی که از لازمه‌های آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراکی‌های فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.

 


از جمله آیین های این شب می توان به دورهم نشینی، فراهم کردن تنقلات و آجیل(لرک) و میوه های خشک، قصه گویی، فال حافظ، فال کوزه، و شعرخوانی (بیتو خوانی) اشاره کرد.

 

مقاله شب یلدا + شعر + عکسهای زیبای شب یلدا

 

در شب یلدا خویشاوندان نزدیک در خانهً بزرگ خانواده گرد می آیند. به بیانی دیگر در سرمای آغازین زمستان، دور کرسی نشستن و تا نیمه شب میوه و آجیل و غذا خوردن و به فال حافظ گوش کردن از ویژگی های شب یلدا است.   برگزاری مراسم یلدا، اگر بتوان نام جشن بر آن نهاد، آیینی خانوادگی است، و گردهمایی ها به خویشاوندان و دوستان نزدیک محدود می شود. در کتاب ها و سندهای تاریخی به برگزاری مراسم شب یلدا اشاره ای نشده است. ابوریحان بیرونی از جشن روز اول دی ماه، که آن را خرم روز نامند، در دستگاه حکومتی و پادشاهی یاد می کند و نامی از شب یلدا در میان نیست، که می توان به دلیل خانوادگی و همگانی و غیر رسمی بودن آن دانست.   

 

 

 بی گمان برای جوانان نسل امروز کرسی گذاشتن، کنار یا دور کرسی نشستن نیاز به توضیح و توصیف دارد. ابزارهای گرمازای تکنولوژی جدید – و نیز عامل های دیگر – کرسی و فرهنگ مربوط به آن را به دست فراموشی سپرده است.   در زمستانها، استفاده از کرسی برای گرم کردن خانه و دور کرسی نشینی معمولا از شب یلدا، نخستین شب زمستان، شروع می شد و تا پایان چلهً بزرگ – و در برخی خانواده ها تا پایان چلهً کوچک – ادامه داشت. اعضای خانواده از کوچک و بزرگ، دور کرسی، که روی آن را میوه و آجیل پوشانده بود، می نشستند.  

  تا می توان ز فرش چو کرسی جدا مباش      آتش به فرق ریز و مکن اختیار برف

  ( میرالهی همدانی )

در همهً جشن ها و آیین ها، در جامعه های ابتدایی یا متمدن، خوردن و آشامیدن بخشی از مشغولیت ها و سرگرمی های جمع را تشکیل می دهد.   برای شب یلدا، خوراک ویژاه ای نمی شناسم، و تهیه شام بستگی به وضع اقتصادی و روند تغذیه خانواده دارد. خوردنی های ویژه شب یلدا میوه های فصل تابستان چون خربزه، هندوانه، انگور، انار، سیب، خیار، به و مانند آن است. میوه هایی که می بایستی در این شب تمامی آنها بجز سیب و به خورده شود و چیزی برای فردا، یعنی فردای زمستان باقی نماند. میوه هایی را که شب یلدا بر آن می گذشت نمی خوردند.    به یاد دارم، تا سال 1323 که در کوهبنان ( از بخش های کرمان ) بودم، در خانهً روستایی ما، خربزه و هندوانه و انار را در انبار گندم می گذاشتند و انگور را یا همچنان که بر درخت بود، در کیسه ها می کردند و یا در جایی خنک به بند می آویختند. و در شب یلدا تمامی آنها می بایستی خورده شود.  

 

آجیل و شب چره که شامل دانه هایی چون گندم و نخود برشته، تخم هندوانه و کدو، بادام، پسته، فندق، کشمش، انجیر و توت خشک است، در بسیاری از شب نشینی ها، مهمانی ها و گردش ها فراموش نمی شد. ولی در شب یلدا می بایست ( و می باید ) بر سر سفره باشد. خوردنی های شب یلدا، در واقع، میوه و آجیل است نه غذا. برخی از خانواده ها در شب یلدا، پس از خوردن شام، برای شب نشینی شب یلدا به خانهً خویشاوند بزرگتر می روند.  یکی از رسم های شب یلدا، فال حافظ گرفتن است. اگر رسم ها و آیین های دیگر یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله بدانیم ( که بایستی چنین باشد )، ولی فال حافظ گرفتن در شب یلدا – و نیز در تیرما سیزه شو ( جشن تیرگان در مازندران ) – در سده های اخیر به رسم های شب یلدا افزوده شده است.    فال حافظ گرفتن، در شب نشینی های زمستان و مناسبت هایی چون چهارشنبهً آخر ماه صفر، چهارشنبه سوری، شب سیزده صفر، بعد ازظهر سیزده بدر، تیرما سیزه شو ( جشن تیرگان در مازندران ) نیز از باورهای همگانی است ر… و در شب یلدا گویا بیشتر وصف الحال است.

مقاله شب یلدا + شعر + عکسهای زیبای شب یلدا

 

ممکن است در شب یلدا، برای فال حافظ گرفتن، به خانً ملا و باسواد محل رفت همه رسم ها و آیین های شب یلدا را ( بجز دور کرسی نشستن، که به اصطلاح نتوانسته است حرف خود را بر کرسی بنشاند ) تا آنجا که پژوهش ها اجازه می دهد، در همهً شهرها و آبادی ها سراغ داریم.   پژوهش و مطالعهً کمی دربارهً برگزاری آیین ها و رسم هایی که همگانی است و جنبهً خانوادگی دارد آسان نیست، و تنها می توان نمونه هایی انگشت شمار را مشاهده و مطالعه کرد.   امروز نمود برگزاری آیین و رسم شب یلدا را میتوان در روزهای بیست و نهم و سی ام آذرماه، در بازارها و فروشگاه های میوه و آجیل فروشی ها دید. این خریدها تا پاسی از شب یلدا ادامه دارد. در آخرین لحظه ها نیز کسانی را می بینیم که از سر کار برگشته و میوه هایی چون خربزه و هندوانه و انار را که به آسانی نمی توان در بخچال نگهداری کرد، می خرند.

 

 مقاله شب یلدا + شعر + عکسهای زیبای شب یلدا

 

تاریخ ارسال : یکشنبه 30 آذر 1393 03:30 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

طرح «املای به خود»


در این روش دانش آموز، معلم خودش می شود و به خودش املا می گوید. این طرح شامل چند مرحله است.

مرحله ی اول: دانش آموز در منزل متن املایی از درس های فارسی یا هر کتاب دیگر انتخاب می کند.

مرحله ی دوم: یک دستگاه ضبط صدا (مثلاً گوشی همراه و... ) مقابل خود می گذارد و متن املا را به گونه ای قرائت می کند که انگار ضبط دارد آن را می نویسد.

مرحله ی سوم: کتاب و نوشته ها را می بندد، دفتر املا را باز می کند و ضبط را روشن می نماید و شروع می کند به نوشتن.

تذکر: در صورت ارائه ی متن نوشته شده وفایل صوتی سر کلاس ، برای و ی امتیاز ویژه ای در نظر گرفته می شود.

تاریخ ارسال : یکشنبه 30 آذر 1393 10:50 ق.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

تسلیت...

فرا رسیدن ایام حزن و اندوه رحلت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و شهادت سبط اکبرش کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) وحضرت علی بن موسی الرضا (ع) تسلیت باد.

تاریخ ارسال : شنبه 29 آذر 1393 11:46 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

وصیت نامه چارلی چاپلین به دخترش

جرالدین دخترم، از تو دورم، ولی یک لحظه تصویر تو از دیدگانم دور نمی شود. اما تو کجایی؟ در پاریس روی صحنه ی تئاتر پر شکوه شانزه لیزه... این را می دانم و چنان است که در این سکوت شبانگاهی، آهنگ قدمهایت را می شنوم. شنیده ام نقش تو در این نمایش پر شکوه، نقش آن دختر زیبای حاکمی است که اسیر خان تاتار شده است.

جرالدین، در نقش ستاره باش اما اگر فریاد تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی آور گلهایی که برایت فرستاده اند تو را فرصت هوشیاری داد، بنشین و نامه ام را بخوان... من پدر تو هستم. امروز نوبت توست که هنرنمایی کنی و به اوج افتخار برسی. امروز نوبت توست که صدای کف زدنهای تماشاگران تو را به آسمانها ببرد. به آسمانها برو ولی گاهی هم روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن. زندگی آنان که با شکم گرسنه، در حالی که پاهایشان از بینوایی می لرزد و هنرنمایی می کند. من خود یکی از ایشان بودم.

جرالدین دخترم، تو مرا درست نمی شناسی. در آن شبهای بس دور با تو قصه ها بسیار گفتم اما غصه های خود را هرگز نگفتم. آن هم داستانی شنیدنی است. داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترین صحنه های لندن آواز می خواند و صدقه می گیرد. این داستان من است. من طعم گرسنگی را چشیده ام. من درد نابسامانی را کشیده ام. و از اینها بالاتر رنج حقارت آن دلقک دوره گرد که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند. اما سکه ی صدقه ی آن رهگذر که غرورش را خرد نمی کند رانیز احساس کرده ام. با این همه زنده ام و از زندگان پیش از آن که بمیرند حرفی نباید زد. داستان من به کار نمی آید. از تو حرف بزنم. به دنبال نام تو نام من است.

چاپلین، جرالدین دخترم، دنیایی که تو در آن زندگی می کنی دنیای هنرپیشگی و موسیقی است. نیمه شب آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر بیرون می آیی، آن ستایشگران ثروتمند را فراموش کن. ولی حال آن راننده تاکسی را که تو را به منزل می رساند بپرس. حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و پولی برای خرید لباس بچه نداشت، مبلغی پنهانی در جیبش بگذار.....

به نماینده خود در پاریس دستور داده ام فقط وجه این نوع خرجهای تو را بی چون و چرا بپردازد. اما برای خرجهای دیگرت، باید برای آن صورت حساب بفرستی.....

دخترم جرالدین، گاه و بی گاه با مترو و اتوبوس شهر بگرد. مردم را نگاه کن. زنان بیوه و یتیم را بشناس و دست کم روزی یک بار بگو: *من هم از آنها هستم.* تو واقعا یکی از آنها هستی. هنر قبل از آنکه دو بال دور پرواز به انسان بدهد، اغلب دو پای او را می شکند. وقتی به مرحله ای رسیدی که خود را برتر از تماشاگران خویش بدانی، همان لحظه تئاتر را ترک کن و با تاکسی خود را به حومه ی پاریس برسان. من آنجا را خوب می شناسم. آنجا بازیگران مانند خویش را خواهی دید که از قرنها پیش زیباتر از تو، چالاکتر از تو و مغرورتر از تو هنرنمایی می کنند. اما در آنجا از نور خیره کننده ی نورافکن های تئاتر شانزه لیزه خبری نیست. نورافکن کولی ها تنها نور ماه است. نگاه کن، آیا بهتر از تو هنرنمایی نمی کنند؟ اعتراف کن. دخترم... همیشه کسی هست که بهتر از تو هنرنمایی کند و این را بدان که هرگز در خانواده ی چارلی چاپلین کسی آنقدر گستاخ نبوده که یک کالسکه ران یا یک گدای کنار رود سن یا کولی هنرمند حومه پاریس را ناسزایی بگوید.......

دخترم، جرالدین، چکی سفید برای تو فرستاده ام که هر چه دلت می خواهد بگیری و خرج کنی. ولی هر وقت خواستی دو فرانک خرج کنی، با خود بگو سومین فرانک از آن من نیست. این مال یک فرد فقیر گمنام می باشد که امشب به یک فرانک احتیاج دارد. جستجو لازم نیست. این نیازمندان گمنام را اگر بخواهی همه جا خواهی یافت. اگر از پول و سکه برای تو حرف میزنم برای آن است که از نیروی فریب و افسوس پول، این فرزند شیطان، خوب آگاهم.......

من زمانی دراز در سیرک زیسته ام و همیشه و هر لحظه برای بندبازان بر روی ریسمانی بس نازک و لرزنده نگران بوده ام. اما دخترم این حقیقت را بگویم که مردم بر روی زمین استوار و گسترده، بیشتر از بندبازان ریسمان نااستوار سقوط می کنند.

دخترم، جرالدین، پدرت با تو حرف میزند. شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب دهد. آن شب است که این الماس، آن ریسمان نااستوار زیر پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است.... روزی که چهره ی زیبای یک اشراف زاده ی بی بند و بار تو را بفریبد، آن روز است که بندبازی ناشی خواهی بود. بندبازان ناشی همیشه سقوط می کنند.

از این رو دل به زر و زیور مبند. بزگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه می درخشد.... اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی، با او یکدل باش و به راستی او را دوست بدار و معنی این را وظیفه ی خود در قبال این موضوع بدان. به مادرت گفته ام که در این خصوص برای تو نامه ای بنویسد. او بهتر از من معنی عشق را می داند. او برای تعریف معنی عشق، که معنی آن یکدلی است شایسته تر از من است......

دخترم، هیچ کس و هیچ چیز را در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد که دختری ناخن پای خود را به خاطر آن عریان کند..... برهنگی بیماری عصر ماست. به گمان من تن تو باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است.

دخترم جرالدین، برای تو حرف بسیار دارم ولی به موقع دیگری می گذارم و با این پیام نامه ام را پایان می بخشم:

*** انسان باش، پاکدل و یکدل؛ زیرا که گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن، هزار بار قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است. ***

تاریخ ارسال : شنبه 29 آذر 1393 11:08 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

نامه ابراهام لینکلن به آموزگار فرزندش

او باید بداند که همه مردم عادل وهمه آنها صادق نیستند .

اما به فرزندم بیاموزید که به ازای هر شیاد ، انسانهای صدیق هم وجود دارند .

به او بگویید در ازای هر سیاست‌مدار خودخواه ، رهبر با همتی هم وجود دارد .

به او بیاموزید که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست .

میدانم که وقت می‌گیرد . اما بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش یک دلار بدست آورد ،بهتر از آن است که جایی در زمین پنج دلار پیدا کند .

به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد .

اورا از غبطه خوردن برحذر بدارید . به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یاد آور شوید .

اگر می‌توانید به او نقش مهم کتاب را در زندگی آموزش دهید .

به اوبگویید تعمق کند ،به پرندگان در حال پرواز دردل آسمان ، به گلهای درون باغچه ،به زنبورهای که در هوا پرواز میکنند ، دقیق شود .


به فرزندم بیاموزید که درمدرسه بهتر این است که مردود شود، اما با تقلب به قبولی نرسد .

به اویاد دهید ،که با ملایم ها ملایم و با گردن کشها ،گردن کش باشد .به عقایدش ایمان داشته باشد . حتی اگر همه خلاف او حرف بزنند {و او را مسخره کنند } . 

به او یاد دهید که همه حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می‌رسد انتخاب کند .


ارزشهای زندگی را به فرزندم آموزش دهید .

به او یاد دهید ،که در اوج اندوه تبسم کند .

به او بیاموزید که در اشک ریختن خجالتی وجود ندارد .

به او بیاموزید که می‌تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند . اما قیمت گذاری برای دل بی معنا است .


به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را برحق می‌داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد .

در کار تدریس به فرزندم ملایمت به خرج دهید .اما از او یک ناز پرورده نسازید ،بگذارید شجاع باشد .

به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد . توقع زیادی است ، اما ببینید که می‌توانید چه کار کنید .

تاریخ ارسال : شنبه 29 آذر 1393 11:07 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

اصول شیک پوشی

اغــلـب افــراد در انــتــخـاب لـبـاسـی کـه مـنـاسـب جـثــه آنـها بوده و همچـنـیـن چـگـونـگی سـت کـردن آنـهـا دچـار سردرگمی می باشنـد. در زیـر بـه اصـول کـلـی انتـخاب و هماهنگ کردن لباسها با یکدیگر میپردازیم.

همواره لباسی را بپوشید که کاملا اندازه شما باشد.
پوشیدن لباسهای بزرگ تنها اندام شما را اغـراق آمـیـز تـر جـلوه داده و آنـها را پنهان نمیکند.
بیشتر سعی کنید تنها در زمانی که کمر باریکی دارید از کمر بند استفاده کنید.
پارچـه هـای سـنگین مانـند پـشمـی، بافـتنی و چرمی شما را سنگین وزن تر جلوه میدهند.

ادامه مطلب

تاریخ ارسال : شنبه 29 آذر 1393 11:04 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

به نگاه تو چه رازی است نهان




تاریخ ارسال : شنبه 29 آذر 1393 10:40 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

خبر............ .خبر

اطلاعیه موسسه فرهنگی ،هنری و انتشاراتی ضریح آفتاب

فراخوان پنجمین جشنواره

مسابقه نویسندگان فردا  ویژه دانش آموزان

            دختر و پسر ابتدایی و متوسطه

مهلت ارسال آثار تا 15 دی ماه 93

آدرس دبیرخانه :

مشهد خیابان امام خمینی8،دفتر مركزی موسسه فرهنگی ،هنری و انتشاراتی ضریح آفتاب كد پستی 9133714165  تلفن 32232675-051

جهت كسب اطلاع بیشتر، سوال خود را در قسمت نظرات ثبت فرمایید.

ضوابط شرکت در جشنواره:

1-     جشنواره در سه رشته داستان کوتاه ، شعر و دل نوشته برگزار می شود.

2-    هر دانش آموز می تواند در یک یا چند رشته شرکت نماید.

3-   هر شرکت کننده می تواند حداکثر سه اثر به دبیرخانه ارسال کند. بنابراین در صورت ارسال بیش از سه اثر آثار مازاد به صورت تصادفی انتخاب و حذف می شوند. ضمنا داوری هر اثر به صورت مستقل انجام خواهد شد.

4-    آثار باید در کاغذ A4 و به صورت یک رو تایپ و یا با خط خوانا نوشته و ارسال شوند.

5-    مشخصات صاحب اثر باید در فرم مشخصات مخصوص جشنواره (ضمیمه فراخوان) درج و ارسال شود. بنابر این آثاری که در متن آنها مشخصات صاحب اثر درج شده باشد ، از جشنواره حذف خواهند شد.

6-    برای هر اثر باید فرم مشخصات جداگانه تکمیل و به اثر الصاق شود.

7-    حق انتشار آثار ارسال شده در فعالیت های فرهنگی موسسه و با حفظ حقوق معنوی مولف ، نزد جشنواره محفوظ است.

8-    مهلت ارسال آثار به دبیرخانه جشنواره ،پایان آذر ماه 93 بود که تا 15 دی ماه تمدید گردید.

9-     آثار رسیده به جشنواره عودت نخواهد گردید.

10-  زمان اعلام نتایج داوری و برگزاری اختتامیه جشنواره ، هفته دوم بهمن ماه همزمان با دهه فجر سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی خواهد بود.

11-   آثار باید صرفا توسط دانش آموزان تنظیم گردد.

12-  صاحبان آثار یا مدیران محترم مدارس می توانند آثار را به صورت حضوری یا از طریق پست به دبیرخانه جشنواره واقع در آدرس بالا تحویل داده یا ارسال فرمایند.

جوایز و هدایای جشنواره:

به نفرات برتر هر دوره و رشته جوایز زیر از سوی موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی ضریح آفتاب اهدا می شود.

نفرات اول: مبلغ یک میلیون ریال وجه نقد و مقدار چهارصد هزار ریال بن خرید کتاب و ملزومات

نفرات دوم : مبلغ هفت صد هزار ریال وجه نقد و مقدار سیصد هزار ریال بن خرید کتاب و ملزومات

نفرات سوم: مبلغ پانصد هزار ریال وجه نقد و مقدار دویست هزار ریال بن خرید کتاب و ملزومات

ضمنا منتخبین جشنواره از مزایای زیر برخوردار خواهند شد:

اشتراک رایگان یک ساله مجله رشد

چاپ اثر با تسهیلات توسط موسسه

برخورداری از مشاوره و راهنمایی رایگان متخصصین نشر موسسه جهت ورود به عرصه نشر کتاب

برگزاری کلاس های آموزشی نویسندگی و شعر ویژه منتخبین


تاریخ ارسال : شنبه 29 آذر 1393 10:27 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

ا نواعِ " ـَ ک "در زبان فارسی :

 

ا نواعِ   " ـَ ک   "در زبان فارسی :                                                                                          

1 ـ  نشانه ی تصغیر : مفهومِ کوچکی و خُردی را می رساند . 

مانند : بامَک ( بام +  ـَ ک ) به معنیِ (بامِ کوچک )

 2 ـ نشانه ی ترحّم و دلسوزی: مفهومِ دلسوزی را دربر دارد. 

مانند: طفلَک (طفل+ ـَ ک) به معنیِ(طفلِ ترحُّم انگیز)  

3 ـ نشانه ی شباهت :مفهومِ شباهت به چیزی را ،نشان می دهد.

مانند: پشمَک (پشم+ ـَ ک)به معنیِ (نوعی به شکلِ الیاف پشم )

نشانه ی حالت : مفهومِ حالت وچگونگی را، بیان می کند. 

مانند: نرمَک(نرم + ـَ ک)به معنیِ(به صورتِ نرم)    

 5 ـ نشانه ی تحقیر و توهین : مفهومِ توهین را با خود دارد.

مانند:مردَک (مرد+ ـَ ک)به معنیِ(مردپَست وفرومایه)

* مثال هایی برایِ  پسوندِ تصغیر ( کوچکی):

شاخَک (شاخ  + ـَ ک )    =   شاخه ی کوچک 

 اتاقَک ( اتاق + ـَ ک ) =    اتاقِ کوچک

بامَک  ( بام  +  ـَ ک )   =   بامِ کوچک     

داستانَک ( داستان + ـَ ک )     =  داستانِ کوچک

شهرَک ( شهر+ ـَ ک )       =      شهرِ کوچک       

 مُرغَک ( مرغ + ـَ ک )       =  مرغِ کوچک

پایَک ( پای + ـَ ک )          =      پایِ کوچک     

کمانَک  (کمان + ـَ ک )      =   کمانِ کوچک

زاغَک ( زاغ + ـَ ک )         =   زاغِ کوچک      

 پیامَک ( پیام + ـَ ک )           =   پیامِ کوچک 

تاریخ ارسال : شنبه 29 آذر 1393 12:02 ق.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

طنز دانش آموزان عزیز لطفا" این جوری نباشین...

در طول ترم        

                 سه روز مانده به امتحان
                                       دو روز مانده به امتحان
                                                            شب امتحان                                                         

                                            یک ساعت مانده به امتحان

                           سر جلسه امتحان

        هنگام خروج از جلسه
 یک هفته بعد از امتحان


تاریخ ارسال : جمعه 28 آذر 1393 11:48 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

...




تاریخ ارسال : چهارشنبه 26 آذر 1393 04:17 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

...




 

تاریخ ارسال : چهارشنبه 26 آذر 1393 04:15 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

حکایت جغد

می گویند روزی همسر سلیمان، خواهان قصری بزرگ با برجی بسیار رفیع می شود تا از آن بام خانه کعبه را ببیند و عبادت کند؛ سلیمان این درخواست را می شنود و جانوران را امر به ساختن می دهد. تمام جانوران ساختن قصر را آغاز میکنند به جز جغد که سرپیچی کرده و از آنجا خارج می شود. ساختن قصر به اتمام می رسد و روزی جغد برای دیدن قصر به آنجا بازمی گردد. سلیمان وی را احضار کرده و می گوید: سه سوال می پرسم اگر پاسخ دادی که هیچ، در غیر این صورت تنبیه خواهی شد. جغد قبول می کند و سلیمان پرسش اول را چنین مطرح می کند که: تعداد شبها بیشتر است یا روزها؟ جغد می گوید: شبها، چون روزهای ابری و تاریک را نیز باید به واسطه فقدان نور خورشید شب شمرد. سلیمان پرسش دوم را طرح می نماید که : تعداد زنده ها بیشتر است یا مرده ها؟ جغد می گوید: مرده ها، چون خواب نیز به نوعی مرگ است و خفتگان را باید به نوعی مرده نامید. سلیمان سوال آخر را می پرسد که : تعداد زنان بیشتر است یا مردان؟ جغد می گوید: زنان، چون مردانی که از همسران خود اطاعت می کنند نیز به نوعی زن محسوب می شوند. سلیمان که قصر را به فرمان همسر خود ساخته و سخن جغد را طعنه به خود دیده بود برآشفت و قصر را ویران کرد؛ سپس جغد را نفرین کرد که تا آخر عمر در کنج انزوا ویرانه نشین باشد و چنین نیز شد.

تاریخ ارسال : چهارشنبه 26 آذر 1393 04:09 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

دانلود صدای جریان آب رودخانه در کوهستان مناسب برای کلاس انشا




شنیدن فایل پیش نمایش با حجم کم :

رادیون

 

 
لینک مستقیم دانلود


تاریخ ارسال : سه شنبه 25 آذر 1393 01:10 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

صدای پرندگان مناسب برای کلاس انشا






شنیدن فایل پیش نمایش با حجم کم :

رادیون

 

 
لینک مستقیم دانلود



دانلود آوای طبیعت عکس های متحرک و زیبا با موضوع پرندگان download%20%5BAloneBoy.com%5D%20ico موسیقی آرامش بخش صدای پرندگان جنگل 3 عکس متحرک باران download%20%5BAloneBoy.com%5D%20ico موسیقی آرامش بخش صدای پرندگان جنگل 3

http://shahdeadab.mihanblog.com/

تاریخ ارسال : سه شنبه 25 آذر 1393 12:45 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

...





 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com











 

تاریخ ارسال : دوشنبه 24 آذر 1393 07:25 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

تقویم ادبی سالیانه

تقویم ادبی مهر ماه:

1- بزرگ داشت مولوی- 8 مهر ماه
2- سهراب سپهری- شاعر و نقّاش- ولادت- کاشان 15/7/1307
3- -خواجه نظام الملک- ادیب و وزیر- قتل 17/485 .ق

4 - بزرگ داشت حافظ- 20 مهر ماه

تقویم ادبی آبان ماه:
1- فریدون مشیری- شاعر- درگذشت- تهران 2/8/1379
2- ابولقاسم حالت- شاعر- درگذشت 3/8/1371
3- سلمان هراتی- شاعر- درگذشت- رودسر 9/8/1365
4- سیّد محمّد علی جمالزاده- نویسنده- درگذشت 15/8/1376
5- محمّد اقبال لاهوری- شاعر و فیلسوف- ولادت 18/8/1256
6- نیما یوشیج- شاعر- درگذشت- تهران 16/8/1338
7-  روز کتاب و کتاب خوانی- 24 آبان ماه
8- رهی معیّری- شاعر- درگذشت 25/8/1374
9-  علّامه محمّد تقی جعفری- محقّق- درگذشت 25/8/1377
10-  شمس لنگرودی- شاعر و داستان نویس- ولادت 26/8/1326
11-  طاهر صفّار زاده- شاعر- ولادت- سیرجان- 27/8/1319
12-  محمّد علی سپانلو- شاعر- ولادت- تهران 29/8/1319

تقویم ادبی آذر ماه:
1- جلال آل احمد- داستان نویس- ولادت- تهران 2/9/1302

2- درگذشت انوری ابیوردی 3/9
3- حمید مصدّق- شاعر- درگذشت- تهران 7/9/1377

4- ولادت خیام نیشابوری 8/9

5- درگذشت بیدل دهلوی 10/9
6-دکتر غلامحسین یوسفی- شاعر و نویسنده- از اعضای فرهنگستان و ادب فارسی -  وفات 14/9/1369

7- درگذشت امیر خسرو دهلوی 17/9

8- ولادت ملک الشعرای بهار 19/9
9-  احمد شاملو- شاعر و محقّق- ولادت- تهران 21/9/1304

 10- شیخ محمّد تقی ادیب نیشابوری- شاعر- درگذشت 21/9/1355
11- رضا براهنی- شاعر و منتقد- ولادت- تبریز 21/9/1314
12- احمد احمدی بیرجندی- شاعر- وفات- مشهد 24/9/1377

تقویم ادبی دی ماه:
1-  فروغ فرّخزاد- شاعر و مترجم- تولّد- تهران 15/10/1313
2-   نیما یوشیج- شاعر- درگذشت- تهران 16/10/1338
3-  علی محمّد افغانی- داستان نویس- تولّد- کرمانشاه 26/10/1304

4- ولادت مولانا جلال الدین بلخی 604 ق 

5- تولد رودکی 237

6- 3دی- زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی 329

7- روز ملی طنز-24/10


 

ادامه مطلب

تاریخ ارسال : دوشنبه 24 آذر 1393 07:17 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

آرایه جناس پایه هشتم

یک‌سانی و هم‌سانی دو یا چند واژه در واج‌های سازنده را گویند، اگر معنی متفاوتی داشته باشند. در دو کلمه هم‌جنس گاه جز معنی هیچ گونه تفاوتی ندارند و گاه علاوه بر معنی، در یک مصوت یا صامت با هم متفاوت‌اند. به دو کلمه هم جنس یا هم‌معنی که در یک مصراع یا بیت به کار می‌رود، ارکان جناس گویند.

ارزش جناس به موسیقی و آهنگی است که در سخن می‌آفریند و زیبایی جناس در گرو پیوندی است که با معنی سخن دارد. جناس در شعر و نیز در نثر به کار می‌رود. جناس تام یک‌سانی دو واژه در تعداد و ترتیب واج‌هاست؛ جناس تام بر موسیقی درونی مصراع یا جمله می‌افزاید؛

مانند:

بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم         تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است

در این مثال واژه « باز» دو بار به کار رفته است؛ باز اول به معنی پرنده شکاری و باز دوم به معنی گشاده است.


انواع جناس: 1-جناس تام            2- جناس ناقص

  
جناس تام : آن است که دو کلمه در بیتی بیاید در خط و تلفظ یکسان باشند، اما دو معنی متفاوت داشته باشند. مانند : شیر (به معنی شیر خوردنی، شیر حیوان، شیر آب). «بهرام گه گور می‌گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت».

گور اول به معنی گورخر و گور دوم به معنی قبر است.


  انواع جناس ناقص :
جناس ناقص حرکتی                    
جناس ناقص اختلافی
جناس ناقص افزایشی

 جناس ناقص حرکتی: یک‌سانی دو یا چند واژه در صامت‌ها و اختلاف آن‌ها در مصوت‌های کوتاه است. تکرار صامت‌ها، موسیقی درونی مصراع را پدید می‌آورد؛ مانند:

شکر کند چرخ فلک، از مَلِک و مُلک و مَلِک         کز کرم و بخشش او، روشن و بخشنده شدم

در بیت بالا، سه واژه « مَلِک، مُلک، مَلَک» به کار رفته‌اند، صامت‌های هر سه واژه یک‌سان اما مصوت‌های کوتاه آنان و همچنان معنی شان با هم متفاوت است.

    جناس ناقص اختلافی: اختلاف دو کلمه در حرف اول، وسط یا آخر است. جناس میان دو واژه آن‌گاه جناس ناقص خوانده می‌شوند که اختلاف آن‌ها بیش از یک حرف نباشد.

برای نمونه: بدان گه که خیزد خروش خروس         ز درگاه برخاست آوای کوس

در این مثال، دو کلمه «خروش» و «خروس» در کنار هم آمده‌اند، آخرین صامت دو کلمه با هم متفاوت است. هماهنگی این دو واژه در بقیه صامت‌ها و مصوت‌ها و هماهنگی حرف اول آن‌ها با «خیزد» از عوامل آفرینش موسیقی در مصراع اول است. این جناس در کتب سنتی، به تفکیک اختلاف در حرف اول، وسط و آخر، جناس مضارع، لاحق و مطرف نامیده می‌شده است.

   جناس ناقص افزایشی: اختلاف دو واژه است در معنی و تعداد حروف، این نوع جناس در کتب سنتی جناس زاید یا مذیّل نامیده می‌شده است. در جناس ناقص افزایشی، افزایش ممکن است در حرف اول، وسط و آخر رخ دهد.

مانند: سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند         همدم گل نمی‌شود، یاد سمن نمی‌کند

در این بیت، واژه «چمان» یک حرف بیشتر از «چمن» دارد. این حرف در وسط آن افزوده شده است. هم‌سانی سه صامت دیگر در این دو واژه و همراهی چمان و چمن با کلمه «چرا» در آفرینش موسیقی درونی نقش داشته است.

 

تاریخ ارسال : دوشنبه 24 آذر 1393 06:28 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

رمز حس خوشبختی

خوشبختی داشتن کسی است...
که بیشترازخود، تو را بخواهد...
و بیشتر از تو...هیچ نخواهد...

تاریخ ارسال : پنجشنبه 20 آذر 1393 10:20 ق.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

آفریدگارم را سپاس

زمان بندی خدا بی نظیر است
نه هیچگاه دیر، نه هیچگاه زود ……
فقط کمی بردباری مطلبد و ایمان بسیار……
اما ارزش انتظار را دارد....

تاریخ ارسال : پنجشنبه 20 آذر 1393 10:18 ق.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

آدمها

به آدمها نباید زیاد نزدیک شد؛
هر آدمی باید با خود ابهاماتی داشته باشد
آدمها با ابهاماتشان زیباترند!
با چیزهایی که در موردشان نمی بینیم و نمیدانیم،دوست داشتنی ترند
به شناختشان در حدی که میخواهند باید رضایت داد؛
می شود برای یک آدم زمان گذاشت و همه ابعاد روحش را کشف کرد
می شود وارد حبابش شد و دنیای یک نفری اش را فهمید
اما
نمی ارزد
آدمها همین اند که هستند، همین که می خواهند بگویند و تو میبینی و می شنوی و حس میکنی…
آنها نمی توانند خوبی ها یا بدی هایشان را پنهان کنند
این را خوب میشود فهمید ،بدون اینکه نیازی باشد زیادی کشفشان کنی!
در هر رابطه ای از هر نوع ،آدمها را آنگونه که میخواهند دوست بدار...

تاریخ ارسال : پنجشنبه 20 آذر 1393 10:15 ق.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

وقتی....

وقتی دائم بگویی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمی شوی.
وقتی دائم بگویی وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی کنی.
وقتی دائم بگویی فردا انجامش می دهم، آن فردا هیچوقت نمی آید!
وقتی صبح بیدار می شویم دو انتخاب داریم:
برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
یا بیدار شویم و رویاهایمان را دنبال کنیم.
انتخاب با ماست…

تاریخ ارسال : پنجشنبه 20 آذر 1393 10:14 ق.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

انسان - بیندیش

جمله شهید رجایی بالای برگه ی امتحان ریاضی

 

«انسان باش ، بیندیش ، راه را انتخاب کن.»

تاریخ ارسال : سه شنبه 18 آذر 1393 09:51 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

مختصری از زندگینامه سهراب سپهری

  


سهراب سپهری شاعر و نقاش معاصر ایران در ۱۵ مهر ماه ۱۳۰۷ در کاشان پا به عرصه حیات گذاشت.

خود سهراب می گوید:

مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام. درست سر ساعت ۱۲/ مادرم صدای اذان را می شندیده است...

سهراب سپهری,سهراب سپهری زندگی,سهراب سپهری صدای پای آب,بیوگرافی شعرا و نویسندگان

پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، و اهل ذوق و هنر بود وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.
… کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند. پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار مینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد…
پدر سهراب سر انجام در سال ۱۳۴۱ دار فانی را ودا گفت.
مادر سهراب، ماه جبین نام داشت او نیز اهل شعر و ادب بود؛که در خرداد سال ۱۳۷۳ درگذشت.
تنها برادر سهراب، منوچهر در سال ۱۳۶۹ درگذشت.
خواهران سهراب : همایون دخت، پریدخت و پروانه .
محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود.

سهراب از محل تولدش چنین می گوید :

… خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن، وسعت خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهایم به بیابان راه داشت…
سهراب در سال ۱۳۱۲ وارد مدرسه ابتدایی خیام (مدرس) کاشان شد.
… مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب … از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه میشد….
… در دبستان، ما را برای نماز به مسجد میبردند. روزی در مسجد بسته بود . بقال سر گذر گفت : نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید.
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم.
بی آنکه خدایی داشته باشم …

سهراب از معلم کلاس اولش چنین می گوید

… آدمی بی رویا بود. پیدا بود که زنجره را نمیفهمد. در پیش او خیالات من چروک میخورد
در خرداد ماه سال ۱۳۱۹ تحصیلات شش ساله ابتدایی را گذراند.
خرداد سال ۱۳۱۹ ، پایان دوره شش ساله ابتدایی.
… دبستان را که تمام کردم، تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم . نمیدانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. اگر محصول را میخوردند، پیدا بود که گرسنه اند. وقتی میان مزارع راه میرفتم، سعی میکردم پا روی ملخها نگذارم….
در مهرماه همان سال، تحصیل در دوره متوسطه را در دبیرستان پهلوی کاشان آغاز کرد.
… در دبیرستان، نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی، نقطه روشنی در تاریکی هفته بود…
از دوستان این دوره سهراب می توان محمود فیلسوفی و احمد مدیحی را نام برد.

تاریخ ارسال : سه شنبه 18 آذر 1393 10:17 ق.ظ | نویسنده : شهره شهیاد

باز همراه شما مدرسه ای می سازیم

درمجالی كه برایم باقی ست        

      

باز همراه شما مدرسه ای می سازیم

 

كه در آن همواره اول صبح           به زبانی ساده            مهر تدریس كنند

 

و بگویند خدا        خالق زیبایی             وسراینده ی عشق      آفریننده ی ماست

 

مهربانیست كه مارا به نكویی 

 

دانایی      زیبایی

 

و به خود می خواند     جنتی دارد نزدیك،زیبا و بزرگ

 

دوزخی دارد- به گمانم       كوچك وبعید

 

در پی سودا نیست 

 

كه ببخشد ما را       وبفهماندمان

 

ترس ما بیرون از دایره ی رحمت اوست

 

در مجالی كه برایم باقی است

 

باز همراه شما مدرسه ای می سازیم

 

كه خرد را با عشق        علم را با احساس      وریاضی را با شعر

 

دین را با عرفان       همه را با تشویق تدریس كنند

 

لای انگشت كسی       قلمی نگذراند

 

ونخوانند كسی را حیوان         و نگویند كسی را كودن

 

ومعلم هر روز      روح را حاضر و غایب بكند

 

وبه جز ایمانش        هیچ کس چیزی را حفظ نباید بکند! 

 

قلب ها خالی نشود از احساس

 

درس هایی بدهند      كه به جای مغز، دل ها را تسخیر كند

 

از كتاب تاریخ       جنگ را بردارند

 

در كلاس انشا      هر كسی حرف دلش را بزند

 

غیر ممكن را از خاطره ها محو كنند

 

تا كسی بعد از این        باز همواره نگوید ، هرگز

 

و به آسانی همرنگ جماعت نشود

 

زنگ نقاشی تكرار شود        رنگ را در پاییز تعلیم دهند

 

قطره را در باران        موج را در ساحل

 

زندگی را در رفتن وبرگشتن از قله ی كوه

 

وعبادت را در خدمت خلق           كار را در كندو

 

و طبیعت را در جنگل سبز            مشق شب این باشد

 

كه شبی چندین بار       همه تكرار كنیم

 

 عدل        آزادی          قانون         شادی

 

امتحانی بشود       كه بسنجد ما را

 

تا بفهمند چقدر        عاشق و آگه وآدم شده ایم

 

درمجالی كه برایم باقی است

 

باز همراه شما مدرسه ای می سازیم

 

كه در آن آخر وقت         به زبانی ساده

 

شعر تدریس كنند       وبگویند كه تا فردا صبح

 

خالق عشق نگهدار شما .

تاریخ ارسال : جمعه 14 آذر 1393 01:45 ب.ظ | نویسنده : شهره شهیاد
کل صفحات :2
1
2

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات