شیفت شب

جمعه دهم آذر 1396  10:07 ق.ظ

بعد از مدت ها شیفت شب بودم، دو شبانه روز است که نخوابیدم، تازه رسیدم به خانه ای بیشتر شبیه به سیاهچاله است تا خانه، تاریک و سرد و مخوف...
یاد آن شیفت شبی افتادم که بعدش آمدم منزل م در آن کوچه ی باریک ، از قبل آن جا بودیم. خواب بودم که نوازشت روی موهای سرم را حس کردم، و صدای نفس هایت که خود زندگی است را شنیدم.



نوشته شده توسط: طاها | آخرین ویرایش:جمعه دهم آذر 1396 | نظرات() 

  • تعداد کل صفحات:7  
  • ...  
  • 3  
  • 4  
  • 5  
  • 6  
  • 7  

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات