امروز اومدم با خبرای خوب
البته میدونید که همیشه خبرای خوب کنارش همییییشه خبرای بد هم هست
الانم که دارم این متنو مینویسم داره بارون میاد و من بسسسییییااااااااار ذوق زده م ( زهرای بارون ندیده!!!! خوب قمه دیگه.بارون توش کم میاد)
اولین خبرم اینه که آلبوم اسمش عشقه مرتضی بعد از مدت ها بالاخره بیاد بیرون.اونم درست روز تولدش!!!
خبر بدش اینه که واقعا نمیدونیم خوشحال باشیم یا ناراحت
به قول مینا ، یه پارادوکسی تو قلبمون به وجود اومده
خبر بعدیم دلتنگی بسیاااااااار زیاد برای دوستام و معلمامو و کلا مدرسمونه ، که تقریبا آخرای این دلتنگیه.چون 24 مرداد مدرسمون شروع میشه و دوستامو میبینم.
خبر بدشم اینه که درسای مدرسم داره شروع میشه و من هنوز درسای نقاشیمو نخوندم!
خبرای دیگمم متاسفانه نمیتونم اینجا بگم
راستی عید فطر هم مبارک.
ما که امسال هیچی از ماه رمضان نفهمیدیم. چون یه سره مسافرت بودیم .
خیلی وقته دعای همیشگیمونو نکردم
دوستیهامان جاوید
روزگار به کام
طبقه بندی: خاطرات،
" روحت شاد داداش "
"منبع اصلی این متنو نمیدونم.اما این متنو از وب دوستم کپی کردم
این متن ربطی به وبم نداشت اما چون دلتنگیم برای مرتضی رو روایت میکرد ، خواستم بزارمش اینجا"
فاتحه یادتون نره
♥ مــن یـکــــ دخـتــر چــادریـــم ...
شاد و پرنشاط ، سرزنده و پرکار...
قرآن و نهج البلاغه اگر میخوانم ، رمان و حافظ هم میخوانم.
عاشق پهلوانی های حضرت حیدر اگر هستم ، یک عالمه شعر حماسی از شاهنامه هم حفظم.
پای سجاده ام گریه اگر میکنم ، خنده هایم بین دوستانم هم تماشایی است !
من یک عالمه دوست و رفیق دارم.
تابستان ها اگر اردوی جهادی میرویم ، اردوهای تفریحی ام نیز هرهفته پا برجاست ...
ما اگر سخنرانی میرویم ، پارک رفتنمان هم سرجایش است ...
مسجد اگر پاتوق ماست ، باغ و بوستان پاتوق بعدی ماست ...
برای نماز صبح قرار مسجد اگر میگذاریم ، هنوز خورشید نزده از مسجد تا خانه پیاده قدم میزنیم.
دعای عهدمان را اگر میخوانیم ، همانجا سفره باز میکنیم و با خنده و شادی صبحانه مان میشود غذا با طعم دعا !
ما اگر چادر سر میکنیم ، نقاش هم هستیم ، خطمان هم خوب است
حرفهای دخترانه مان سرجایش ، شوخی های دوستانه مان را هم میکنیم ،
نمایشگاه و تئاتر هم میرویم ، سینما هم اگر فیلم خوب داشت ...
کوه هم میرویم ، عکس های یادگاری ، فیلم های پر از خنده و شادی...
کی گفته ما چادری ها ...
من قشنگ تر از دنیای خودمان سراغ ندارم !
دنیای من و این رفیقان با خدایم ،
همین هایی که دنبال زندگیشان در کوچه و خیابان نمیگردند ،
همین هایی که وقتی دلت را میشکنند تا حلالیت ازت نگیرند ول کن نیستند ،
همین هایی که حیاشان را نفروختند ...
وقتی این متنو خوندم خیلی خوشم اومد.احساس کردم از زبون خودمه.گفتم بزارمش تو وبم
این متنو از وب دوست عزیزم آماندا برداشتم.آدرس وبش اینه:
http://dokhiranginkamoni.blogfa.com/
شما هم اگه کپی میکنین حتما حتما لینک وب آماندا رو بنویسین.ناراحت میشه
با تشکر فراوان از آماندای گلم
بعد از شب های قدر خدممتون رسیدم( لفظ قلم بهم میاد )
طاعات و عباداتتون قبول.مارو دعا کردین؟ ما ، ینی من که همتونو دعا کردم...مرتضی رو دعا کردین؟من که خیلی براش دعا کردم
رنگ سبز ! عااااشقشم!از بچگی دوسش داشتم
(ولی انگار رنگ متنم اینجا سبز نمیشه!!!)
حالم خوبه.
ولی خیییییلی بیکارم
دیوونه شدم
باید بشینم بخونم برا امتحان نقاشیم.زبانم که دارم دوباره شروع میکنم
چه برنامه هایی برا تابستون داشتم!
حفظ کردن جدول مندلیف!!! خوندن بیستا کتاب که تو سال تحصیلی مشخصشون کرده بودم که الان هنوز اولیشو تموم نکردم ! دانلود کتابای سال دوم و خوندنش قبل از شروع سال ... کشیدن 10 تا نقاشی! که هنوز اولیشم هووووفففف
دیگه از دلشورم برا افتادن تو کلاس دوستام براتون بگم.
خیلی میترسیم با هم نباشیم. میترسیم معلما نزارن با هم باشیم... آخه بعضیا از معلما و معاونا رو میشناسین که از دوستی محکم خوششون نمیاد.غافل از این که بدونن ما با هم درس میخوندیم و سوالامونو از هم میپرسیدیم که تونستم من شخصا نمرم بالاتر از ترم دومم بشه..... هوف . اصن ولشون کن بابا!!!
دلم مدرسه میخواد! جالبه تو سال تحصیلی تابستون میخواستیم و الان ، تو تابستون ، مدرسه میخوایم.
آدمیزاده دیگه .... مخصوصا ما خردادیا که اصلا از یکنواختی خوشمون نمیاد ...
ببخشید یکم حرفام طولانی شد
اینم هدیه من به شما که اصن کامنت نمیزارین
اینم یه دکلمه بسیار زیبا از آقای علیرضا آذر به نام هم مرگ که تازه صوتیشو شنیدم خیلی خوشم اومد:
دانلود دکلمه هم مرگ از علیرضا آذر
طبقه بندی: گالری عکس، خاطرات،
چه شبهای عجیبی . ما در مقابل عظمت پروردگار . قطره در برابر دریا…..
هر چقدر حقیرم ، اوبزرگ است.
هر چقدر گنهکارم ، او بخشنده است.
هر چقدر خطا کارم ، او تواب است.
الهی العفو ها ، بک یا الله ها ، التماس ها ، اشک ها….
مهدی جان
ای منجی ، شفاعتمان کن .
شرمنده ایم ، روسیاهیم تو زبانمان باش.
دردها را دوا ، مریضان را شفا
قلب ها را نوا ، غریبان را آشنا
ای بزرگ من ،ای معبود من ، استجابت کن از این گنهکار شرمسار….
دعایت میکنم ، روزی بفهمی ای مسافر رفتنی هستی
تو هم گاهی دعایم کن
التماس دعا
امروز یه خواب خیلی بدی دیدم.اصلا حالم خوش نیست.در مورد مرتضی بود....
نمیدونم تعبیر داره یا نه ولی به نظرم مثل واقعیت بود
دیروز دوستم،سارا ، زنگ زد خداحافظی کنه .میخواست بره کربلا.
خوش به حالش.بهش گفتم جای منم زیارت کنه.
دلم براش تنگ میشه
" سارا جونم التماس دعا ♥♥♥ "
روزه داری هم بسی مشکل استااااااا.من که امروز اصلا حالم خوش نیست.وای خدا
ششم مرداد کنسرت علی عبدالمالکیه.بلیطای کنسرت الان داره فروش میره.
ولی هیچکس منو نمیبره.ای خدا.
امروز چه روز بدیه.اصلا امروزو دوس ندارم .خدا کنه امروز زود تر تموم شه
یه مدتی آهنگ وبمو عوض میکنم.آهنگ جدید پازل باندو میزارم که خیلی دوسش دارم.
بعد از یه مدت دوباره همین آهنگو میزارم.
روزگار به کام
طبقه بندی: خاطرات،
سلام . من بعد از یک هفته برگشتم.
تو این یه هفته با جمعی از فامیل رفته بودیم مازندران.سلمان شهر.
جای همگی خالی.
خیلی خوش گذشت.مخصوصا غروبا که ما هر روز ساحل بودیم.
یه روز با داییم موقع طلوع آفتاب رفتیم دریا.که واقعا عالی بود.خیلی حس خوبی داشتم اون موقع.اونجا بود که نام چهارتامونو رو شنای ساحل حک کردم.(همون zkz+m)
خیلی از جنگلای مازندرانو رفتیم.جنگل دو هزار و ...
خلاصه جای همگی بسایر بسیار خالی.
راستی درباره بلاگفا.باید بگم که وبلاگایی که من لینکشون کرده بودم و اونا هم منو لینک کرده بودن اما بعد از این مشکل بلاگفا که حالا ظاهرا درست شده و بسیاری از وبلاگ ها حذف شدن ، اگه وب جدیدی ساختن منو لینک کنن و بگن که کدوم وب بودن تا منم اونارو لینک کنم.
حتما ذکر کنید که قبلا کدوم وب بودین.یعنی خودتونو کامل معرفی کنین.
باتشکر
عکس:
طبقه بندی: گالری عکس، خاطرات،
امروز رفتیم و کارنامه گرفتیم.
معدل نوبت دوم رو ننوشته بودن.فقط معدل نوبت اول و معدل کل رو نوشته بودن.
من نسبت به نوبت اولم خییییییلی نمره هام بهتر شده بود ولی چون با نوبت اول جمع شده بود ،معدل کلم یه ذره اومده بود پایین.
ولی در کل چون از نوبت اولم بالاتر شده بودم احساس خوبی داشتم.
بقیه دوستامم هر کدوم به نحوی از معدلشون راضی نبودن.البته اونا خیلی خوب شده بودن اما از خودشون توقع بالاتر از این داشتن.
کارنامه اعمالمونم گرفتیم.هعی ...
امروز داشتم فکر میکردم واقعا چرا ما انقد یه کارنامه و یه نمره انقدر برامون مهمه؟؟!!
مهم کارنامه اعمالمون برا آخرته که خدا تاییدش میکنه...
چرا ما باید اهدافمون درگیر این مسائل جزئی و کوچیک بشه.
زندگی انسان خیلی وسیع تر از این حرفاس که بخوام به خاطر یه نمره گریه کنم ...(البته گریه نکردماااا.اما قبل از اینکه کارناممو بگیرم به خاطر استرس، کلی بغض کردم)
هعی ...
چرا هیچ کس جوابگوی این سوالای من نیست؟؟؟!!!
من برم به درگیری ذهنیم برسم.
بای
روزگار به کام♥♥♥♥
طبقه بندی: خاطرات،