امروز شدید داره بارون میاد .... خیلی حالم خوبه امروز ...
زیر بارون از ته دلم دعا کردم :
خدایا کاری کن با دوستام برم مزار مرتضی ...
خدایا تنهایی بدون دوستام نمی خوام برم ... خدایا اگه میخوای منو بفرستی با دوستام بفرست ...
آمین
امروز با صدای بلند آهنگ مرتضی رو زیر بارون میخوندم :
دوباره نم نم بارون
صدای شر شر ناودون
دل بازم بیقراره
دوباره رنگ چشاتو
خیال عاشقی باتو
این دل آروم نداره نداره ...
طبقه بندی: خاطرات،
hello
نتونستم برم مراسم . هعی
به ان نتیجه رسیدم که
حتما یه حکمتی توشه .
فقد باید صبر کنم و خودمو بسپرم دست خدا
خودش یه روزی که صلاحه میفرستتم...
خدایا فقد روزی که منو میفرستی کاری کن با دوستام باشم ...
خدایا منو زود تر از اونا نفرست
دلم نمیاد من رفته باشم اما اونا نباشن و هنوز نرفته باشن .
امروز اولین امتحان ترم اولمو دادم .
فیزیک بود .
متوسط دادم .
خدا کنه خوب بشم ...
مغزم که خیلی درگیرش بود ...
طبقه بندی: خاطرات،