سلام بعداز یک هفته پر مشقت دیگه برگشتم.
این هفته هر روز یه امتحان داشتم. کمرم خم شد!!!!
تقریبا همه امتحانا رو خوب دادم. یعنی خیلی خوب دادم. ولی زیستم.... خیلی خوب نشد. البته نمره ش هنوز نیومده ولی خودم تقریبا حدس زدم که چ کردم!!
وارد آبان شدیم . چه ماه بدی !!!
هرچه قدر که به روز مورد نظر نزدیک تر میشی لغض تو گلوی ما سه تا بیشتر میشه ....
اگه فهمیدین چه روزی رو میگم که هیچ . اگه نفهمیدین همون روز میام و منظورمو میگم .
خخخخخ دیروز مهسا یه جمله ای گفت ، کمر هر سه تامون زیر بار معناییش شکست!!!!
این بود:
علم و دانش به سواد نیست ؛ به پوله!!!!
من شخصا دیگه حرفی ندارم :|
راستی داشتم به خودم فکر میکردم.
من برای خودم یه چارچوبی دارم . ینی برای ارتباط با افراد یه چارچوبی دارم .
دوست ندارم هرکی از اون چارچوب گذر کرد و به قول معروف صمیمی شد ، حرمت ها رو هم بشکنه .
من تو ارتباطم با افراد صمیمیم . خیلی هم گرم برخورد میکنم . ولی دوست ندارم حرمتم شکسته بشه و در حین شوخی ، شخصیتم زیر سوال بره .
خوبه که غیر از خودمون ، اول به حرکاتمون جلوی شخص مقابل فکر کنیم و بعد عمل کنیم . مبادا دلی بلرزه !!!
طبقه بندی: گالری عکس، خاطرات،
امروز روز تحول بود. خیلی برا خودم برنامه ریزی کردم. برا درسام.... برا آیندم.... یکم جمع بندی کلی کردم.
به طور کل روز خیلی خوبی بود. درضمن معلم مورد نظر زنگ آخر اومد سرکلاسمون. باهاش اصلا امسال کلاس نداریم. ولی در کل نفهمیدم چرا اومد سر کلاسمون.
کاری هم نکردیم. فقد نشستیم دور کلاس جوک گفتیم و خندیدیم
راستی ما یه دبیر داریم. خیلی عالیه. ینی درس دادنش عالیه. فقد مشکل اینجاس که ما میبینمش یاد آلوچه میوفتیم. خیلی گرده. از همه جوانب.
حالا اینکه چیزی نیس. یکی از بچه های کلاسمون شبیه کلوچه س . الیته قیافه ش که این شکلیه :
معلممون گرد و کرویه ولی این خانوم گرد و تخته! به خاطر همین بهش میگیم کلوچه !!
راستی فردا محرمه . چقد دلم براش تنگ شده بود . امروز قصد دارم خودمو با موسیقی خفه کنم چون به خودم قول دادم تو محرم موزیک گوش نکنم .
حرمتشو باید نگه دارم.
آره داداش ما اینیم
طبقه بندی: گالری عکس، خاطرات،
سلام . نبودیم . دوستان اعتراض کردند . آمدیم !
خوب چی کار کنم؟ خاطره نداریم خو
یه توضیحاتی بدم از روند روزانمون تو مدرسه
من و مهسا و مینا
من و مهسا که هر روز از زنگ اول تا آخر خوابیم نمیدونم به خدا . ولی شبا که من زود میخوابم ولی روزا تو مدرسه فقط چرت میزنم
معلمام خوبن خدارو شکر . سلام میرسونن .
معلم جغرافی مون امروز اومد سر کلاس و گفت که شاید ببرتمون اردوی برون شهری. ما هم کلی کیف کردیم
خیلی میخندیم سر کلاس . مخصوصا وقتایی که یه سوتی پیدا میکنیم.
مهسای ما هم که شدیدا درگیر با شخصیت شدنه ! مهسا جان تلاش نکن . نمیشه
همه چی خوب پیش میره به جز اون درگیری ذهنی های فلسفی من که هنوز نتونستم باهاش کنار بیام .
کلی با مخالفت های دوستان مواجه شدم ولی سوالای ذهنمو نمیتونم خاموش کنم . با دبیر دینیمونم در موردش صحبت کردیم با بچه ها . ولی خوب هنوز درست نشده .
امتحانای کلاسی کم کم داره شروع میشه و منم طبق معمول ترس !!!!
راستی جدیدا یه سری از آدما رو شناختم . البته نمی شه بهشون آدم گفت !!!
کسایی که به جز هوس به هیچی فکر نمیکنن ! انسانیت و غرور و احساس و ایمان و مومن بودن و ... براشون بی معنیه !
به شدت میخوام ازشون دور باشم ولی انگار خیلیا زیر نقاب خودشونو پوشوندن .
باید از همه انسان ها دور باشم . از همشون .
فعلا یه آهنگ باحال میزارم رو وبلاگ . تا محرم .
محرم موزیک نداریم .
یا اباعبدالله
روزتون پر از اتفاقای قشنگ
طبقه بندی: خاطرات،
خوب چی کار کنم؟ خاطره نداریم خو
یه توضیحاتی بدم از روند روزانمون تو مدرسه
من و مهسا و مینا
من و مهسا که هر روز از زنگ اول تا آخر خوابیم نمیدونم به خدا . ولی شبا که من زود میخوابم ولی روزا تو مدرسه فقط چرت میزنم
معلمام خوبن خدارو شکر . سلام میرسونن .
معلم جغرافی مون امروز اومد سر کلاس و گفت که شاید ببرتمون اردوی برون شهری. ما هم کلی کیف کردیم
خیلی میخندیم سر کلاس . مخصوصا وقتایی که یه سوتی پیدا میکنیم.
مهسای ما هم که شدیدا درگیر با شخصیت شدنه ! مهسا جان تلاش نکن . نمیشه
همه چی خوب پیش میره به جز اون درگیری ذهنی های فلسفی من که هنوز نتونستم باهاش کنار بیام .
کلی با مخالفت های دوستان مواجه شدم ولی سوالای ذهنمو نمیتونم خاموش کنم . با دبیر دینیمونم در موردش صحبت کردیم با بچه ها . ولی خوب هنوز درست نشده .
امتحانای کلاسی کم کم داره شروع میشه و منم طبق معمول ترس !!!!
راستی جدیدا یه سری از آدما رو شناختم . البته نمی شه بهشون آدم گفت !!!
کسایی که به جز هوس به هیچی فکر نمیکنن ! انسانیت و غرور و احساس و ایمان و مومن بودن و ... براشون بی معنیه !
به شدت میخوام ازشون دور باشم ولی انگار خیلیا زیر نقاب خودشونو پوشوندن .
باید از همه انسان ها دور باشم . از همشون .
فعلا یه آهنگ باحال میزارم رو وبلاگ . تا محرم .
محرم موزیک نداریم .
یا اباعبدالله
روزتون پر از اتفاقای قشنگ
طبقه بندی: خاطرات،
سلام.
امروز رفتم مدرسه. روز اول!!!
مثل همیشه وقتی همدیگه رو دیدیم کلی جیغ کشیدیم که کل سالن برگشتن نگامون کردن :|
بعد مقایسه کردیم که کی لاغر شده و کی چاق! و اینکه خوش حال شدیم از اینکه لباسا خوش دوخت بود و بهمون میومد.
سه نفری رفتیم سرجای همیشگیمون یعنی ردیف سوم صندلی های سمت راست نشستیم.
بعدش توی نمازخونه یه سخنران دعوت کرده بودن که یک ساعت حرف زد.
ما هم مرده بودیم.واقعا وسطش خوابم برد!!!
خلاصه بگم ، از معلمام خوشم اومد! ولی به عمق فاجعه پی بردم! اینکه امسال واقعا زحمت میخواد.
راستی محی جونو هم دیدم و همینطور دوستاشو.
معاون جدید رو هم دیدم. انقدر که مهسا ازش میترسید من ازش نترسیدم.
به نظرم خوش اخلاق بود ولی خیلی تو کارش جدی بود. همین.
مهسا جان نترس!!! نمیخوردت
حالا خداروشکر فردا و پس فردا هم تعطیلیم!
راستی روز عرفه دعام کنید.خییییلی. منم دعاتون میکنم.
انقدر که امروز همه معلما و کادر مدرسه گفتن معنی دعای عرفه رو بخونید اصن تصمیم گرفتم بخونم!
شمام بخونید.
+ارغوان چرا وبت حذف شده؟؟؟وب جدید ساختی خبرم کن.
+تیروژ کجایی؟کنکور چی شد؟؟؟
روزگار به کام.
طبقه بندی: خاطرات،
امروز رفتم مدرسه. روز اول!!!
مثل همیشه وقتی همدیگه رو دیدیم کلی جیغ کشیدیم که کل سالن برگشتن نگامون کردن :|
بعد مقایسه کردیم که کی لاغر شده و کی چاق! و اینکه خوش حال شدیم از اینکه لباسا خوش دوخت بود و بهمون میومد.
سه نفری رفتیم سرجای همیشگیمون یعنی ردیف سوم صندلی های سمت راست نشستیم.
بعدش توی نمازخونه یه سخنران دعوت کرده بودن که یک ساعت حرف زد.
ما هم مرده بودیم.واقعا وسطش خوابم برد!!!
خلاصه بگم ، از معلمام خوشم اومد! ولی به عمق فاجعه پی بردم! اینکه امسال واقعا زحمت میخواد.
راستی محی جونو هم دیدم و همینطور دوستاشو.
معاون جدید رو هم دیدم. انقدر که مهسا ازش میترسید من ازش نترسیدم.
به نظرم خوش اخلاق بود ولی خیلی تو کارش جدی بود. همین.
مهسا جان نترس!!! نمیخوردت
حالا خداروشکر فردا و پس فردا هم تعطیلیم!
راستی روز عرفه دعام کنید.خییییلی. منم دعاتون میکنم.
انقدر که امروز همه معلما و کادر مدرسه گفتن معنی دعای عرفه رو بخونید اصن تصمیم گرفتم بخونم!
شمام بخونید.
+ارغوان چرا وبت حذف شده؟؟؟وب جدید ساختی خبرم کن.
+تیروژ کجایی؟کنکور چی شد؟؟؟
روزگار به کام.
طبقه بندی: خاطرات،