وااایییییییی چه برفی اومد این دوروز .
خیلی خوش گذشت . صبح بلند شدیم از خواب و دیدیم زمین سفیده !
دوشنبه صبح که رفتیم مدرسه ، روز برفی ، امتحان ریاضی هم داشتیم !
همه دعا دعا نذر و نیاز که نیاد معلممون . ولی درررست آخرین نفر معلممون اومد !!! وقتی هم که بهش سلام کردیم و گفتیم که خانم کاش نمیومدین برا امتحان ، اینطوری نگاهمون میکرد :
خلاصه امتحانو دادی . نتیجش هم بماند !!!
امتحانو که دادیم به بچه ها دوووویییییدیم سمت حیاط و مثل خل و چلا ، با دوربین مدرسه هزار تا عکس گرفتیم . حالا نوع ژستامون بماند !!!!
حالا عکسا که بدستم رسید تو همین پست براتون میزارم . لطفا بعدا هم مراجعه کنید به این پست . برای دیدن عکسامون .
زنگ بعدشم که معلم نداشتیممممم
ولی بسی خوش حال شدیم چون دو ساعت زود تر تعطیل شدیم . به جای ساعت 2 ؛ ساعت 12 !!!
حالا وقتی رفتیم خونه ، ما سه تا ، از ظهر تا شب چشم دوختیم به تلوزیون که فرداش تعطیل میشه یا نه . که دیدیم بعععله . زیر نویس کردن به علت برودت هوا تعطیللللل !
و ما : دست و جیغ و هورا و رقص و پایکوبی و غیره
روزای برفیتون ، پر از اتفاقای قششنگ
راستی فردا تولد دوستم ، فاطمه س .
فاطمه جونم تولدت مبارک . ان شاالله 1200000000000000000 ساله بشی . به هر آرزوی قشنگی که به صلاحته برسی .
فاطمه جون برا دیدین بقیه عکسای تولدت بیا ادامه مطلب
ادامه مطلب
طبقه بندی: گالری عکس، خاطرات،
. نمیدونم کار درستی کردم یا نه. ولی حداقل خودم آرامش گرفتم.
نمیدونم چه فکری درموردم میکنه یا حتی تو دلش کلی مسخره م کنه. ولی همینکه گفتم, خیالم راحت شد.
اصلا مسخره کنه. به درک! مگه من جوک گفتم؟؟؟!!!
خوب نگرانش بودم. سه تا خواب تو یه سال که هرکدومش یه مرحله میرفت جلو ، چیز الکی نبود که. تازه خوابی که تعبیرشم نمیدونستم و از تعبیر شدنش وحشت داشتم....
شاید برای اون اهمیت نداشته باشه ، ولی برای من مهمه. چرا؟ چون نمیدونم منظور این خوابا چی بوده. اصلا منظوری داشته یا نه؟ ولی مطمعنم داشته.
بگذریم. مهم نیست.
این هفته هر روز امتحان دارم. شنبه و یکشنبه که عربی و زیست بود که گذشت. فردا ریاضی بعدم پیشرفت تحصیلی. خدا کنه هفته ى خوبی باشه.
راستی من یه مشکل خیییییییلی بزرگی که دارم اینه که به مسائل حتی از نوع بی اهمیتشون ، خیلی اهمیت میدم. خیلی فکرم درگیره.
انقدر حرف تو سرم هست که از درون داغونم میکنه.
خیلی به همه چیز فکر میکنم.
مثلا یه حرفایی رو به دوستام میزنم ، میگن تو هنوز داری به اون موضوع فکر میکنی؟اون که اصلا مهم نیست. تموم شده رفته.
ولی انگار براى من تموم نشده.
خیلی از این مشکلم میترسم. مطمعنم اگه ادامه پیدا کنه ، در آینده یا دیوونه میشم ، یا مغزم یه ایرادی میکنه، یا کلا آلزایمر میگیرم راحت میشم!!! :|
ツروزتون پر از اتفاقاى قشنگ ツ ❤❤❤❤❤❤❤❤
ﻧﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩﻡ ، ﻧﻪ ﺷﻌﺮﻱ ﺳﺮﻭﺩﻡ
ﺳﻜﻮﺕ ﻛﺮﺩﻡ ، ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻡ ، ﺑﻐﺾ ﻛﺮﺩﻡ ،
ﺑﺎﻟﺶ ﻧﺮﻡ ﻭ ﻟﺤﺎﻑ ﭘﺮ ﻗﻮﻱ ﻭﻳﺘﺮﻳﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺕ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ،
ﻫﻤﻪ ﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ، ﺧﻮﺍﺏ ﺷﻴﺮﻳﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﻧﻤﻴﺰﻧﻢ ،
ﻓﻼﺵ ﺩﻭﺭﺑﻴﻨﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻢ ، ﻋﻜﺲ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻡ ،
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻋﺰﻳﺰﻛﻢ ، ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ ،
ﻓﺎﻟﻲ ﺑﺮ ﻣﻴﺪﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﻲ ﻣﺸﺘﺮﻱ ﻧﻤﺎﻧﻲ
ﻓﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻢ:
ﺭﺳﻴﺪﻣﮋﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻳﺎﻡ ﻏﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻣﺎﻧﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ
طبقه بندی: خاطرات،
سه تا خواب... سه تا خواب دنباله هم....
سه تا خوابی که ذهن و فکرمو داره مثه خوره میخوره.....
از پارسال تا به حالا دارم این خوابا رو میبینم. .... برای چی؟؟؟
قراره چی بشه؟؟؟
علتش چیه؟؟؟
وای خدا کنه اتفاقی براش نیوفته. خدا کنه خوابم تعبیر نشه. یا اگه شد تعبیرش بد نباشه. ....
وای خدا کنه بتونم هرچه سریع تر در مورد خوابم از کسی بپرسم. خدا کنه چیزی نشه....
ذهنم خستس به خاطرش.
تمام ذهنمو مشغول خودش کرده.....
اگرچه نمیخوام غم چهرتو
اگرچه نمیخوام مجبور شی
ولی جای خالیت منو میکشه
من عادت ندارم ازم دور شی
من عادت ندارم تحمل کنم
تو چشم غریبه گرفتار شی
یه جا غیر از این قلب خوابت بره
تو قلب یکی دیگه بیدار شی
نمیتونم این خالی رو پر کنم
نمیتونم از چشم تو بگذرم
تو از فصل پاییز زیباتری
من از فصل پاییز تنهاترم
تو آتیش بی رحم این زندگی
نشستم به جای دوتامون گلم
تبر قصد جون تو هم کرده بود
شکستم به جای دوتامون گلم
اگرچه بهار از نگاهت پره
جهان با تو زیباتره عشقِ من
به فکر شبای پر از برف باش
زمستونو یادت نره عشقِ من!
پریشون تر از من تو این شهر
بیا و بمون و بشین و بخند
من از جادههای خطر رد شدم
درارو رو به خیابون ببند
تو هم مثل من مات این جاده ای
تو هم حال و روزت یکم ناخوشه
من از این همه فاصله خستهام
غمِ دوریِ تو منو میکشه
نمیتونم این خالی رو پر کنم
نمیتونم از چشم تو بگذرم
تو از فصل پاییز زیباتری
من از فصل پاییز تنهاترم
"استاد علیرضا آذر"
سلام سلام
چه خبرا؟
خوبین؟
راستی چرا انقد آمار بازدید و کامنتا کم شده ؟؟؟ کجایین پس؟؟؟؟
چقدر امروز فازم مثبت بود .
روز خوبی بود .
با اینکه پر از استرس و تنش بود .
امتحان زیست .که البته تقریبا خیلی خوب دادم .
جغرافی . که البته خوندم و نپرسید !!!!
راستی چه حس خوبیه بفهمی یه فردی دور از چشمت جلوی بقیه ازت تعریف کرده . از این جهت خوبه که از اون شخص اصلا رویکرد مثبتی ندیده باشی و یوهو بیاد چنین کاری بکنه!
بگذریم .
از یه نظر هم روز خوبی خوب چون وقتی اصلا حواست نیست یوهو با یکی رو به رو بشی که از دیدنش بسی خوش حال بشی
راستی تولد محی جونم دیروز بود . پساپس تولدش مبارک
راستی میخواستم درمورد دوستم مهسا یه تعریفاتی بکنم .
مهسای ما هزار تا عشق داره . اصن انقدر عاشق همچیه که نگو
متل نمونه ش عاشق کاغذ دور پاک کنشه . این کاغذ اگه پاره بشه و در بیاد یا به هر دلیلی نابود بشه ، مهسا خانومم همراهش نابود میشه
یا اینکه عاشق دسته ی شیر آب خوری مدرسمونه . یکی از دسته های شیر آبرخوریمون قرمزه و با بقیه فرق داره . مهسای ما دیوونه ی اینه . ینی طوری که نمیزاره ما از اون آب بخوریم . میگه باید خودم فقط خودم بخورم
یا مثلا عاشق ستاره س . حالا در این مورد وارد جزئیات نمیشیم
(مهسای عزیزم ، اینا همش شوخی بود . به دل نگیریا )
راستی دوست جدید و عزیزم فاطمه جان هم که خیلی خجالتیه .
بابا بزار کنار ایناروووووو
+راستی آقای احساس نویس کجایین نیستین چند وقته ؟؟؟
امروز کلا خیلی فازم مثبته . امیوارم تا شب خراب نشه .
در ضمن اون عکس اول پست ، به من خیلی حس خوبی داد . به شما چطور ؟؟؟
روزاتون پر از اتفاقای قشنگ
ادامه مطلب
طبقه بندی: گالری عکس، خاطرات،