آنچه در پرسش مطرح گردیده است به قلمرو فلسفه احكام یا علل الشرایع مربوط میگردد كه قلمرویی است دور از دسترس عقل آدمی، مگر مقداری كه توسط وحی (قرآن) یا مفسّران وحی (سنّت معصومین ـ علیهم السّلام ـ ) به ما ابلاغ گردیده است.
اما در مورد حکمت تحریم روزه در دو عید فطر و قربان نکات ذیل به ذهن می رسد:
الف) حفظ تعادل در جامعه اسلامی
اسلام آیینی است كه به تعبیر قرآن «امّت»[1] وسط و دین اعتدال است. یكی از مصادیق این اعتدال برقراری نوعی موازنه میان دنیا و آخرت میباشد. نه مانند ملحدین كاملاً آخرتگرایی را نفی میكند و نه مانند مسیحیت دنیا را به یكباره كنار میگذارد. بلکه صراط مستقیم الهی، در این مورد، راه رفتن در خط اعتدال میان دنیا و آخرت میباشد. خداوند از زبان قوم بنیاسرائیل خطاب به قارون میفرماید: بهرهات از دنیا را فراموش نكن، اما در عین حال احسان و نیكویی را نیز مراعات نما.[2]
اگر این ویژگی دین اسلام را در كنار آن خصوصیت انسانها قرار دهیم كه همواره تمایل به افراط و تفریط و خروج از حدّ اعتدال دارند، میتوان ربط میان این سخن و فلسفة تحریم روزه در این دو عید را درك نمود. روز عید باید روز خوردن و آشامیدن باشد و مقدس مآبی نبایستی چنان بر آدمها مسلط گردد كه عید بودن عید را نیز فراموش كنند. به دیگر سخن، عظمت و بزرگی این دو عید به اندازهای است كه عید بودن آنها به هیچ عنوان نباید تحتالشعاع مسائل دیگر قرار گیرد. روزه گرفتن در این دو روز بدون شك این دو عید بزرگ را كمرنگ میسازد. و شارع چون به این كمرنگ شدن راضی نیست دستور به تحریم داده است. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) به همین مضمون اشاره ایشان میفرماید: در روز عید فطر و عید اضحی روزه نباید گرفت؛ چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود كه این روزها روزهای خوردن و آشامیدن و شادی كردن است.[3]
ممكن است این شبهه مطرح گردد كه اگر فلسفة روزه نگرفتن رعایت اعتدال و گرایش نیافتن افراطی به سوی زهد منفی است، چرا در اعیاد دیگر این فلسفه رعایت نشده و روزه تحریم نگردیده است؟!
در پاسخ میتوان گفت که روزهای عید فطر و عید قربان (به خلاف اعیاد دیگر) در اصل اعیادی عبادی با حالت سابقه عبادی هستند. مثلاًُ عید فطر به دنبالة ماه مبارك رمضان، و عید قربان دنبالة ایام حج میباشد. حالت سابقه هر دو عید، عبادت است، آن هم عبادت همراه با زهد و گریز از دنیا. در ماه رمضان یك ماه تمرین زهد و دنیاگریزی انجام می شود و در ایام حج نیز این زهد در قالب مناسک خاص عبادی انجام می گیرد؛ بنابراین مناسب است كه جهت رعایت اعتدال، یك روز هم زهد كنار گذاشته شود.
ب) افزایش روحیه تعبد
وقتی انسان یک ماه را به دستور خداوند از خوردن و آشامیدن از اذان صبح تا اذان مغرب پرهیز کرده و دستورات مختلف روزه را رعایت کرده است حالا در پایان ماه رمضان به دستور همان کسی که تا امروز می گفت نخور و ننوش باید بخورد و بیاشامد تا تعبد و اطاعت بی چون و چرای عبد از معبود جایگاه پیدا کند و ارزیابی شود که از بین انسانها، چه کسانی متعبد به دستورات فرمانده هستند و چون چرا نمی کنند.
ج) تعظیم عید وحدتزا
عید فطر و عید قربان دو عید بزرگ تمام مسلمین در سرتاسر جهان می باشد؛ و باعث ایجاد وحدت کلمه مسلمانان جهان، تجدید حیات امت اسلامی، اعلان عمومی دین و تعظیم شعائر دین میباشد. عظمت و بزرگی این دو عید به اندازهای است كه عید بودن آنها نباید تحتالشعاع هیچ مسأله ای قرار گیرد. روزه گرفتن در این دو روز بدون شك این دو عید بزرگ را كمرنگ میسازد؛ چون اگر روز عید فطر هم روزه گرفته می شد فرقی با سی روز قبل نداشت و اهمیت آن چندان روشن نمی شد؛ خداوند چون به این كمرنگ شدن راضی نیست دستور به حرمت روزه در این دو عید بزرگ داده است.
د) روز جوایز و هدایا
در روایتی آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) روز عید فطر را «یوم الجوائز» یعنی روز جوایز نامیده است.[4] در بعضی تعابیر آمده است كه این دو روز و نیز ایام دیگری كه روزه در آنها حرام است، مانند ایام تشریق و نیز در نفی روزه در سفر، هدیهها و یا صدقات خداوند است بر بندگانش، و سزاوار نیست كه صدقه و هدیه را ردّ نماییم.[5] رد احسان شخص کریم خلاف ادب و ناپسند شمرده می شود. از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: مردى محضر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مشرّف شد و عرض کرد :اى رسول خدا! آیا در سفر، روزه ماه رمضان را بگیرم؟ پیامبر فرمود: خیر. آن مرد گفت: ای رسول خدا! گرفتن روزه در سفر بر من آسان و سهل است؟ حضرت فرمود: «خدای عزّ و جل بر مریضها و مسافران در ماه رمضان صدقه داده و آن این است که به ایشان اجازه افطار داده است. آیا یکى از شما دوست دارد وقتى به کسى صدقهاى میدهد آن شخص صدقه را ردّ کرده و قبول ننماید؟».
هـ) سازگاری آداب و اعمال خاص این روز با ممنوعیت روزه
آداب خاص این مهمانی ویژه خدا که بعد از مهمانی ماه رمضان قرار دارد مثلاً می گوید قبل از جمع شدن در فضای آزاد و صحرای باز[6] برای اقامه نماز عید فطر از نعمت خرمای من تناول کنید[7] و اگر دیگری هم مهمان شما بود به او هم اطعام کنید[8] و نماز عید را در زیر آفتاب بخوانید[9]، به ضمیمه فحوای آنچه در مورد روزه روز عرفه گفته شده مبنی بر اینکه اگر روزه باعث ضعف و بیحالی برای خواندن دعاهاى عرفه می شود بهتر است روز عرفه را روزه نگیرد[10]، این را می رساند که روزه نبودن در عید فطر حکمی مطابق با فطرت و معقول است.
و) روز مسرت و شادابی
در این كه هر سال چند روز عید همه مسلمین باشد منافع بسیاری وجود دارد؛ از جمله مسرت دل های مردم،[11] كه این غالباً با صله ارحام و ضیافت آنان و اطعام مستمندان و... همراه است، و این امور با صیام كمتر سازگار است.
در پایان باز هم تأكید میكنیم كه اینها فقط احتمالاتی است که به ذهن می رسد و فهم فلسفة واقعی احكام وقتی محقق می شود که از زبان معصومین بیان شده باشد.
[1] بقره: 143.
[2] قصص: 77.
[3] نوری طبرسی، حاج میرزا حسین، مستدرك الوسایل، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول، 407 هـ . ق، ج 7، ص 551.
[4] قَالَ النَّبِیُّ ص إِذَا كَانَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَوَّالٍ نَادَى مُنَادٍ أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ اغْدُوا إِلَى جَوَائِزِكُمْ ثُمَّ قَالَ یَا جَابِرُ جَوَائِزُ اللَّهِ لَیْسَتْ كَجَوَائِزِ هَؤُلَاءِ الْمُلُوكِ ثُمَّ قَالَ هُوَ یَوْمُ الْجَوَائِز (ابن طاووس، إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج1، ص: 282).
[5] شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 239.
[6] خواندن نماز عید در زیر سقف كراهت دارد(توضیح المسائل امام خمینى، مسأله 1444، ص: 324).
[7] افطار كردن با خرما، قبل از نماز عید فطر مستحب است(توضیح المسائل امام خمینى، ص: 324).
[8] قَالَ كُلْ تَمَرَاتٍ یَوْمَ الْفِطْرِ فَإِنْ حَضَرَكَ قَوْمٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَأَطْعِمْهُمْ مِثْلَ ذَلِك (ابن طاووس،إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج1، ص: 281).
[9] مستحب است نماز عید فطر و قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند (توضیح المسائل امام خمینى، مسأله 1433و مسأله 1434، ص: 323).
[10] تحریر الوسیلة - ترجمه، ج1، ص: 555.
[11] ر.ك. به ترجمه المیزان، ج6، ص339
شب های احیا در فراق تو گذر شد عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد
ای روضه خوان و یوسف زهرا کجایی آقا بیا روزم شب و شب هم سحر شد
از اول ماه خدا یاد تو هستم اما چرا این ناله هایم بی اثر شد
از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد مولای دین رفت و جسارت ها شروع شد
در سینه هاشان بغض مولا پر ثمر شد اما امان از روضه ای که خون تو گریی
آقا اسارت رفت و زینب در خطر شد بی تو چه سخت است از سر و سرنیزه گفتن
مولا بیا چون یک سه ساله در به در شد طشت طلا و خیزران ها بر حسینت
بزم شراب و دختری غرق نظر شد وقتی جسارت بر سر ببریده کردند
مویش سپید و زینب تو خون جگر شد این بار در شام و پلیدی های بسیار
گوید رقیه ای پدر وقت سفر شد چشمان زهرا مادرت از گریه تر شد
خداحافظ ای شهرِ سوز و گدازم خداحافظ ای سجدهگاه نمازم
خداحافظ ای نالههای علی خداحافظ ای غصههای علی
خداحافظ ای عقدههای علی
خداحافظ ای بغضِ كهنه به سینه ـ غم زهرا ، خاطرات مدینه
خدا حافظ ای نخل و چاه مدینه ـ در و آتش و اشك و آه مدینه
خداحافظ ای نالههای علی خداحافظ ای غصههای علی
خداحافظ ای عقدههای علی
خداحافظ ای لالههای غریبم ـ اثر نكند این علاجِ طبیبم
خداحافظ ای گریههای دلِ شب ـ نگاه پدر بر نگاهِ تو زینب
خداحافظ ای آهویِ ختنِ من ـ غریب بعد از منی، حسنِ من
خداحافظ ای تمامِ امیدم ـ حسینِ من، تشنه كامِ شهیدم
خداحافظ ای خانهی غمِ حیدر ـ خداحافظ ای اشك و ماتمِ حیدر
خداحافظ ای قبرِ مخفیِ یارم ـ كه دور از آن دل غمین و فگارم
من نمی دونم چه سرّیه مبعث میگن عاشورا بخون، عید فطر میگن عاشورا بخون، سفارش شده، غدیر میگن عاشورا بخون، عید قربان میگن عاشورا بخون، شهادت بی بی میگن عاشورا بخون، شب بیست و یکم هم میگن عاشورا بخون، آخه امشب کوفه کربلاست، آروم آروم علی داره چشماشو میبنده، هی چشماشو باز میکنه، به هوش میآد از هوش میره،
تنگ غروب بچه ها، بیایید من و یاری بدید
حسنم حسینم
پاشید برای یتیما، سفره ی افطاری بدید
دختر من چادرت و با اشک چشمت تر نکن
کشتی من و با گریه ها مادر مادر مادر نکن
زهر ستم کرده اثر چشام داره تار میبینه
زینب
چشای تاریک بابات باز در و دیوار میبینه
تازه فهمیدم فاطمه ام چی کشید، روزای آخر دیگه چشماش نمیدید
گریه نکن تا که بگم وصیت های آخرُ
گریه نکن بذار بابات حرف بزنه، گریه ات داره من و میکشه زینب
گریه نکن تا که بگم وصیت های آخرُ
بریز میون کفنم خاک مزار مادر ُ
یاری کنید که پا بشم تو نفسای آخرم
مادرتون منتظر باید برم باید برم
دیگه لفظ عوض شد
چیزی نمودنه تا بیام فاطمه جون کنار تو
تو اومدی و سر شده زمان انتظار تو
منتظرم بیا بشین
بیا و زخمم و ببین
بذار که یاریت بکنم
تا که نیفتی رو زمین
شبیهه اون روزایی که تو بودی بین بسترت
با پر معجر میگیره اشک چشام و دخترت
دوباره به هوش اومد
وصیت کربلا رو باید بگم تا بدونند
همه برن بیرون فقط حسین و عباس بمونند
این ساعات همه نگاه میکنند به لب های مبارکش، بچه های ام البنین، موالی ما، امامان ما، صاحب اختیارای ما، بچه های حضرت زهرا سلام الله علیها نشستند، همه دارند به لب آقا نگاه میکنند، نفس به شماره افتاده، آروم فرمود:چی داره داره میگه آقا/گوش و نزدیک آوردند، دیدند آروم داره میگه:"همه برن بیرون"همه بلند شدند، فرمود:"بچه های فاطمه ام بمونند"چهار تا عزیز دوردونه های بی بی نشستند، همه اومدند بروند بیرون، زیر لب آقا فرمود:"عباس"با اشاره فرمود بمون، چه خبر میخواد بشه
ای گل نازنین من شیر بچه ی ام بنین
میخوام باهات حرف بزنم پیش برادرت بشین
امشب خود علی روضه کربلا خوند
اگه ی میخوای که شاد بشه دختر شاه عالمین
عباس من تو کربلا جون تو و جون حسین
پسرم
وقتی چشات تیر میخوره حرف من و بیاد بیار
به جای دستات پسرم با زانوهات تیر و درآر
یاد حرف باباش افتاد عباس تیر و مابین دو کنده ی زانو، سر بالا کشید، کلاه خود از سرش افتاد، یه وقت سر عباس......
التماس دعا
همان طور كه انسان دارای حواس ظاهری است، حواس باطنی هم دارد مثل چشم باطن، گوش باطن او لذت معنوی را با همین مذاق روحی و درونیاش درك مینماید.
لذت را چنین تعریف كرده اند: لذت حالتی است ادراكی كه هنگام یافتن شیئی دلخواه، برای ما حاصل میشود به شرط این كه آن شیئ را به عنوان مطلوب خود بشناسیم و نیز از یافتن آن آگاه و به آن توجه داشته باشیم.[1]
عبادت هم به معنی بندگی و پرستش میباشد كه به گفتة خداوند متعال هدف خلقت جن و انس عبادت و بندگی است. «ما خلقتُ الجن و الانسُ الّا لیعبدون»[2].
درك لذت عبادت با آگاهی از عبد و بنده بودن ما نسبت به خدا میباشد همین آگاه بودیم كه بنده و عبدیم و او مولا و همة اختیار عبد در دست اوست، بنابراین باید او را اطاعت كنیم. همراه با این آگاهی و عمل، آن لذّتی هم كه به دنبالش میباشیم حاصل میشود. اما این كه چگونه و چهطور و با چه وسیلهای فراهم میشود موضوع بحث ما است كه توضیح میدهیم.
سلامتی روح و درك لذت:
بارها شده است كه بیمار میشویم و به خاطر همین امر از مزة غذاها و سایر لذات جسمی درك كاملی نداریم مثلاً به خوبی نمیتوانیم بوها را تشخیص دهیم. مزهها نامفهوم میشود و صداها را خوب نمیشنویم در مورد مسائل معنوی و عبادی هم چنین می باشد. موقعی كه روح ما با مادیات، گناهان و امور غیر خدایی بیشتر انس گرفت، از درك واقعی عبادات هم، به همان مقدار غافل و محروم میشویم. شاید بعضی مواقع از سلامت روح برخوردار باشیم اما وجود نواقصی در شناخت و باورمان مانع از درك واقعی میشود. در این زمینه ما اصول مهم را در دو بخش بیان میكنیم.
اصول زیربنایی:
مطلب مهم همان آگاهی به جایگاه خود و خدای خود میباشد. به عنوان مثال كسی میتواند طعم شاگردی را بچشد كه واقعاً در خدمت یك استاد باشد و وظایف شاگردی را انجام دهد بداند كه استاد صاحب تجربه و كمال است و شاگرد نیازمند به آنهاست. در عبادات هم به همین صورت است، ما باید نسبت به جایگاه خود شناخت بدست آوریم. باید نسبت به خدا، به خود و به جهان پیرامون خود آگاه باشیم. موقعی كه سؤالهایی مثل از كجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟ جمله انا لله و انا الیه راجعون برای ما تفهیم شد آنگاه می بینیم كه مسیر زیادی را پیموده ایم ولی این شناخت چگونه حاصل می شود؟
1. تفكر:
با اندیشیدن در خود و نعمت های الهی و با تكرار و تلقین آن به نفس و ذكر اذكاری مبنی بر وجود دائمی خدا، قدرت و علم و احاطه و تسلط خدا بر ما، شناخت حاصل می شود. با مطالعه و سیر در آفاق و انفس (جهان بیرونی و جهان درونی) و طرح سؤالاتی در مورد چرایی و چگونگی، مثل قطره آبی كه بر سطح سختی می چكد و بر آن نفوذ می كند، اندك اندك بر نفس ما اثر می گذارد و همین كه شناختیم، با شوق و ذوق بیشتر به سوی معبود و محبوب قدم بر می داریم.
2. انجام واجبات و ترك گناهان:
قبلاً از سلامت و صحت روح بحث شد. در این جا هم متذكر می شویم كه برای درك واقعی لذت عبادات، باید ذائقة روح ما تغییر نكرده باشد و مأنوس با گناه نشده باشد چرا كه خود همین، موجب عدم درك لذت واقعی می شود. با توبه و استغفار و انجام عمل صالح می توان به مرور زمان ذائقة روح را به سمت اصلی خود رهنمون سازیم.
3. یاد معاد و دوام ذكر خدا:
در طول انجام عمل برای افزایش شناخت خود باید به مسألة ذكر و دوام بر آن هم توجه نماییم. در مدت شبانه روز كه با یاد خدا شب و روز را سپری می كنیم، موجب می شود در عبادات خود هم حضور بیشتری داشته باشیم و لذت آن را درك نماییم. صحبت از حضور شد هرچه ما در محضر پروردگار عالم حضور بیشتری احساس كنیم، لذت بیشتری هم دارد و این سخن مكمل همان شناخت می باشد كه بدانیم كجا هستیم و نقش ما در این عالم چیست؟
یاد معاد و مرگ هم در انقطاع و دل كندن از دنیا و هجرت به سوی خدا بسیار كار ساز است چرا كه این یاد و ذكر متعلق آن مرگ و حساب و كتاب و پاداش و ... می باشد كه با خصوصیات روح مجرد ما بیشتر سنخیت و موافقت دارد.
اصول فرعی:
پس از آنكه موارد زیربنایی مهم تر را مورد توجه قرار دادیم یعنی با تفكر و مطالعه و ... آگاهی و شناخت خود را نسبت به خود و خدا بیشتر كردیم و با سوهان توبه دل و جان خود را صیقل دادیم تا آئینة تمام نمای خداوند شوند، در كنار آن ها رعایت موارد دیگری هم كار ساز خواهد بود.
1. دوستان و به طور كلّی محیط و ارتباطات ما در حالت های معنوی ما تأثیر بسزائی می گذارند. بنابراین در انتخاب و ارتباط با دوستان باید دقت كنیم. زیرا كه معاشرت با گروهی، انسان را بالا یا پایین می كشاند.
2. اقبال و ادبار قلب. قلب انسان به طور دائم آمادگی برای هر كاری را ندارد. بنابراین موقعی كه آمادگی روحی بیشتری دارید، می توانید از انجام واجبات به مستحبات - كه خود پلی است برای ترقّی - بپردازید. ولی مواقعی كه از آمادگی روحی زیادی برخوردار نیستید فقط به انجام واجبات بسنده كنید هرچند می توان گفت؛ یكی از دلایل آمادگی كم یا زیاد روح ما برای عبادت به كارهای روزمرة ما بستگی دارد ولی در این مسأله هم باید دقت كرد.
3. موعظه و تنبّه و مطالعة حالات عرفانی عرفا و بزرگان دین هم سهم به سزائی در بالا بردن درك لذت عبادات دارد. همین كه می بیینیم عرفا چگونه با شروع عبادت از خود بیخود می شدند و پرواز روحانی داشتند و چه لذتی از زندگی می بردند، برای ما خوشایند خواهد بود و ما را به آن سمت می كشاند كه موانع را برداریم و مانند آن ها عمل نماییم.
4. دعا و توسل برای رسیدن به چنین مقامی.
پایان:
به توضیح دو نمونه از عشق ورزی و درك لذت عبادت می پردازیم:
1. وقتی محبت بالا گیرد نامش عشق است و نشانة آن تخلیة دل از غیر و اختصاص دادن آن به محبوب است. اهل ایمان، كمال محبت و دوستی را فقط به خدا اختصاص می دهند.[3] این جاست كه هم آن ها خدا را دوست می دارند و هم خدا آن ها را دوست می دارد «یحِبًّهم و یحبونه».
دل عاشق و سالك خالی از محبت دنیا و آخرت است و غیر از رحمت یار، قلبش به غیر اختصاص ندارد.[4]
2. آن كه آتش اشتیاق در دل او شعله ور شده باشد نه میلی به غذایش باشد و نه از آب خوشگوارتر لذتی برد ... . پس چون به میدان شوق قدم نهادی بر نفس خود و هر مرادی كه از دنیا داری تكبیر بگو و هر چه را كه دل به آن بسته ای واگذار.[5]
آری! با شناخت او و درك جایگاه خود محبت و عشق او در دل جای می گیرد و غیر از خدا همه را بیرون می كند و انقطاع حاصل می شود و شبانه روز فرد می شود او و یاد او و این است لذت واقعی.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. به سوی او، استاد مصباح یزدی، نشر مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
2. خودشناسی برای خودسازی، استاد مصباح یزدی، نشر مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
پی نوشت ها:
[1] . مصباح یزدی، محمدتقی، خودشناسی برای خودسازی، قم، مؤسسة در راه حق، 1373، ص 35.
[2] . ذاریات/56.
[3] . ارفع، سیدكاظم، اخلاق در قرآن، تهران، فیض كاشانی، چاپ دوم، 1375، ص 24.
[4] . همان، ص 27 به بعد.
[5] . ملكی تبریزی، میرزا جواد آقا، رسالة لقاء الله، ترجمة سید احمد فهری، تهران، فیض كاشانی، چاپ هشتم، 1374، ص 36.
اندیشه قم
بنده ی روسیاه اومد ، بی کس و بی پناه اومد
برا یه نیم نیگاه اومد ، الهی العفو الهی العفو
قربون اون لطف و عطات ، من افتادم به دست و پات
نذار بیفتم از نگات ، الهی العفو الهی العفو
درسته که با گناهام خیلی دلت شکسته
ولی سر سفره ی تو بازم گدات نشسته
الهی العفو ، الهی العفو
******
ای غافر الذنوب من ، ای ساتر العیوب من
ای کاشف الکروب من ، الهی العفو الهی العفو
گناهامُ به روم نیار ، بذار بگم همین یه بار
یه شب ما رُ نجف بیار ، بحق حیدر بحق حیدر
چیزی به جز خوبی ازت تو زندگیم ندیدم
روم نمیشه که سرمُ بلند کنم، بُریدم
دلم گرفته ، دلم گرفته
******
بدون تو کجا برم ، بگو پیش کیا برم
کاش بشه کربلا برم ، بحق زینب بحق زینب
تا اسم کربلا میاد ، بوی خوش خدا میاد
نوکریتون به ما میاد ، جانم حسین جان جانم حسین جان
خیلی بده که نوکری تو کربلا نمیره
کاش بشه تو ماه رمضون جلو ضریح بمیره
قسمت کن آقا ، قسمت کن آقا