معانی ترویه
سیراب کردن، سیراب گردانیدن، کسی را بر روایت شعر داشتن، در کاری اندیشه کردن، اندیشیدن در کار و نگریستن پایان آن را و تعجیل نکردن در جواب (لغت نامه دهخدا)
راوی میگوید از امام صادق علیهالسلام پرسیدم چرا روز ترویه را روز ترویه نامیدهاند؟ حضرت فرمود: زیرا در عرفات آب نبود و حاجیها روز هشتم ذیحجه از مکه آب برمیداشتند و به عرفات میبردند و برخی از ایشان به بعضی دیگر میگفتند: تروّیتم، تروّیتم (سیراب شدید، سیراب شدید)(۱)
در نقلی دیگر آمده است زمانی که ابراهیم علیهالسلام مأمور شد خانه کعبه را بسازد، مکان آن را نمیدانست. خداوند جبرئیل سلامالله علیه را نازل کرد تا مکان خانه را برای ابراهیم مشخص کند. ضمن اینکه پایههای کعبه را از بهشت نازل فرمود و حجرالاسود نیز نازل شد. سپس ابراهیم برای کعبه دو در قرار داد. دری در سمت مشرق و دری در سمت مغرب که مستجار نامیده میشود. وقتی ساخت کعبه به اتمام رسید، ابراهیم و اسماعیل حج بجا آوردند و جبرئیل در روز هشتم ذیحجه(روز ترویه) بر آن دو نازل شد و گفت برخیزید و آب جمعآوری کنید؛ چون در زمین عرفات آبی وجود ندارد. سپس ابراهیم علیهالسلام گفت پروردگارا این شهر را محلی امن قرار بده و اهل آن را از میوهها بهرهمند کن.(۲)
امام صادق علیهالسلام فرمود: منظور از بهرهمندی از ثمرات، ثمره قلوب یعنی محبت مردم و تمایل آنها نسبت به مکه است تا بسوی آن بروند.(۳)
از ابن عباس نقل شده که حضرت ابراهیم علیهالسلام در خواب دید که فرزندش را سر میبرند. پس صبح بیدار شده و همه آن روز را میاندیشید که آیا خواب او امری است از جانب خدا یا نه؟ از این رو آن روز ترویه نامیده شد. پس از آن در شب دوم در خواب دید؛ چون صبح شد دانست که آن از جانب خداست. از این رو آن روز عرفه نامیده شد.
منزلت روز ترویه
روز ترویه یکی از ارزشمندترین روزهاست که آداب و اعمال مخصوصی دارد.
رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: خدای تبارک و تعالی از هر چیز چهار شماره برگزید.
از فرشتگان: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل.
از پیغمبران چهار نفر برای مبارزه با شمشیر: ابراهیم و داوود و موسی و من و از خاندانها چهار خاندان: خاندان آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید.
از شهرها چهار شهر برگزید و فرمود: «و التین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین»
پس مقصود از تین مدینه است و زیتون بیتالمقدس و طور سینین کوفه و بلد امین مکه.
از زنها چهار زن برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه سلامالله علیها
از اعمال حج چهار عمل را برگزید: قربانی کردن و صدا به لبیک بلند کردن و احرام و طواف.
ازماهها چهار ماه که ماههای حرام هستند، برگزید: رجب، ذیالقعده و ذیالحجه و محرم.
از روزها چهار روز برگزید: روز جمعه، روز ترویه (هشتم ذیالحجه)، روز عرفه و روز عید قربان.(۴)
شیخ صدوق در امالی آورده است که از جمله اعمال مستحبی حج این است که روز ترویه از هنگام زوال شمس تا شب را درک کند و اینگونه تمام حج تمتع را درک کرده است.(۵)
طبق این روایات، منزلت روز ترویه تا جایی است که درک آن مساوی با درک تمام حج انگاشته شده است؛ چراکه روز ترویه در اصل آماده شدن برای ورود به عرفات و عید قربان است.
اعمال این روز
محمدبن ابی عمیر از یکی از یارانش از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: روزه روز ترویه کفاره گناهان یک سال و روزه روز عرفه کفاره گناهان دو سال است.(۶)
محدث قمی در مفاتیحالجنان روزه این روز را برابر با کفاره شصت سال برشمرده است و آورده است که شیخ شهید غسل این روز را مستحب دانسته است.
وقایع این روز
فرستادن نامه امام حسین علیهالسلام به کوفه توسط مسلمبن عقیل
مورخین خروج امام حسین علیهالسلام از مکه به سمت کوفه را هشتم ذیحجه؛ یعنی روز ترویه نگاشتهاند که اکنون به بررسی آن میپردازیم.
دیدگاه فقها
از دیدگاه فقهی این سخن مشهور که امام حسین علیهالسلام حج خود را نیمه تمام گذاشت، سخن نادرستی است؛ زیرا امام علیهالسلام در روز هشتم ذیالحجه (یوم ترویه) از مکه خارج شد، در حالی که اعمال حج با احرام در مکه و وقوف در عرفات و از شب نهم ذیالحجه آغاز میشود. بنابراین امام علیهالسلام اصولاً وارد اعمال حج نشده بود تا آن را نیمه تمام گذارد. ایشان در هنگام ورود به مکه عمره مفرده انجام داد. البته مشهور است در برخی از کتابها مانند ارشاد شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد و طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد؛ زیرا قادر نبود حج خود را تمام کند که این نظر بعید است.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «قد اعتمر الحسینبن علی علیهالسلام فی ذیالحجه ثم راح یومالترویه الی العراق و الناس یروحون الی منی و لابأس باعمره فی ذیالحجه لمن لایرید الحج؛ امام حسین علیهالسلام در ماه ذیالحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمیخواهد حج انجام دهد، میتواند عمره انجام دهد»(۷)
دلایل خروج امام حسین علیهالسلام
- خطر جانی
- شکسته نشدن حرمت بیتالله الحرام
ایشان به عبداللهبن زبیر فرمود: «به خداوند سوگند، اگر یک وجب خارج از مکه کشته شوم، برای من دوست داشتنیتر است تا آنکه به اندازه یک وجب در داخل مکه کشته شوم. به خداوند سوگند اگر من به لانهای از لانه جانواران پناه برم مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آنچه را از من میخواهند، به دست آورند.»(۸) و (۹)
---------------------------------------
پینوشتها:
1. عللالشرایع، ج ۲ ص ۳۹۹ باب ۱۷۱
2. سوره ابراهیم، آیه ۳۵
3. قصصالانبیاء، ص ۱۹۳
4. خصال ترجمه مهری، ج ۱ ص ۲۴۹
5. امالی شیخ صدوق، ترجمه کمرهای، ص ۶۵۱، احتجاجات ترجمه ج ۴، بحارالانوار ج ۲ ص ۳۹۱
6. ثوابالاعمال، ترجمه انصاری، ص ۱۴۵
7. کافی، ج ۴، ص ۵۳۶
8. وقعهالطف ص ۱۵۲
9. منبع: راسخون
التماس دعا
با توجّه به اهمیّتی كه همسر در زندگی دارد و آثاری كه بر آن مترتّب است ونقشی كه هر یك از زن و مرد در آن دارند، می بایست برای انتخاب همسر ملاك ها و دستورالعمل هایی وجود داشته باشد تا افراد با توجّه به آن ملاك ها، همسر مورد نظر خود را انتخاب نمایند و سعادت دنیا و آخرت را به دست آورند.
در ازدواج، افراد دارای سلیقه های مختلفی هستند و هر شخصی برای خود ملاك هایی در نظر می گیرد، امّا از نظر قرآن کریم، و سنّت ملاك های مورد توجّه است:
1. اسلام و ایمان:
یكی از شرایط انتخاب همسر كه در واقع شریك زندگی است، اسلام و بُعد مذهبی عقیدتی فرد می باشد. زن و مرد می بایست در این امر هم فكر و هم عقیده باشند و اگر یكی از آن ها مشرك باشد، عقد و ازدواج آن ها باطل خواهد بود.
قرآن كریم، به صراحت این مطلب را بیان می كند و می فرماید مرد مسلمان هرگز حقّ ندارد با زن مشرك ازدواج كند،همین طور از ازدواج زنان مسلمان با مردان كافر منع كرده است و این نكته را یادآوری كرده است كه ازدواج مردان مسلمان با كنیزان مسلمان بهتر است از ازدواج با زنان آزاده ی مشرك و همین طور ازدواج زنان مسلمان با بردگان مسلمان بهتر از ازدواج با مردان مشرك است: «و َ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِینَ حَتَّى یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ [1]؛ با زنان مشرك ازدواج نكنید، تا این كه ایمان بیاورند و كنیز باایمان از زن مشرك بهتر است، اگرچه آن زن مشرك (از لحاظ زیبایی) مایة شگفتی شما باشد و به مردان مشرك زن ندهید تا این كه ایمان بیاورند و بندة با ایمان از مرد مشرك بهتر است، اگرچه آن مرد مشرك مایة شگفتی شما باشد.»
در ادامه، حكمت حرمت ازدواج با مشركان را بیان كرده است، می فرماید : « ... أُولَئِكَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ...[2]؛ آن ها به آتش دوزخ می خوانند.» چرا كه مسیر مشرك یك مسیر انحرافی است، مسیری است كه به ظلمت و تباهی و جهنم ختم می شود.
در مقابل آن ها، مسیر افراد مؤمن بهشت، رحمت، مودّت و غفران است: « وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ.»[3] در آیه ی شریفه، دعوت خداوند و مسیر او به جای دعوت و مسیر افراد مؤمن است، به جهت این كه مؤمنین همه دعوت های آن ها، بلكه تمام شئون زندگی آن ها در مسیر خداوند تبارک و تعالی است. مسیر افراد مؤمن با مسیر افراد مشرك تفاوت اساسی و فاحشی دارد، مسیر فكری عقیدتی رفتاری آن ها مختلف است، چگونه با ازدواج كه یك وحدت و یگانگی لازم دارد و همراه با رحمت و مودّت است، جمع شود. بنابراین یگانگی و وحدت كه در ازدواج مطرح است با اختلاف عقیده و مذهب هرگز جمع نخواهد شد، نه تنها در دین و مذهب می بایست یكی باشند، بلکه در اخلاق هم می بایست، در یك مسیر باشند و در یك جهت حركت كنند.
به همین جهت است كه در روایات تأكید شده كه زن و مرد باید «هم كفو» یكدیگر باشند و هم كفو مؤمن را افراد مؤمن و با ایمان دانسته است.
از پیامبر اكرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ ، سؤال شد كه كفو چیست و چه كسانی كفو یكدیگر هستند؟ فرمود: « المؤمنون بعضهم اكفاء بعض».[4]
2. هم سنخ بودن در پاكدامنی:
از نظر قرآن كریم، فطرت و طبیعت پاكی كه به گناهان آلوده نشده، طالب پاكی است؛ چنین فطرت وطبعی جز مجذوب پاكی نمی شوند و جز پاكی را به خود جذب نمی كند: « الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ[5]؛ زن های پلید برای مردهای پلید و مردهای پلید برای زن های پلید و زنان پاك برای مردان پاك و مردان پاك برای زنان پاكند.»
مراد از خبیث بودن كه دسته ای از زنان ومردان را متّصف به آن كرده است یا طیب بودن دسته دیگر، همان
جنبه های عفت و ناموسی است و لاابالی بودن نسبت به تقیدات مذهبی، اخلاقی و ناموسی است این معنای اوّلی آیه است، امّا از نظر ملاك و علت معنای وسیعی دارد كه منحصر به آلودگی و پاكی جنسی نیست، بلكه هرگونه ناپاكی فكری، عملی و زبانی را شامل می شود.
3. تواضع، توبه، عبادت خداوند، اطاعت فرمان خدا:
قرآن كریم، در سوره ی تحریم، شش وصف از برای همسران خوب اشاره كرده و می فرماید: «... مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا[6]؛ همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه كار، عابد، اطاعت كننده ی فرمان خدا ... .»
شخصی كه می خواهد خانه و خانواده مسلمان و با ایمانی را بنا نهد، باید قبل از هر چیز همسر مسلمان و پاكدامنی را جستجو كند وگرنه بنای خانواده مسلمان و ساختار جامعه ی اسلامی مدّت ها به تأخیر می افتد و به زودی بنیان و اساس آن سست و ناپایدار و بسیار متزلزل و آسیب پذیر می گردد.
4. ایمان و عمل صالح:
« مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً[7]؛ هر كس (از مرد یا زن) كار شایسته كند و مؤمن باشد، به طور قطع او را با زندگی پاكیزه ای حیات (حقیقی) بخشیم.»
5. تقوا:
« یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ[8]؛ ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یكدیگر شناسایی متقابل حاصل كنید، هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، در روایتی درباره ی همسر خوب می فرماید: هرگاه كسی از شما قصد ازدواج كرد، سزاوار است دو ركعت نماز بخواند و خدا را بخواند كه همسری عفیف و امین، بادیانت و متواضع و حافظ ناموس و اسرار... نصیب وی نماید.»[9]
خلاصه آن كه، دین مبین اسلام، در انتخاب همسر فوق العاده توجّه دارد و پیروان خود را به دقّت و احتیاط لازم دعوت نموده است.
معرفی منابع جهت مطالعه ی بیشتر:
1. مسائل ازدواج و حقوق خانواده، علی اكبر بابازاده، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، 1378.
2. خانواده در قرآن، دكتر احمد بهشتی، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1377.
3. زن در اندیشة اسلامی، مهدی مهریزی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1341.
4. تفسیر نمونه، آیت الله مكارم شیرازی و دیگران، ج 24، ص 279، دارالكتب الاسلامیة.
5. زن در آیینه ی جلال و جمال، اثر استاد جوادی آملی.
.6آیین همسرداری، اثر استاد امینی.
پی نوشت ها:
[1]. بقره: 2/221.
[2]. بقره: 2/221.
[3]. بقره: 2/221.
[4]. کلینی، محمّد، کافی، بی جا، آخوندی، چاپ سوم، 1367، هـ ق، ج5، ص 337.
[5]. نور: 24/26.
[6]. تحریم: 66/5.
[7]. نحل: 27/97.
[8]. حجرات: 49/13.
[9]. طوسی، محمّد، التهذیب، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 هـ . ش، ج7، ص 407، باب 35، حدیث1.
از امام رضا ـ علیه السّلام ـچه در طول سفرش به ایران در منازل وچه درحین حضوردرمدینه ومرو كرامتها ی فروان به اثبات رسیده؛ آثار برخی از آنها تا به امروز موجود است كه به شماری ازآنها اشاره میشود:
1- خدیجه دختر حمدان گوید: وقتی حضرت در نیشابور در محلّة غزو به خانه ما وارد شد، در كنار خانه درخت بادامی كاشت. آن درخت روئید و بزرگ شد و در همان سال میوه داد و مردم خبردار شدند و از میوهاش برای شفای مریضها میبردند. هر كه به دردی مبتلا میشد برای تبرك و شفا از آن میخورد و سلامتی خود را باز می یافت. هر كه چشمش درد میگرفت، از میوة آن به چشم میمالید صحّت می یافت و زن آبستن كه زائیدنش دشوار میشد از آن میخورد به آسانی وضع حمل میكرد. برای قولنج حیوانات چوب آن را به شكم آنها میمالیدند خوب میشد. پس از مدتی درخت خشك شد، جدّ من حمدان شاخههای آن درخت را برید و كور شد. پسرش عمرو آن را از بیخ كند، تمام مالش كه هفتاد الی هشتاد هزار درهم بود. از بین رفت ...[1]
2- شیخ صدوق روایت كرده چون امام رضا ـ علیه السّلام ـ داخل نیشابور شد در محلّهای فرود آمد كه او را «فوزا» میگفتند و آنجا حمامی بنا نمود و آن حمام امروز به «گرمابه رضا» معروف است و نیز در آنجا چشمهای بود كه آبش كم شده بود، حضرت كسی را برای تعمید آن گماشت، تا اینكه آب آن چشمه بسیار شد و در بیرون دروازه حوضی ساخت كه چند پله پایین میرفت، حضرت داخل آن حوض شد و غسل كرد و بیرون آمد و بر پشت آن نماز گزارد و مردم میآمدند به آن حوض و غسل میكردند و از آب آن میآشامیدند و در آنجا دعا میخواندند و حوائج خود را از خدا میخواستند و حوائج آنها روا میشد و آن چشمه را «عین كهلان» مینامند و مردم تا به امروز به آن چشمه میآیند.[2]
3- شیخ صدوق و ابن شهر آشوب از ابوصلت روایت كردهاند كه چون امام رضا ـ علیه السّلام ـ به ده سرخ رسید، گفتند: یا ابن رسول الله ظهر شده است، نماز نمیخوانید؟ حضرت پیاده شد و فرمود: آب بیاورید، گفتند: آب نداریم، پس با دست مبارك خود خاك زمین را كنار زد، چشمهای جوشید حضرت و همراهانش وضو گرفتند و اثرش هنوز باقی است و چون به سناباد رسید پشت مبارك خود را به كوهی گذاشت كه دیگها را از آن میتراشند و گفت: خدایا! نفع ببخش به این كوه و بركت ده در هر چه در ظرفی گذارند كه از این كوه تراشند و فرمود كه برایش دیگها از سنگ تراشیدند و فرمود كه غذایش را نپزند مگر در آن دیگها. پس از آن روز مردم دیگها و ظرفها از آن تراشیدند و بركت یافتند.[3]
4- از ابوهاشم جعفری نقل كردهاند كه گفت: وقتی رجاء بن ابی ضحاك، امام رضا ـ علیه السّلام ـ را از طریق اهواز به سمت خراسان میبرد، چون خبر تشریف فرمایی امام به من رسید، خودم را به اهواز رساندم و خدمت حضرت شرفیاب شدم، آن موقع زمان اوج گرمای تابستان بود و ایشان نیز بیمار بودند. آن حضرت به من فرمودند: طبیبی برای ما بیاور! حركت كرده و طبیبی حاذق را به خدمتشان آوردم، امام گیاهی را برای طبیبی توصیف كرد، طبیب از آن همه اطّلاعات امام متعجب شد و گفت: هیچ كس را جز شما سراغ ندارم كه این گیاه را بشناسد، امام فرمود: پس نیشكر تهیه كن، طبیب گفت: یافتن نیشكر در این فصل از آنچه در ابتدا نام بردید دشوارتر است چرا كه در این وقت سال نیشكر یافت نمیشود، امام فرمود: هر دو در سرزمین شما و در همین زمان موجود است، آن گاه امام به من ـ ابوهاشم ـ اشاره كرد و فرمود: با او همراه شو و به آن سوی آب بروید ، پس خرمنی انباشته مییابید به سوی آن بروید مردی سیاه را خواهید دید، از او محلّ روییدن نیشكر و آن گیاه را بپرسید. ابوهاشم میگوید: من با آن طبیب به همان نشانی كه امام فرموده بود رفتیم، سپس آن گیاه و نیشكر را تهیه كرده و به خدمت آن حضرت آوردیم، طبیب كه از آن همه اطّلاعات و علم غیب آن حضرت شگفت زده شده بود از من پرسید این مرد كیست؟ ... چون خبر این واقعه و كرامت امام به گوش رجاء بن ضحاك رسید او فوراً به یاران خود دستور داد امام را حركت دهند.[4]
5- ابوالحسن صائع از عمویش نقل میكند كه گفت: با حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ به خراسان میرفتیم و چون به اهواز رسیدیم، امام به مردم اهواز فرمود: نیشكری برای من تهیه كنید، بعضی از بیخردان آنجا گفتند: این اعرابی و بادیه نشین است، نمیداند كه نیشكر در فصل تابستان پیدا نمیشود، عرض كردند: سرور ما! این فصل نیشكر پیدا نمیشود، حضرت فرمود: جستجو كنید، مییابید، اسحاق بن ابراهیم گفت: به خدا، سرور من چیز غیر موجود نخواست، به همه اطراف فرستادند؛ رعایای اسحاق آمده و گفتند: ما مختصری داریم برای بذر گذاشتهایم كه بكاریم.[5]
6-از عبدالرحمان صفوانی گفته: قافلهای از خراسان به كرمان میرفت دزدان، راه آنها را بستند و یكی از آنها را به ثروتمندی متهم كرده و گرفتند و مدتی شكنجه دادند تا اینكه مالی بدهد و خود را آزاد كند، او را در برف نگه داشتند و دهنش را از برف پر كردند تا اینكه یكی از زنان دزدان به وی رحم كرده و آزادش كرد او فرار كرد ولی زبان و دهانش فاسد شد به طوری كه قدرت حرف زدن نداشت. به خراسان آمد و شنید كه امام رضا ـ علیه السّلام ـ در نیشابور است، پس در خواب دید گویا كسی به او میگوید: پسر رسول خدا(ص) وارد خراسان شده علّت خود را از او بپرس...، پس آن مرد از خواب بیدار شد و فكر نكرد در آن خوابی كه دیده بود، تا اینكه به دروازة نیشابور رسید. به او گفتند: امام رضا ـ علیه السّلام ـ از نیشابور كوچ كرده است و در رباط سعد است. در خاطر مرد افتاد كه نزد آن حضرت رود و حكایت خود را به ایشان بگوید، شاید كه نفع بخشد، پس به رباط سعد آمد و به آن حضرت داخل شد و قضیه را گفت؛ و از حضرت خواست كه دوایی تعلیم دهد، كه از آن سود برد، امام فرمود: آنچه در خواب گفتم، و تعلیم كردم، انجام بده ، آن مرد می گوید: به دستور حضرت عمل كردم و عافیت یافتم.[6]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. محمّد جواد نجفی، ؛نویسنده: ستارگان درخشان، ج10.
2. منتهی الامال، ؛نویسنده: شیخ عباس قمی، ج2، ص 379.
3- زندگانی امام رضا ؛نویسنده: فضل الله کمپانی
[1] . مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب، قم، المطبعة العلمیه، بیتا، ج 4، ص 344. و حرّ عاملی، اثباة الهداة، ترجمة احمد جنتی، قم، المطبعة العلمیه، ج6، ص 52.
[2] . همان، ج4، ص 348.
[3] . قمی، ابن بابویه، عیون اخبار رضا، تحقیق: حسن اعلمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج1، ص 147، علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، الطبعة الثانیه، ج49، ص 125، نو ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 343، و بحرانی، سید هاشم، مدینة المعاجز، تحقیق: عزت الله مولای همدانی، مؤسسة المعارف الاسلامیه، ج7، ص 133.
[4] . مجلسی، محمدباقر، پیشین، ج 49، ص 118، و حر عاملی، پیشین، ج6، ص 135.
[5] . حرّ عاملی، پیشین، ج6، ص 61.
[6] . اربلی، عیسی، كشف الغمه، ترجمة حسین زوارئی، تهران، كتابفروشی اسلامیه، 1381 هـ، ج3، ص 153. و ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 344، و حر عاملی، پیشین، ج6، ص 68.
شبنم فرضی زاده از شاعران کشورمان به مناسبت فرا رسیدن میلاد امام رضا(ع) ۹ رباعی سروده است. این رباعیها به شرح زیر است:
1
بر مشهد تابناک آقا برسد
از عاشق سینه چاک آقا، برسد
تا قسمت گیرندهی پاکت، تر شد
این نامه به دست پاک آقا برسد-
2
از عطر عجیب روزِ شب بوهایش
تا خوابِ کبوتران و آهوهایش
در سوت قطار دختری جا مانده
با باد همیشه میدود موهایش
3
آهو ندویده خواب جنگلها را
شب پرسهی اضطرابِ جنگلها را
آغوش محبتی برایش خوانده
لالایی آفتاب جنگلها را
4
بر صحن غریب الغربا میآید
در زیر لبش -خدا خدا -، میآید
او عاشق شهرت قشنگی شده است
تا ضامن آهوست رضا(ع) , میآید
5
بغض چمدان و آه راه آهن و من
این چند قدم به راهِ راه آهن و من
دل بال زده سمت خراسان، مانده
-یک کوپه و ایستگاهِ راه آهن و من
6
چون صحن تو باصفا ندیده ست، رضا (ع)
این دل که برای تو پریده ست، رضا (ع)
جز عشق تو خواهشی ندارم دیگر
از خوان شما به ما رسیده ست، رضا (ع)
۷
دردی که طپشهای بزرگی دارد
در عمق تنش جای بزرگی دارد
اما پدرم همیشه قرص است دلش
او گفته که آقای بزرگی دارد
۸
هر درد در این خانه دوایی دارد
ثابت شده که گره گشایی دارد
این صف که به بغض میرسد آخر آن
آقای بزرگ و با صفایی دارد
۹
از خواب قفس پریده، زنجیر شده!
راضی به رضای دست تقدیر شده
این خانه چه آسمان خوبی دارد
همسایهی پا پرت نمک گیر شده
رجا نیوز
امر غیبت آخرین حجت الهی، از اموری است که همیشه مورد سؤال بوده. هم در زمان انبیای سلف و هم در زمان پیامبر گرامی اسلام و هم ائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین. مردم و اصحاب حضرات معصومین، همیشه مشتاق بودند که درباره دوران غیبت و زمان ظهور و چگونگی وقوع آن مطلع شوند. به همین دلیل هم زیاد در این رابطه از معصومین علیهمالسلام سؤال میپرسیدند. گفتوگو و پرسش و پاسخ زیر یکی از همانهاست که بین امام صادق علیهالسلام و مفضل از اصحاب خاص ایشان رد و بدل شده است.
روزی مفضل از امام صادق علیهالسلام سؤال کرد:(۱) آیا برای ظهور آخرین وصی پیامبر صلیالله علیه و آله وقت معینی هست؟ امام پاسخ دادند: حاشا! هیچ شخصی نیست که از وقت ظهور باخبر باشد. ظهور ساعتی است که خداوند در کتاب خودش مقرر کرده و علم آن فقط نزد خداست. من برای آن، وقت معین نمیکنم. برای آن، وقت تعیین نشده است. هرکس وقت تعیین کند، ادعا کرده از اسرار غیب الهی مطلع است.
مفضل عرض کرد: ای مولای من! ابتدای ظهور چگونه است؟
امام علیهالسلام پاسخ دادند: یامفضل! امرش آشکار میشود(پرچمی باز میشود بدون اینکه شمشیری از غلاف بیرون آمده باشد و بازکنندهای داشته باشد) بعد از ظهور، ذکر و امرش در میان خلایق ظاهر میگردد و به نام و نسبش ندا کرده میشود و ذکر نام و کنیهاش در زبانهای حق و باطل زیاد میگردد تا اینکه با شناختن آن حضرت، حجت تمام میشود. او هم نام و هم کنیه رسول خداست. این را گفتیم تا خلایق نگویند او را نشناختیم.
مفضل سؤال کرد: تأویل آیه «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون؛ او كسى است كه پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند هر چند مشركان خوش نداشته باشند»(۲) چیست؟
امام پاسخ دادند: «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ وَ یَكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیر؛ و با آنان بجنگید تا فتنهاى بر جاى نماند و دین یكسره از آن خدا گردد پس اگر [از كفر] بازایستند قطعا خدا به آنچه انجام میدهند بیناست»(۳)
و در ادامه فرمودند: «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَ مَااخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَكْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ؛ در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است و كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده شده با یكدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى كه میان آنان وجود داشت و هر كس به آیات خدا كفر ورزد پس [بداند] كه خدا زودشمار است»(۴)
مفضل پرسید: آیا دین پدران ایشان مانند ابراهیم و نوح و موسی و عیسی علی نبیا و آله و علیهالسلام هم اسلام بوده است؟
حضرت فرمودند: آری ای مفضل. دین آنها هم اسلام است و این مطلب در کتاب خدا اثبات شده است.
«أَفَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ؛ آیا جز دین خدا را میجویند با آنكه هر كه در آسمانها و زمین استخواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوى او بازگردانیده میشوید»(۵)
«وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَاجْتَبَاكُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَیْكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیكُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَ فِی هَذَا لِیَكُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَ نِعْمَ النَّصِیرُ؛ و در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنید اوست كه شما را [براى خود] برگزیده و در دین بر شما سختى قرار نداده است آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است] او بود كه قبلا شما را مسلمان نامید و در این [قرآن نیز همین مطلب آمده است] تا این پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زكات بدهید و به پناه خدا روید او مولاى شماست چه نیكو مولایى و چه نیكو یاورى»(۶)
«فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیْرَ بَیْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِینَ؛ و[لى] در آنجا جز یك خانه از فرمانبران [خدا بیشتر] نیافتیم»(۷)
«قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِیرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ به او گفته شد وارد ساحت كاخ [پادشاهى] شو و چون آن را دید بركهاى پنداشت و ساقهایش را نمایان كرد [سلیمان] گفت این كاخى مفروش از آبگینه است [ملكه] گفت پروردگارا من به خود ستم كردم و [اینك] با سلیمان در برابر خدا پروردگار جهانیان تسلیم شدم»(۸)
این آیات اثبات میکند دین مورد رضایت الهی از ابتدای عالم، دین اسلام بوده است و این امتها بودهاند که از وادی هدایت دور گشته و کلام پیامبران را عوض کردهاند.
مفضل از چگونگی رخ دادن ظهور پرسید و امام علیهالسلام پاسخ داد:
یامفضل! به خدا سوگند، گویی آن حضرت را میبینم که داخل مکه شده، در حالی که لباسهای رسول خدا را بر تن دارد و عمامه زرد بر سر کرده و کفش های پینهدار رسول خدا را پوشیده و عصایش را به دست گرفته و چند رأس بز لاغر را میراند تا به بیتالله برسد. تا آن زمان احدی او را نمیشناسد.
مفضل سؤال کرد: جوان است یا پیر؟ حضرت فرمود: سبحانالله! این در نزد خداوند است و با هر کیفیتی او بخواهد، ظهور خواهد کرد.
باز پرسید: از کدام مکان و چگونه؟
حضرت فرمود: تنها ظاهر میشود و تنها وارد کعبه میشود. شب از او میگذرد، در حالی که تنهاست. زمانی که خلایق همه در خواب روند، جبرائیل و میکائیل و صفوف ملائک به خدمت او نازل شوند. در آن زمان جبرائیل میگوید: ای مولای من! سخنت مقبول و امرت جاری است. حضرت دست به صورت خود میکشد و آیه ۷۴ سوره زمر را تلاوت خواهد کرد:
«وَ قَالُوا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاء فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ؛ و گویند سپاس خدایى را كه وعدهاش را بر ما راست گردانید و سرزمین [بهشت] را به ما میراث داد از هر جاى آن باغ [پهناور] كه بخواهیم جاى میگزینیم چه نیك است پاداش عملكنندگان»
پی نوشت ها:
(۱) گزیدهای از کتاب مهدی موعود، علامه مجلسی، ص ۳۰۱ تا ۳۵۸
(۲) سوره توبه، آیه ۳۳
(۳) سوره انفال، آیه ۳۹
(۴) سوره آل عمران، آیه ۱۹
(۵) سوره آل عمران، آیه ۸۳
(۶) سوره حج، آیه ۷۸
(۷) سوره ذاریات، آیه ۳۶
(۸) سوره نمل، آیه ۴۴