امروز دومین روز مدرسه مون بود .
امروز مینا اومد . وقتی همو دیدیم پریدیم بغل هم

داد زدیم دیوونه دلم برات تنگیده بود

کلاسامون درست شد . الان سه تایی تو یه کلاسیم . ولی کلاسش خیلی شلوغه . خدا کنه برا اول مهر درست بشه . یه جوراییم با بچه های این کلاس راحت نیستیم .
سرک لاس که رفتیم و کنار هم نشستیم دوباره دیوونه بازیامون شروع شد
به قول مینا یه جرز دیوارم میخندیدم
واااایییییی چقد خندیدیم .
وسط کلاس معلم استراحت داد . منم که گرسنم بود از خدا خواسته بطری رانیمو در آوردم که بخورم .
تا بازش کردم یه صدایی داد. مینا و مهسا هم که در حال صحبت بودن ، ترسیدن . مهسا که یه متر پرید بالا ، سرش خورد به سقف !!!!!! مینا هم که داد زد : وای !!!!!!
حالا ما نمیدونستیم بخندیم یا رانی بخوریم !!!!!
خلاصه بعد از کللللللیییییی حرف زدن  و به اصطلاح درس گوش کردن ، کلاس تموم شد و ما هم هیجان بسیاااااااار برای پخش آلبوم که امروزه .
ان شاالله شب میرم با پدر گرامی خریداری میکنم .
اگه خریده شد ، فردا موزیک وب به آهنگای مرتضی تغییر میکنه
 
شاد باشید



طبقه بندی: خاطرات،

تاریخ : دوشنبه 26 مرداد 1394 | 02:11 ب.ظ | نویسنده : زهرا❤ | نظرات
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات