یه روز که معلم قرآن قرار بود بپرسه و ما هیچکدوم هیچی نخونده بودیم تصمیمی گرفتیم بحث احکتم و این چیزا راه بندازیم . تقریبا تو بیش تر کلاسای قرآن و دینی این جور بحثا رو راه مینداختیم و وقت رو می گرفتیم .
اون روز بعد از اینکه درسش رو داد من گفتم : ببخشین خانم ، تقریبا آخرای ساله . اما نه من بلکه بیش تر بچه ها این تلفظا رو بلد نیستیم . لطفا می شه برامون بگین .
اونم شروع کرد به توضیح
نیم ساعت از وقتو گرفتیم . ولی دست آخر از دو نفر از بچه ها پرسید . ولی بیش تر بچه ها از جمله من راحت شدیم .
طبقه بندی: خاطرات،