سلام . نبودیم . دوستان اعتراض کردند . آمدیم !
خوب چی کار کنم؟ خاطره نداریم خو

یه توضیحاتی بدم از روند روزانمون تو مدرسه
من و مهسا و مینا
من و مهسا که هر روز از زنگ اول تا آخر خوابیم نمیدونم به خدا . ولی شبا که من زود میخوابم ولی روزا تو مدرسه فقط چرت میزنم 
معلمام خوبن خدارو شکر . سلام میرسونن .
معلم جغرافی مون امروز اومد سر کلاس و گفت که شاید ببرتمون اردوی برون شهری. ما هم کلی کیف کردیم
خیلی میخندیم سر کلاس . مخصوصا وقتایی که یه سوتی پیدا میکنیم.
مهسای ما هم که شدیدا درگیر با شخصیت شدنه ! مهسا جان تلاش نکن . نمیشه
همه چی خوب پیش میره به جز اون درگیری ذهنی های فلسفی من که هنوز نتونستم باهاش کنار بیام .
کلی با مخالفت های دوستان مواجه شدم ولی سوالای ذهنمو نمیتونم خاموش کنم . با دبیر دینیمونم در موردش صحبت کردیم با بچه ها . ولی خوب هنوز درست نشده .
امتحانای کلاسی کم کم داره شروع میشه و منم طبق معمول ترس !!!!

راستی جدیدا یه سری از آدما رو شناختم . البته نمی شه بهشون آدم گفت !!!
کسایی که به جز هوس به هیچی فکر نمیکنن ! انسانیت و غرور و احساس و ایمان و مومن بودن و ... براشون بی معنیه !
به شدت میخوام ازشون دور باشم  ولی انگار خیلیا زیر نقاب خودشونو پوشوندن .
باید از همه انسان ها دور باشم . از همشون .

فعلا یه آهنگ باحال میزارم رو وبلاگ . تا محرم .
محرم موزیک نداریم .
یا اباعبدالله

روزتون پر از اتفاقای قشنگ



طبقه بندی: خاطرات،

تاریخ : یکشنبه 19 مهر 1394 | 03:53 ب.ظ | نویسنده : زهرا❤ | نظرات
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات