امروز روز تحول بود. خیلی برا خودم برنامه ریزی کردم. برا درسام.... برا آیندم.... یکم جمع بندی کلی کردم.
به طور کل روز خیلی خوبی بود. درضمن معلم مورد نظر زنگ آخر اومد سرکلاسمون. باهاش اصلا امسال کلاس نداریم. ولی در کل نفهمیدم چرا اومد سر کلاسمون.
کاری هم نکردیم. فقد نشستیم دور کلاس جوک گفتیم و خندیدیم
راستی ما یه دبیر داریم. خیلی عالیه. ینی درس دادنش عالیه. فقد مشکل اینجاس که ما میبینمش یاد آلوچه میوفتیم. خیلی گرده. از همه جوانب.
حالا اینکه چیزی نیس. یکی از بچه های کلاسمون شبیه کلوچه س . الیته قیافه ش که این شکلیه :
معلممون گرد و کرویه ولی این خانوم گرد و تخته! به خاطر همین بهش میگیم کلوچه !!
راستی فردا محرمه . چقد دلم براش تنگ شده بود . امروز قصد دارم خودمو با موسیقی خفه کنم چون به خودم قول دادم تو محرم موزیک گوش نکنم .
حرمتشو باید نگه دارم.
آره داداش ما اینیم
طبقه بندی: گالری عکس، خاطرات،