هوففففففف امروز رفتم خوابمو برا خودش گفتم
. نمیدونم کار درستی کردم یا نه. ولی حداقل خودم آرامش گرفتم.
نمیدونم چه فکری درموردم میکنه یا حتی تو دلش کلی مسخره م کنه. ولی همینکه گفتم, خیالم راحت شد.
اصلا مسخره کنه. به درک! مگه من جوک گفتم؟؟؟!!!
خوب نگرانش بودم. سه تا خواب تو یه سال که هرکدومش یه مرحله میرفت جلو ، چیز الکی نبود که. تازه خوابی که تعبیرشم نمیدونستم و از تعبیر شدنش وحشت داشتم....
شاید برای اون اهمیت نداشته باشه ، ولی برای من مهمه. چرا؟ چون نمیدونم منظور این خوابا چی بوده. اصلا منظوری داشته یا نه؟ ولی مطمعنم داشته.
بگذریم. مهم نیست.
این هفته هر روز امتحان دارم. شنبه و یکشنبه که عربی و زیست بود که گذشت. فردا ریاضی بعدم پیشرفت تحصیلی. خدا کنه هفته ى خوبی باشه.
راستی من یه مشکل خیییییییلی بزرگی که دارم اینه که به مسائل حتی از نوع بی اهمیتشون ، خیلی اهمیت میدم. خیلی فکرم درگیره.
انقدر حرف تو سرم هست که از درون داغونم میکنه.
خیلی به همه چیز فکر میکنم.
مثلا یه حرفایی رو به دوستام میزنم ، میگن تو هنوز داری به اون موضوع فکر میکنی؟اون که اصلا مهم نیست. تموم شده رفته.
ولی انگار براى من تموم نشده.
خیلی از این مشکلم میترسم. مطمعنم اگه ادامه پیدا کنه ، در آینده یا دیوونه میشم ، یا مغزم یه ایرادی میکنه، یا کلا آلزایمر میگیرم راحت میشم!!! :|
ツروزتون پر از اتفاقاى قشنگ ツ ❤❤❤❤❤❤❤❤
ﻧﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩﻡ ، ﻧﻪ ﺷﻌﺮﻱ ﺳﺮﻭﺩﻡ
ﺳﻜﻮﺕ ﻛﺮﺩﻡ ، ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻡ ، ﺑﻐﺾ ﻛﺮﺩﻡ ،
ﺑﺎﻟﺶ ﻧﺮﻡ ﻭ ﻟﺤﺎﻑ ﭘﺮ ﻗﻮﻱ ﻭﻳﺘﺮﻳﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺕ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ،
ﻫﻤﻪ ﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ، ﺧﻮﺍﺏ ﺷﻴﺮﻳﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﻧﻤﻴﺰﻧﻢ ،
ﻓﻼﺵ ﺩﻭﺭﺑﻴﻨﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻢ ، ﻋﻜﺲ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻡ ،
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻋﺰﻳﺰﻛﻢ ، ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ ،
ﻓﺎﻟﻲ ﺑﺮ ﻣﻴﺪﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﻲ ﻣﺸﺘﺮﻱ ﻧﻤﺎﻧﻲ
ﻓﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻢ:
ﺭﺳﻴﺪﻣﮋﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻳﺎﻡ ﻏﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻣﺎﻧﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ
طبقه بندی: خاطرات،
. نمیدونم کار درستی کردم یا نه. ولی حداقل خودم آرامش گرفتم.
نمیدونم چه فکری درموردم میکنه یا حتی تو دلش کلی مسخره م کنه. ولی همینکه گفتم, خیالم راحت شد.
اصلا مسخره کنه. به درک! مگه من جوک گفتم؟؟؟!!!
خوب نگرانش بودم. سه تا خواب تو یه سال که هرکدومش یه مرحله میرفت جلو ، چیز الکی نبود که. تازه خوابی که تعبیرشم نمیدونستم و از تعبیر شدنش وحشت داشتم....
شاید برای اون اهمیت نداشته باشه ، ولی برای من مهمه. چرا؟ چون نمیدونم منظور این خوابا چی بوده. اصلا منظوری داشته یا نه؟ ولی مطمعنم داشته.
بگذریم. مهم نیست.
این هفته هر روز امتحان دارم. شنبه و یکشنبه که عربی و زیست بود که گذشت. فردا ریاضی بعدم پیشرفت تحصیلی. خدا کنه هفته ى خوبی باشه.
راستی من یه مشکل خیییییییلی بزرگی که دارم اینه که به مسائل حتی از نوع بی اهمیتشون ، خیلی اهمیت میدم. خیلی فکرم درگیره.
انقدر حرف تو سرم هست که از درون داغونم میکنه.
خیلی به همه چیز فکر میکنم.
مثلا یه حرفایی رو به دوستام میزنم ، میگن تو هنوز داری به اون موضوع فکر میکنی؟اون که اصلا مهم نیست. تموم شده رفته.
ولی انگار براى من تموم نشده.
خیلی از این مشکلم میترسم. مطمعنم اگه ادامه پیدا کنه ، در آینده یا دیوونه میشم ، یا مغزم یه ایرادی میکنه، یا کلا آلزایمر میگیرم راحت میشم!!! :|
ツروزتون پر از اتفاقاى قشنگ ツ ❤❤❤❤❤❤❤❤
ﻧﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩﻡ ، ﻧﻪ ﺷﻌﺮﻱ ﺳﺮﻭﺩﻡ
ﺳﻜﻮﺕ ﻛﺮﺩﻡ ، ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻡ ، ﺑﻐﺾ ﻛﺮﺩﻡ ،
ﺑﺎﻟﺶ ﻧﺮﻡ ﻭ ﻟﺤﺎﻑ ﭘﺮ ﻗﻮﻱ ﻭﻳﺘﺮﻳﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺕ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ،
ﻫﻤﻪ ﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ، ﺧﻮﺍﺏ ﺷﻴﺮﻳﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﻧﻤﻴﺰﻧﻢ ،
ﻓﻼﺵ ﺩﻭﺭﺑﻴﻨﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻢ ، ﻋﻜﺲ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻡ ،
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻋﺰﻳﺰﻛﻢ ، ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ ،
ﻓﺎﻟﻲ ﺑﺮ ﻣﻴﺪﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﻲ ﻣﺸﺘﺮﻱ ﻧﻤﺎﻧﻲ
ﻓﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻢ:
ﺭﺳﻴﺪﻣﮋﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻳﺎﻡ ﻏﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻣﺎﻧﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ
طبقه بندی: خاطرات،