با اینکه نمره زیستم از اون چیزی که فکر میکردم یه نمره کمتر شد. ولی شب قبلش که تا صبح بیدار بودمو با هیچ روزی عوض نمیکنم.
شب قبلش که تا صبح بیدار بودم...
می ارزید به همه چیش...
شب قبلش که...
و همینطور صبحش....
و همینطور دوروز بعدش....
(عههه همش که سانسور شد که.... )عیب نداره. خودم میدونم چی شده و چ حرفایی زده شده.
حاضرم اون شب برگرده. با تمااااام وجودم. 
بعد میدونی چیکار میکردم؟؟؟دیگه چهارتا فصل زیستو که هنوز نخونده بودمو, دیگه نمیخوندم, و صحبت کردنو ادامه میدادم :)
نمیدونم دیگه میشه اون صحبتا تکرار شه یا نه. ولی مزه ش هنوز زیر زبونمه ❤❤❤❤❤❤


کسایی که فهمیدن چیه یا حداقل حدس میزنن چیه کامنت خصوصی بزارن بفهمم کیا هستن که میدونن یا شاید بدونن. نفهمیدین هم بیخیالش....  فقد بدونین عاااااااااااااااااااااااااااااالی بود


طبقه بندی: خاطرات،

تاریخ : پنجشنبه 13 خرداد 1395 | 11:44 ب.ظ | نویسنده : زهرا❤ | نظرات
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات