بعد از اون روز حرم, مریض شدم شدید!
فرداش یعنی از دیروز کلاسای تستمون شروع شد.
دوشنبه زیست,سه شنبه شیمی.
شیمی عااااالی بود,
ینی من سه ساعت تمام سر کلاس بودم اصصصصصلا خسته نشدم.
خعلی عالی بود.کاش تو طول سالم ایشون معلممون بود.
هنوزم مریضم. مامانم میگه شاید داری آبله مرغون میگیری! آخه علائمشو حدودا دارم. مثلا دوشب تب و بعدش بدن درد.
خلاصه اون روز حرم از دماغم دراومد!!!!!!!!!! :|
دعا کنید زود خوب شم نمونم از کلاس تستام.
خخخخ مامانم اومده بود برام شارژ 5000هزار تومنی بخره از عابربانک, اشتباهی 50000هزار تومنی خرید. وای وای منو بگو چقددد خوشحال شدم. سریع رفتم باش بسته ى اینترنتی سه ماهه خریدم, تا نتو خریدم مامانم بهم گفت بدو بدو شارژتو غیر از ده تومنش بفرست برا من!
میخواستم چهل تومنشو ازم بگیره!
ولی من نت خریده بودم. خلاصه فقد بیست تومن ازش مونده بود,همونو براش فرستادم!
والا, نمیزارن آدم یکم ذوق کنه مال خودش!!!!
وای وای سرکلاس شیمی معلممون داشت میگفت که من سوالایی که بلد نیستمو میدم دانش آموزام حل کنن.
همه گفتن: واااااه!
گفت: آره خب,چون شما شوهر و مادر شوهر و خواهر شوهر و... رو ندارید که!
یوهو یکیبرگشت گفت: از کجا معلوم؟!
واااای کلاس ترکید.
ینی آبرو برامون نموند.
خخخخ خود معلممون سریع بحثو جمع کرد و رف سراغ اعداد کوانتومی!!!!!!
خخخخ به قول بچه ها,داغان بود ینی!
وارد روز های جوگیری میشیم.با بچه ها دوباره قرار کتابخونه رفتنامون شروع شد!
البته من که هروقت که حوصله و وقت داشتم میرفتم, ولی الان بچه هام گفتن میایم.
روزای گرم و آتیشیتون سرشار از اتفاقای قشنگ.