اینم از اولین جلسه ی کلاس نقاشی.
واقعا چقدر کار کردن با بچه ها شیرینه.انقد حالم خوب بود وقتی باهاشون بودم.
همشون بهم گوش میکردن و حواسشونو جمع میکردن.
یه دختر کوچولویی بود به اسم هلیا. واقعا باورم نمیشه این دختر ۴ساله بتونه انقدر قشنگ چیزایی که یادش میدمو بکشه.
سرشار از استعداد بود خدایی.
سعی کردم محیطو براشون احساسی کنم. موسیقی بیکلام آرامشبخش گذاشتم. خیلی فضای قشنگی بود.
من نظرم اینه که مربی یا معلم باید ضمن درسی که به دانش آموزاش میده،مهارت ها و نکات زندگی رو هم هرچند کوتاه و مختصر بهشون بگه.
به خاطر همین من تو جلسه ی اول دوتا چیز غیر از درس نقاشی بهشون گفتم: اول اینکه نباید آشغال بریزیم تو کلاس یا هرجای دیگه.آشغال جاش سطل زباله س. دوم اینکه نباید همو مسخره کنیم. اگه کسی چیزیو بلد نیست،خب ما هم چیزای دیگه رو بلد نیستیم. و ...
البته اینا رو چون تو کلاس دیدیم براشون گفتم.همینطوری برنمیگردم چیزیو بگم .
+خیلی گرمه خدایی. شعبه دوم جهنمه قم انگار !!!!
++کجایی؟؟
طبقه بندی: خاطرات،
واقعا چقدر کار کردن با بچه ها شیرینه.انقد حالم خوب بود وقتی باهاشون بودم.
همشون بهم گوش میکردن و حواسشونو جمع میکردن.
یه دختر کوچولویی بود به اسم هلیا. واقعا باورم نمیشه این دختر ۴ساله بتونه انقدر قشنگ چیزایی که یادش میدمو بکشه.
سرشار از استعداد بود خدایی.
سعی کردم محیطو براشون احساسی کنم. موسیقی بیکلام آرامشبخش گذاشتم. خیلی فضای قشنگی بود.
من نظرم اینه که مربی یا معلم باید ضمن درسی که به دانش آموزاش میده،مهارت ها و نکات زندگی رو هم هرچند کوتاه و مختصر بهشون بگه.
به خاطر همین من تو جلسه ی اول دوتا چیز غیر از درس نقاشی بهشون گفتم: اول اینکه نباید آشغال بریزیم تو کلاس یا هرجای دیگه.آشغال جاش سطل زباله س. دوم اینکه نباید همو مسخره کنیم. اگه کسی چیزیو بلد نیست،خب ما هم چیزای دیگه رو بلد نیستیم. و ...
البته اینا رو چون تو کلاس دیدیم براشون گفتم.همینطوری برنمیگردم چیزیو بگم .
+خیلی گرمه خدایی. شعبه دوم جهنمه قم انگار !!!!
++کجایی؟؟
طبقه بندی: خاطرات،