امروز ، شروع ترم جدید !

 

با نام خدا بسم الله

 

بفرمایین ادامه مطلب...

امروز خیلی خوش گذشت .

اولین روز ترم جدید.

امروز کلی کتاب و دفتر باخودمون بردیم اما اصلا هیچ درسی نداشتیم.

زنگ اول که کلا بیکار بودیم . کلی آهنگ میخوندیم و بازی میکردیم و حرف میزدیم ... در کل دیوونه بازی میکردیم!

زنگ دومم که رفتیم مسجد جمکران ....

اتوبوس گرفته بودن و ما تا اتوبوس اومد سری رفتیم آخرش نشستیم و تا جمکران آهنگ خوندیم و خندیدیم . مدیرمون هم نشسته بود روبه رومون و کلی بهمون چشم غره می رفت اما ما به روی خودمون نمی آوردیم!!!

وقتی رسیدیم جمکران هممون کنار هم راه میرفتیم و با هم قرار گذاشتیم تا آخرش فضای معنوی رو حفظ کینم ... ینی آهنگ و صحبتای غیر معنوی ممنوع!

 

امروز بود که فهمیدم تا امام خودش نخواد نمیشه !

امروز بود که فهمیدم چقدر سخت و تلخه که تا جلوی در مسجد بری اما نتونی توش بری!

 

بعد از اینکه نمازامونو خوندیم رفتیم چاه مسجد. ببخشین که نمیدونم اسم چاه چیه!

 

یه برگه گرفتیم و هممون که خدودا 10 نفر میشدیم توش یه جمله نوشتیم ... هممون هم برای همدیگه دعا کردیم ... بعد انداختیمش تو چاه ...

نمیدونم چرا اما یه حس امیدواری بهم داد...

 

بعد از اون ، بعد کلیییییییییییییییییییییییییییییییییییی پیاده روی رفتیم برای ناهار . ناهار که ناهار نذری بود ، آبگوشت بود .

باید اعتراف کنم همه جای اردومون یه طرف ، ناارش هم یه طرف!

خیلی باحال بود . انقدر خندیدیم که نگو!

ما که از لیوانای همدیگه تا حالا نخورده بودیم ، اونجا 10 نفری از یه لیوان میخوردیم !!!

انقدر سر لیوانا خندیدم ...

 

بعد ناهارم همه اون راه طووووووووووووووووووولانی رو دوباره برگشتیم ....

دیگه من نفس نداشتم . ناهارم که کلا هضم شد . خونه هم که اومدم دوباره ناهار خوردم!!!

 

خیلی خوش گذشت .... خییییییییییییلی

خدایا این خوشیارو از جمعمون نگیر ... خدایا همیشه همینطور صمیمی نگهمون دار ...

آمین

 




طبقه بندی: خاطرات،

تاریخ : دوشنبه 29 دی 1393 | 01:44 ب.ظ | نویسنده : زهرا❤ | نظرات
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات