روز ولنتاین بر همه ی دوستای گلم و عقشام مبارک
پیشنهاد میکنم خاطرات امروزمو حتما بخونین
البته در ادامه مطلب
امروز خیلی خوش گذشت
البته سلام سلام
ببخشین هول شدم
امروز روز ولنتاین بود
منم یه بسته شکلات گرفنته بودم تا تو مدرسه با دوستان یه جشن کوچیک بگیریم
اولش که توی حیاط دور هم حلقه زدیه بودیم ، دوستم سارا گفت : بچه ها قبل از اینکه باز کنیم بزارید ببینیم زهرا اصل اینو برای کی گرفته؟
مینا گفت:معلومه دیگه مال من گرفته
همه هم زدن زیر خنده
منم با شوخی و با عشوه گفتم که برا بی افم گرفتم
همه غش کردن از خنده
خلاصه با شوخی و خنده بازش کردیم و خوردیم ...
وقتی رفتیم سر کلاس ریاضی داشتیم .
خانومممون (خانم فراهانی ) گفتن: بچه ها امروز روز خیلی خوبیه . نه ؟
کوثر گفت : بعله خانم . همیشه شنبه ها خوبه.(با لودگی!)
منم با حالتی کنایه آمیز : مخصوصا اگه یه مناسبتی باشه.
خانم:منظورت ولنتاینه دیگه ؟!
همه هم خندیدن
منم بسته شکلاتو بردم تا تعارف کنم .
خانم با ذوق گفت: مال منه ؟مرسیییییی
من : بله.
خلاصه چشمتون ورز بد نبینه ،خانم یه طرف بسته رو گرفته وبود می کشید ، منم یه طرفو!
(آخه برا بچه ها گرفته بودم و ایشون هم فکر کرده بود برا خودشونه!!!)
خلاصه وقتی فهمید اشتباه کرده ، بیچاره وا رفت .... دوتا برداشت و گفت مرسی بعد نشست.
منم با حالتی شرمگونه سرمو زیر انداختم رفتم نشستم .. حالا کوثر و مینا غش کرده بودن رو هم و میخندیدن منم جلو خودمو گرفته بودم که یوهو نخندم!!!! اصن نمیتونستم تو چشای خانم نگاه کنم ....نگاهمم که به مینا میوفتاد که داشت میخندید ، خندم میگرفت ....
خلاصه اون زنگ با کلی شر شر عرق ریختنای من تموم شد ... اما تا آخر ساعت مدرسه تا یادش میوفتادیم غش میکردیم از خنده...
ساعت بعدیش کامپیوتر داشتیم منم اومدم به معلممونم (خانم آقاعلی) تعارف کنم .
ایشونم با ذوق گفتن : مال منه؟
منم دیدم اگه بگم بله دوباره اون جریان تکرار میشه ، گفتم : بله خانوم . مال شما وبقیه بچه ها
خلاصه بیچاره یه دونه برداشت و رفت ...
اون طرفم کوثر و مینا داشتن میمردن از خنده ...
خلاصه ما امروز کلا سوژه بودیم ....
خدایا این شادی و خوشیا رو ازمون نگیر ...
خدایا دوستیمونو تا آخر پاک نگهدار...
در ضمن جای دوستم محدثه رو که رفته بود مشهد هم خالی کردیم ...
"محدثه شکلاتم برات گذاشتمااااا بیا مدرسه بدم بهت"
اینم عکس من و شکلاتامون:
طبقه بندی: گالری عکس، خاطرات،