سلام به همه ی دوستای خوبم
مفتخرم که به وب من واردشدید
اینجا خـط خـطیـ هـای یـهـ روانــیهـ
وبلاگم قانونی نداره
نظراتتون هم محترمه
تاریخ ایجاد وبلاگم 17 خرداد هستش
شمارو به خوندن مطالب دعوت میکنم
من دل بریدم !
تو راست میگویی
حق با شماست اصلا !
شما پای همه ی قول و قرارها بودی !
بهترین بودی !
همیشه من مقصر بودم !
از سر ما زیادی بودی !
راست میگویی به خدا !
ما کجا و شما کجا !
اما ..
تو را جان مادرت
شب ها راحت میخوابی ؟
دل دردی ..
وجدان دردی ..
چیزی .. خدای نکرده آزارت نمی دهد که ان شا الله ؟! ..
دردت به سرم
تصدقت
اگر شبی
نیمه شبی
از خواب ناز پریدی و از آن دردها به سراغت آمد
و گرنه ما کجا و شما کجا؟ :)
که خدا می بیند مثل ماهی بیرون از آب
پرپر می زنم برایت
و بالم نمی دهد به سمت تو پر بکشم.
به خدا قسم
اگر
جاده کمی انصاف داشت
نگاه به بی میلی ِ تو نمی کرد؛
خودش بعدِ اینهمه انتظار
تو را به من بر می گرداند.
آخه الان من برات از هر غریبه ای غریبه ترم
ولی روحتم خبر نداره چقدر دلم میخواست با چسبوندن میم مالکیت صدات بزنم
این پی ام رو ندادم که حالتو بد کنم یا اصرار کنم
فقط میخواستم باهات حرف بزنم
البته من هر روز دارم باهات حرف میزنم
یه دفتر خاطرات دارم که تو هر صفحش از تو نوشتم تا مثلا اروم شم
چند دفعه خواستم زنگ بزنم تا باهات حرف بزنم و صداتو بشنوم
خواستم پیام بدم دیدم تحمل نداره بام مث بقیه حرف بزنی
آخه طفلی هر روز که میگذره بیشتر تیر میکشه
شاید این دردشو از صدقه سری قلب خیلی مهربون تو داره
اینا همه ویس بود و اگه گریه امونمو نمیبرید شاید میتونستی صدامو بشنوی
دلم نمیخواس گریه من حالتو بد کنه پس حرفامو نوشتم
و دلیل فرستادنم این بود که بهت نیاز دارم
به ارامشی که ازم گرفتی نیاز دارم
برای تموم کردن اشکایی که بم هدیه دادی
شاید بهتر بود ب جای جانا هیتلر خطابت میکردم
هرچند تو از اونم بدتری
البته شاید الان با خودت بگی به من چه میخواستی عاشقم نباشی
عزیزم حرفای کسی آرومم نمیکنه . قرصی آرومم نمیکنه
روحتم خبر نداره چقدر با خدا حرف زدم
دارم خانوادمو از خودم نا امید میکنم و دوستامو ناراحت میکنم
یادته قبل اینکه کات کنیم چند دفعه حرف کات رو پیش کشیدم؟
خب اون روزا خوب نبودم
ولی هر چقدر تلاش میکردم همه چی درست بشه
سرد بودی و حالت گرفته بود
یادته آخرین باری که تلفنی حرف زدیم همه چی دیگه اوکی شد؟
هر روز آرزو میکنم کاش اشتباهی هم شده شمارمو بگیری
یا اینکه تصمیم بگیری صدامو بشنوی و بخوای همه چیو درس کنی
روزای اولو اینطوری گذروندم که برمیگردی و محاله همه چی تموم بشه
همه اینا هنوزم مث یه خوابه
هنوز نمیدونم دلم میخواد بعد اینکه اینارو خوندی بم جوابی بدی یا نه
نمیدونم میتونم عکس العملی ازت ببینم یا نه
یادته اون روزا که خوب بودیم وقتی این روزا رو پیش بینی میکردی؟
یادته گفتی بازم باید بیام سمنان و من میگفتم تا جایی که بتونم ازت فاصله میگیرم؟
من هنوزم به درست شدن همه چی باور دارم
یه وقتایی با خودم میگم ببین عشقت چقدر خوشحال و خوبه
میگم دیوونه باید از خدا بخوای هیچوقت دلش برات تنگ نشه
باید دعا کنی فراموشت کنه و هیچوقت نبودتو متوجه نشه و یادت نیفته
میگم ببین خنده هاش به همه چی می ارزه ها
ولی ببخشید من خود خواهم و مث هر آدم دیگه ای به فکر خودمم
فقط کاش اینقدر دوست نداشتم
امیدوارم به حرفام نخندیده باشی یا مسخرم نکرده باشی
چون با اشکای زیادی نوشته شدن
از طرف اونی که هنوز لورازپامشی
(میخواستم بگم شنقل ولی بین اون همه لقبی که بت دادم لورازپامو بیشتر دوست دارم)
یه چن وقتیه باز کابوسام برگشتن:)
میدونی اینکه کابوسِ آدما رو ازشون بگیری
نه حرف میزنی
نه گریه میکنی
نه میخندی
نه چیزی خوشحالت میکنه
نه حوصله نفرت داری حتا
بی حوصله ای و هیچ حسی به هیچکس و هیچ چیز نداری
بیهدف فقط میگذرونی و
بی رویا میخوابی
و بی انگیزه پامیشی
و من
یه جایی طرفای هوای گرگ و میش
که نمیشه تشخیص داد داری میای یا داری میری
بی حوصله ترینم
و برام فرقی نمیکنه داری میای یا داری میری
دل است دیگر
شاید دیدی خسته شد از انتظار کشیدن
دست کشید از همه چیز
دیر نیا
آنقدر دیر نیا که مانند «شهریار» مجبور بشوم بگویم
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
یکباره دلتنگش شدم
بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد
همه با تعجب نگاهم کردند
لبخند تلخی زدم و گفتم: چقدر داغ بود!! :}
تو بری دووم نمیارم بدون تو یه روزم
من میترسم آخرم بی تو از این دوری بسوزم
تو بری تنهایی بدجوری تو این خونه میمونه
باید عکساتو بغل کنم تو تنهاییم دیوونه
تو بری بارون نمیاد دیگه
کاش بشه با اون روزا بازم بشه دیدت
تو بری قلبم میگیره برگرد
ببین این دستامم از دوریت یخ کرد
پرپرم نکن آسون
عاشقت شدم آروم
دیگه نکن زندگیمو باز داغون
گیج و بی قرار میشم
خاطراتت رد میشن
ببین عاشق ترینم از همیشم
تو بری بارون نمیاد دیگه
کاش بشه با اون روزا بازم بشه دیدت
تو بری قلبم میگیره برگرد
ببین این دستامم از دوریت یخ کرد
پ.ن: یادته این اهنگو دوس داشتی؟
یادته چقد از صدای خواننده خوشت میومد و من تقلید صداشو میکردم؟
یادته یه شب تقلید صدا کردم و ویس گرفتم ولی ویسای بعدی نتونستم؟!
وای ک چقدر دلم برای اون روزا تنگ شده
پرویز من دیگر هرگز از تو جدا نمیشوم
به امید دیدار
#فروغ_فرخزاد
"از نامههای فروغ به همسرش پرویزشاپور"