 )
)امروز بعد ازمدت ها سستی پاشدم رفتم آزمایش بدم. ناشتا بودنم خودش مصیبت عظمیٰ ئی بود که ازش بی خبر بودیم :)
چشم شما روز بد نبینه. رفتم نشستم توی نوبت تا صدام کردن. بعدش گفتن زحمت بکشید ١٧٠,٠٠٠ تومان لطف کنید.
من :| (آقا مگه نگفته بودن هزینه های درمانی کمتر شده! پس کو؟)
پرداخت کردم و با خودم فکر می کردم "الان نقش بیمه تو این مملکت خراب شده ما چیه که از اینور تامین اجتماعی میگیره و از اونور تکمیلی و تلفیقی و تجلیلی و... بعدش ملت میگن هزینه ها پایین اومده ؟ حالا خوب شد نخواستن ازم نمونه مغز استخوان بگیرن !!!"
خلاصه رفتم که یه دو لیتر خون بدم بعدش با خودم گفتم: اینا که اینهمه پول گرفتن چرا دیگه نمونه رو خودشون نمیدن :)) این انصاف نیست هم پول بدی هم خون و... :دی
به هر زحمتی با فشار ٨ خودم رو رسوندم خونه یه چیزی بخورم. یه بنده خدایی پیدا شده میگه "اگه حالت بده تا بیایم عیادتت!". حالا خودش ٤٣٠ كیلومتر از من فاصله داره. رفیقشم ٢٢٠ کیلومتر! بعد بهش میگم: "زحمت میشه! مبلغ رو کارت به کارت کنید" :) میگه: "تو آدم نمیشی؟!" جالبی کار اینجاست که من هر بار دوست شریف ایشون رو به یه اسم متفاوت توی پیام هام ذکر می کنم: "نوشین" (اینم که کلوچهش معروفه!) ، "شمیم" (اسم یه برنج پاکستانیه فکر می کنم) ، "نینا"(اسم روغنه) ... . همینجور که دارم توی تلگرام هذیون میگم ایشون هم چهارتا بدوبیراه میگن بهم و میذارن میرن که: "حالت خوش نیست و امروز اسم روغن و برنج... میذاری رو اسم دوست من و خیلی *** :|"
+ بیهوش شدم و الان چشمام رو باز کردم میبینم ساعت ٥ بعد ازظهره. برکت از ساعت ها هم رفته. دیگه اینجا جای موندن نیست.
یکی از معضلاتی که من زیاد باهاش روبرو شدم لوکیشنی هستش که بچه ها ازش میان. درسته بعضیا مثل خود من حضورشون توی چندتا منطقه محل اختلاف هست اما این عده خاصی که میگم دیگه نوبرن واقعا!
نمی دونم چرا بعضی ها برای اینکه بگن خیلی باکلاسن، خودشون رو بچه تهران معرفی می کنن. بعد که ریز میشی و ذره بین دستت می گیری می بینی از اکبرآباد، اسلامشهر، پَرَند، چَرَند، رباط جعفر، شهر ری، ورامین، کرج، اراک، قم، یا حتی کاشان سر در آوردی.
یه عده هم میگن ما بچه تهرانیم بعدا کاشف به عمل میاد که مشهد، ارومیه، اصفهان، شیراز یا حتی بندرعباسن! مثل بچه آدم بگید کجایی هستید، ما هم قول میدیم نیایم خونتون : ) اینجوری برای خودتون خوب نیست، فردا میگن حرفش دو تا شد!
+ با تشکر و عرض معذرت از همه اهالی مهمان نواز و غیور تهران و حومه!
افتادم رو دور بدبیاری. نمی دونم علت چیه یا کیه اما واقعا دیگه بریدم. اونهمه بدبختی کم نبود، نشانه ها و علائم دیابت هم مزید بر علت شد. منی که حتی توی خوابگاه هم حداکثر ١ شب می خوابیدم تا ۶ ٧ صبح بیدارم. اما اونقدر بی حال که نه می تونم کتابام رو باز کنم ، نه به پروژه ناتمامم برسم، و نه هیچ کار دیگه ای بکنم.
+ واقعا از هیچی شانس نیاوردیم؛ ملت برای بچه هاشون ارث ملک و پول و امثالهم میذارن به ما که میرسه سهممون "کچلی"، "سنگ کلیه"، "دیابت"، دور از جون "سرطان" و... ست!
++ علی رغم توصیه ها حتی یه دکتر عمومی هم نرفتم که لااقل یه چک آپ کامل برام بنویسه! می ترسم از روبرو شدن با این غول شیرین! بدنم با ٥٠ کیلو وزن ناقابل دیگه کشش این مرض قند لعنتی رو نداره! -_-

 حالا با اینش کاری ندارم، موندم توی خلقت اون موجودی که زیر پست بانو تبلیغات میکنه که "گروپ زدم د  خ  ت  ر   و    پ  س  ر قاطی جوین شو تا لینک رو برنداشتم" /-:
 حالا با اینش کاری ندارم، موندم توی خلقت اون موجودی که زیر پست بانو تبلیغات میکنه که "گروپ زدم د  خ  ت  ر   و    پ  س  ر قاطی جوین شو تا لینک رو برنداشتم" /-: بهت زده شدم. آدرس وبشون رو ازش خواستم که خیلی محترمانه بهم داد.
 بهت زده شدم. آدرس وبشون رو ازش خواستم که خیلی محترمانه بهم داد.  که همچنان هستن و خدا سایشون رو از سر بچه هاشون و ما کم نکنه
 که همچنان هستن و خدا سایشون رو از سر بچه هاشون و ما کم نکنه

 ). ایشون هم گفتن: من و دوستم یه پیج فیک داشتیم که قبلا (دوران جاهلیت) پسرا رو باهاش اذیت می کردیم (البته همچنان هم اذیت میکنن!)، میخوای مال تو. آدم آستیگمات از خدا چی میخواد؟! -یه پیج فیک ! .. من هم آیدی پیج و رمزش رو ازش گرفتم و پیج های مورد علاقم رو فالو کردم تا هر از گاهی بهشون سر بزنم اونم به دور از show-offهای یه عده معلومه الحال
). ایشون هم گفتن: من و دوستم یه پیج فیک داشتیم که قبلا (دوران جاهلیت) پسرا رو باهاش اذیت می کردیم (البته همچنان هم اذیت میکنن!)، میخوای مال تو. آدم آستیگمات از خدا چی میخواد؟! -یه پیج فیک ! .. من هم آیدی پیج و رمزش رو ازش گرفتم و پیج های مورد علاقم رو فالو کردم تا هر از گاهی بهشون سر بزنم اونم به دور از show-offهای یه عده معلومه الحال .
. ) اینهمه این حضرات رو فالو کرده بودم دریغ از یه دونه فالوبک یا یه جواب کامنتی چیزی، اما این پیج فیک که مزین به عکس یک بانوی مکرمه ی شُل حجاب بود فوری دل حضرات رو برده بود
) اینهمه این حضرات رو فالو کرده بودم دریغ از یه دونه فالوبک یا یه جواب کامنتی چیزی، اما این پیج فیک که مزین به عکس یک بانوی مکرمه ی شُل حجاب بود فوری دل حضرات رو برده بود  و تازه ریکوئست هم داده بودن
 و تازه ریکوئست هم داده بودن . البته ریکوئست ها تنها مختص ادمین اون پیجی که یه زمانی می مردم براش نبود و خیلی های دیگه هم این کار رو کرده بودن و من همچنان مونده بودم که چی کار کنم؟ (حوصله هم نداشتم اون مظهر فساد -عکس خانومه!- رو پاک کنم
. البته ریکوئست ها تنها مختص ادمین اون پیجی که یه زمانی می مردم براش نبود و خیلی های دیگه هم این کار رو کرده بودن و من همچنان مونده بودم که چی کار کنم؟ (حوصله هم نداشتم اون مظهر فساد -عکس خانومه!- رو پاک کنم شرافتا تا اونجایی که من یادمه نمونه عکس های این خانوم های شُل حجاب از زمان های دور توی کابین ماشین های سنگین و بعضا اتوبوس های مسافربری شرکت ایران پیما در زمان های دور موجود بودن!!! تازه همه هم چشم و ابرو مشکی و ابرو کمون و زلف بر باد داده! )
 شرافتا تا اونجایی که من یادمه نمونه عکس های این خانوم های شُل حجاب از زمان های دور توی کابین ماشین های سنگین و بعضا اتوبوس های مسافربری شرکت ایران پیما در زمان های دور موجود بودن!!! تازه همه هم چشم و ابرو مشکی و ابرو کمون و زلف بر باد داده! ) پرسید و ... که من دیدم دیگه توی پیام اول خیلی تند داره پیش میره و خیلی سریع مکالمه رو قطع کردم که بعدا بیشتر با هم صحبت کنیم. آخه ادمین بزرگوار که خبر نداشت من داداشام لات هستن و اگه بفهمن همچین خبطی کرده کاردیش میکنن
 پرسید و ... که من دیدم دیگه توی پیام اول خیلی تند داره پیش میره و خیلی سریع مکالمه رو قطع کردم که بعدا بیشتر با هم صحبت کنیم. آخه ادمین بزرگوار که خبر نداشت من داداشام لات هستن و اگه بفهمن همچین خبطی کرده کاردیش میکنن  .
. . پیشنهادها، حرف ها، عکس ها و چیزهایی که اصلا برام قابل تصور نبود. از اون کثافت ها بگذریم بهتره!
. پیشنهادها، حرف ها، عکس ها و چیزهایی که اصلا برام قابل تصور نبود. از اون کثافت ها بگذریم بهتره!  که علی رغم اینکه یه پسرم از هم جنس های خودم ترسیدم و حق رو دادم به خانم ها از این باب که از دست مردنماها عاصی هستن (البته این پست نباید دست آویز  بهانه برای کسانی بشه که بگن مظلومیت های قشر ذکور رو از یاد بردی
 که علی رغم اینکه یه پسرم از هم جنس های خودم ترسیدم و حق رو دادم به خانم ها از این باب که از دست مردنماها عاصی هستن (البته این پست نباید دست آویز  بهانه برای کسانی بشه که بگن مظلومیت های قشر ذکور رو از یاد بردی  
  )
) و ایشون هم خیلی قشنگ و مجلسی عرض کردن: خیلی :دی. من هم در ادامه به اون کامنت ها و دایرکت ها و پیشنهادها اشاره کردم. یه جایی هم به شوخی بهش گفتم: همچین بدمم نمیاد دختر باشم بس که پیشنهاد های خوب خوب بهتون میدن. مثلا یکی گفته بود که تو بیا تا من ببینمت، بعدش عنان و افسار پیجم رو میدم دست تو اصلا (منم که هیچ چشم داشتی به مال دنیا ندارم!) یا اینکه شمارت رو بده تا برات شارژ بگیریم و صدها پیشنهاد نقدی و غیر نقدی دیگر. البته اون پیشنهادهای منزجر کننده رو هم یجوری به گوشش رسوندم
 و ایشون هم خیلی قشنگ و مجلسی عرض کردن: خیلی :دی. من هم در ادامه به اون کامنت ها و دایرکت ها و پیشنهادها اشاره کردم. یه جایی هم به شوخی بهش گفتم: همچین بدمم نمیاد دختر باشم بس که پیشنهاد های خوب خوب بهتون میدن. مثلا یکی گفته بود که تو بیا تا من ببینمت، بعدش عنان و افسار پیجم رو میدم دست تو اصلا (منم که هیچ چشم داشتی به مال دنیا ندارم!) یا اینکه شمارت رو بده تا برات شارژ بگیریم و صدها پیشنهاد نقدی و غیر نقدی دیگر. البته اون پیشنهادهای منزجر کننده رو هم یجوری به گوشش رسوندم  !!!
!!!  ) که با اون خودم رفتم یه پیج جدید ساختم تا اونایی که میخوام رو فالو کنم. فقط این وسط متوجه شدم که زیاد نباید یه چیزی یا یه شخصی رو دوست داشت. چون به مرور هر چی بهش نزدیک تر میشی میبینی که بیشتر ازش میدونی و کم کمک ازش بدت میاد (زمان حافظ و سعدی نیست که به پای زشتی های معشوق بشینیم و بیت پشت بیت شعر بسُراییم
) که با اون خودم رفتم یه پیج جدید ساختم تا اونایی که میخوام رو فالو کنم. فقط این وسط متوجه شدم که زیاد نباید یه چیزی یا یه شخصی رو دوست داشت. چون به مرور هر چی بهش نزدیک تر میشی میبینی که بیشتر ازش میدونی و کم کمک ازش بدت میاد (زمان حافظ و سعدی نیست که به پای زشتی های معشوق بشینیم و بیت پشت بیت شعر بسُراییم  )
 )