تاریخ : جمعه 28 تیر 1392 | 11:52 ب.ظ | نویسنده : الیاس
اگه از بین رفت مطمئن باش هر چیزی بوده جزء یه رفاقت عمیق .
قابل توجه اون افرادی که حرف از رفاقتشون اون جای خر و پاره میکنه ولی با کوچکترین مشکلی هو تو تو میسابن به الک .
انگار همین دیروز بود که هنرستان و می پیچوندیم و میرفتیم فرحزاد یا توی حیاط مدرسه با هم راه میرفتیم و اهنگ تو این شهر تاریک زد بازی و میخوندیم یا توی کلاس و کارگاه کلی مسخره بازی در می اوردیم و میخندیدیم یا وقتی از سفره خانه برمیگشتیم مدرسه همه میگفتن بوی دو سیب میدید .
انگار همین دیروز بود که وقتی من می امدم توی کلاس تو این اهنگ :
از اون ته صدا میاد داغ و ویسکی کو ؟
صدای کیه ؟ آمد اقا الیاس تو
یه لیوان بده زود بنوشه
یه قلیونم بکشه که توپ توپ شه
میخوندی .
انگار همین دیروز بود که توی یه پارتی شبانه 100 درجه روی هوا بودیم و بالا و پایین میپریم .
اون . . . یادته ؟
تو . . . تو . . . ااااااااا . . . تو ........
هه هه هه هه هه
واقعا چقدر زود گذشت یادش بخیر .
خدا حافظیمان بود با نصف کردن یک پیراشکی
من و تو و تهران شلوغ و ایستگاه B R T
تقدیم به دوست با مرامم افشین اهورای عزیز
توی ادامه مطالب چند تا عکس از و افشین اهورای عزیز میذارم .
ادامه مطلب
طبقه بندی: روزمرگی های ما،
برچسب ها: روزمرگی های ما، خانواده اهورا، الیاس اهورا، افشین اهورا، خدا حافظیمان بود با نصف کردن یک پیراشکی من و تو و تهران شلوغ و ایستگاه B R T، رفاقت و دوستی واقعا چیزی نیست که با مسافت طولانی و دوری و مشکلات سخت از بین بره . اگه از بین رفت مطمئن باش هر چیزی بوده جزء یه رفاقت عمیق .،
تاریخ : چهارشنبه 19 تیر 1392 | 08:40 ب.ظ | نویسنده : الیاس
ببخشید به دلیلی یه سری از مشکلات فرصت با ارزش با شما بودن و برای مدتی از دست دادم .
ولی توی این مدت خدا خودش میدونه دلم همش پیش وبلاگم و شماها بود .
امیدوارم بتونم دوباره با مطالبم خوشحالتون کنم .
ماه رمضان
نفس میکشم ماه و نگاه میکنم
پنجره باز میکنم صدای اذان میاد
صلواتی میفرستم و خدارو شکر میکنم
چیزی نمونده ماه رمضان بیاد
قرص ماه در آسمان ماه رمضان
همه جا صحبت در کوچه و بازار بین این و آن
شهر کمی بوی خدا گرفته به خود
ای کاش هر روزمان میبود ماه رمضان
ترکیدن بغض لب حوض وقت وضو
خیس شدن مهر هنگام نماز وقت سجود
ای کاش باطنمان هم کمی خدایی میبود
خدا کند سالی بیاید رمضان واقعی کند طلوع
سالی بیاید به دور از بغض و کینه
اگر گشنه ای گوشه ای غذایی خورد نگویم مخالف دینه
وقتی ما خود یه انسان سر تا پا گناهیم بهتر نیست
فکر خود را کنیم جای این که سنگ دیگران را زنیم به سینه
من را در قبر خود میگذارند و تو را هم در قبر خود
به من چه فلان کسک روزه اش را گرفت یا خورد
بهتر نیست کمی با هم مهربان باشیم
مگر ادمی جرء مهربانی از این دنیای فانی با خود چه خواهد برد
الیاس اهورا
18 / 1 / 92
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: شعر، ماه رمضان، شعری در باب ماه رمضان، الیاس اهورا، شعر های عرفانی، شعر های عرفانی اعتراضی، شعری مذهبی،
تاریخ : سه شنبه 11 تیر 1392 | 04:28 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
نسل عجیبی بودیم AFSHIN_AHORA
نسلی که برای همه چیز باید رقابت می کرد
نسل کنکور و انتخاب رشته
نسل دعوا سر صندلی مترو
نسل دویدن پشت اتوبوس و چپیدن توی تاکسی
نسل ما لگد کردن رقیب و گذشتن از روی اون توی خونِش بود
نسل دیدن و نداشتن، خواستن ونتوانستن، رفتن و نرسیدن
نسل آرزوهایی که تا آخرش بر دل ماند
نسل آهنگ های سوزناک
نسل سیگار نامرغوب جگردار
نسل تحریم تنبان و خمیر دندان...
نسل طلاق هفتاد درصد.
نسل فیس بوک از سر بی کسی
نسل کش دادن دانشگاه از ترس سربازی
نسل درد و دل با دیوار
نسل دلتنگی برای طعم لب هایی که هرگز نچشیدیم
نسل ماندن سر دو راهی
نسل انتخاب بین بد و بدتر
نسل عقده ی دیده شدن، خوانده شدن، شنیده شدن
نسل بغض، ناله ، ضجه
به ما که رسید رودخانه ها خشکید، جنگل ها سوخت و ابرها نبارید
به ما که رسید بنزین و شیر با هم کورس گذاشتند
دل به هر کس دادیم، قبل از ما دل داده بود
سگ دو زدیم برای آغاز راهی که قبل از ما هزارها به آخر خطش رسیده بودند...
افسوس..
نسلی که برای همه چیز باید رقابت می کرد
نسل کنکور و انتخاب رشته
نسل دعوا سر صندلی مترو
نسل دویدن پشت اتوبوس و چپیدن توی تاکسی
نسل ما لگد کردن رقیب و گذشتن از روی اون توی خونِش بود
نسل دیدن و نداشتن، خواستن ونتوانستن، رفتن و نرسیدن
نسل آرزوهایی که تا آخرش بر دل ماند
نسل آهنگ های سوزناک
نسل سیگار نامرغوب جگردار
نسل تحریم تنبان و خمیر دندان...
نسل طلاق هفتاد درصد.
نسل فیس بوک از سر بی کسی
نسل کش دادن دانشگاه از ترس سربازی
نسل درد و دل با دیوار
نسل دلتنگی برای طعم لب هایی که هرگز نچشیدیم
نسل ماندن سر دو راهی
نسل انتخاب بین بد و بدتر
نسل عقده ی دیده شدن، خوانده شدن، شنیده شدن
نسل بغض، ناله ، ضجه
به ما که رسید رودخانه ها خشکید، جنگل ها سوخت و ابرها نبارید
به ما که رسید بنزین و شیر با هم کورس گذاشتند
دل به هر کس دادیم، قبل از ما دل داده بود
سگ دو زدیم برای آغاز راهی که قبل از ما هزارها به آخر خطش رسیده بودند...
افسوس..
.: Weblog Themes By Pichak :.