تاریخ : جمعه 14 مهر 1391 | 12:05 ق.ظ | نویسنده : الیاس





                سر گرم شده ام به یک سری کار های بی خود

                 نمیدانم کدام سو میروم چه کار میکنم با خود 


                روزهایم را شب میکنم با ارزوی روزهای بهتر 

            روزهایم شب میشود در انتظار است شب های بدتر


                من شده ام اهو و زندگی ببرست به دنبالم 

            هر گاه پشتم را نگاه کردم دیدم دردست به دنبالم 



سلام دوستان عزیز دلم خیلی براتون تنگ شده من و ببخشید اگه دیر به دیر بهتون سر میزنم . 

از شنبه میخوام دوباره شروع کنم یواش یواش خودم بکش بالا دوباره یه برنامه ای هم برای خودم ریختم این یه هفته همش مشغول مبارزه با یه سرما خوردگی از نوع خیلی سختش بودم با وجود دکتر رفتن  هنوز هم که هنوزه خوب نشدم . 



طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: الیاس اهورا، شعر، هنر، شنیدن صداهایی که در اعماق چها باز فریاد میزنند، خانواده اهورا، زندگی، هنر داستان و شعر و ...،  

تاریخ : پنجشنبه 26 مرداد 1391 | 09:40 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
هوای "خانه" چه دلگیر می شود گاهی ،
از این زمانه دلم سیر می شود گاهی ...
به سوی خویش مرا میكشد،
چه خون و ...
چه "خاك" ...!

بگیر دست مرا ، ای آشنای درد ... بگیر ...

برچسب ها: چه دلگیر، ای اشنای درد، شعر، داستان، هنر، خانواده اهورا،  

تاریخ : جمعه 30 تیر 1391 | 08:24 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
دلـم تنگ شده ..
واسه خنده هــاش
واسه گــریه هاش
واسه روزگاری که داشتـــم باهاش
واسه بی کسیـــش
...
شب آخـــریش
خدای غریبون دلـــم تنگ شده
نـــگاهش میکردم
با دستـــهای ســردم
نگفت بر میـــگردم
دلم تنگ شــده ..
من عــادت به رخـــت سیاهُ
سر بی پنـــاه ُ
دو تا چشــم بــه راهُ
یه دل اشــکُ آهُ
شکــایت به مــاهُ
نـــــــدارم ..
من عــادت به این غـــم نشینی
به این گریـــه چیـــنی
که روشُ نبیـــنی
بـــراش گل بچینی
دیگـــه نازنینی نــــدارم
چرا بهـــش نگفتـــم
روزای خوشـــی هست
که شــاید یه لحــــظه
چشـــاشُ نمیـــبست
بهش قـــول نـــدادم
دیـــگه بد نبـــاشم
بهونـــه نگیـــرم
یـــه روز سر به راه شـــم
دلـــم تنـــگ شده ..
دلم تنگ شـــده
واسه رنـــگ چشمـــاش
گل برف رو مـــوهاش
جواب سلامـــاش
دلم تـــنگ شده ..
خداحافـــظ نگفـته
ازین خونـــه رفـــته
نه یکســـال یه هفــته
دلـــم تنگ شده
نگــــاهش میکـــردم
با دستـــهای ســـردم
نگفت بـــر میگـــردم ....

برچسب ها: دلم تنگ شده، هنر، داستان، شعر، جملات کوتاه، خانواده اهورا، افشین اهورا،  

تاریخ : دوشنبه 26 تیر 1391 | 11:49 ب.ظ | نویسنده : الیاس
قسم به همان غروبی که 

دل هایمان گرفت 

من نبودم که تورا رها کردم 

چرا به جای تو غم کارم نشست . ؟



طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: الیاس اهورا، شعر های عاشقانه، شعر، هنر، خانواده اهورا، قسم، صندلی پارک،  

تاریخ : یکشنبه 25 تیر 1391 | 06:18 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
نترس جانم ....

ظرفیت باور من به اندازه ی تمام دنیاست !

تو دروغت را بگو ... !!!

برچسب ها: نترس، خانواده اهورا، شعر، داستان، هنر، جملات کوتاه، عشق،  

تاریخ : جمعه 23 تیر 1391 | 05:44 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
سلامتیه اونایی که بیدارن..... و یک شب با آرامش و بدون اشک خوابیدن آرزوشونه......

برچسب ها: سلامتی، شعر، نثر ادبی، خانواده اهورا، گروهی مقاوم در برابر بیچارگی، هنر، نعشگی های ناخواسته،  

تاریخ : پنجشنبه 22 تیر 1391 | 05:30 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
شب که از راه میرسد
فکر و ذهنم
وحتی در و دیوار و سیگارها حرفها می زنند با دلم
اما افسوس لبانم بریده اند از گفتن
هر چه گفتم تنهایم تنهاتر شدم
وقت سکوت است .

برچسب ها: شب، شعر، داستان، هنر، داستانک، طنز تو نطنز، ان تو کفن،  

تاریخ : پنجشنبه 22 تیر 1391 | 05:25 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
وِلت میکنم و می رم ......
نه اینکه دوستت نداشته باشم ها ...
بین خودمون باشه ...
از نخودی بودن متنفرم ....

برچسب ها: ولت میکنم، نوخودی بودن، بی خودی بودن، هنر، داستان، شعر، خانواده اهورا،  

تاریخ : سه شنبه 20 تیر 1391 | 11:41 ب.ظ | نویسنده : الیاس


توی این جامعه نمیشه قشنگی و تجربه کرد 

باید مثل اسکولا بود همین طوری زندگی کرد 



طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر، شعر، اوسکولا، جامعه لعنتی من، قشنگی که مرده، من که نبودم نمیدونم مشروب و کی خورده،  

تاریخ : سه شنبه 20 تیر 1391 | 01:40 ق.ظ | نویسنده : الیاس
شب دوست دارم 
شب ستاره بارونه 
شب و دوست دارم 
دعا خوندن توش اسونه 

شب و دوست دارم
با ولوله ی سوکوتش 
شب و دوست دارم 
با اسمون کبودش 

شب و دوست دارم 
با اهنگ تنهایی 
شب و دوست دارم 
با اسمون کذایش 

شب و دوست دارم 
با ماه اسمونش 
شب و دوست دارم 
با راه های اسونش 

من شب و دوست دارم 
من تو شب چند تا دوست دارم 
ماه ستاره تاریکی تنهایی 

من شب و دوست دارم 
به خاطر همه دوستام .




طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: شب، الیاس اهورا، ستاره، شعر، هنر داستان و شعر و ...، من شب و دوست دارم، هنر،  

تاریخ : شنبه 3 تیر 1391 | 11:40 ب.ظ | نویسنده : الیاس



باز دل تو از من تیره شد 
دوچشمان وحشی تو به من خیره شد 
باز شب است و من غم دارم 
از شرم نگاه تو تب دارم 

امشب صبح نخواهد شد 
موذن صبح اذان نخواهد گفت 
امشب شبی سخت است 
کسی اسوده نخواهد خفت 

خنجر میزنی بر من 
با اتش رنگ چشات 
اتش این دل خاموش نشود 
تا خاموش نکنی از من نگات 

چه کردی با من ای دو چشم 
اشفته و مست و پریشانم 
اتش زدی من را دو چشم 
رسوا کردی بین رفیقانم 

شب است و من در کوچه های بی خابی 
خاب بر چشمانم نمی اید 
افسوس هیچ فرشته ایه ای 
جزء ایه یئس نمی خواند 

کینه دارم از دو چشم 
کسی این را نمی داند 
در این کوچه سرد و نمناک 
کسی به انتظار نمی ماند 

امشب صبح نخواهد شد 
موذن صبح اذان نخواهد گفت 
امشب شبی سخت است 
کسی اسوده نخواهد خفت 



طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: شعر، هنر، داستان، شعر های مستی، کوچه تاریک، الیاس اهورا، روز های افسوس گرا، چشمان وحشی، شعری که از دهانم ریخت، خانواده اهورا، شنیدن صداهایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند، هنر داستان و شعر و ...،  

تعداد کل صفحات : 2 ::      1   2  

  • امیر خان
  • انجمن مورفولوژی جغرافیایی
  • کارت شارژ همراه اول
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات