تاریخ : جمعه 30 تیر 1391 | 08:38 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
زمانه ازم پرسید که چه کسی رو بیشتر از همه دوست دارم ؟ من درباره ی تو چیزی بهش نگفتم ، آخه این رسم زمونست که هرکی رو که از همه بیشتر دوست داری ازت میگیره

برچسب ها: زمانه ازم پرسید که چه کسی رو بیشتر از همه دوست دارم ؟ من درباره ی تو چیزی بهش نگفتم،  

تاریخ : جمعه 30 تیر 1391 | 08:33 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
فـــــاسد بـــودن به تـــــن فـــــروشی نیستــ ...

به فـــــروختن خـــــاطرات قدیمی، به بهـــــای ورود یکــ تــــازه وارد استــ

برچسب ها: فاسد، خانواده اهورا، افشین اهورا، فاسد بودن به تن فروشی نیست، جملات عاشقانه، نثر،  

تاریخ : جمعه 30 تیر 1391 | 08:24 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
دلـم تنگ شده ..
واسه خنده هــاش
واسه گــریه هاش
واسه روزگاری که داشتـــم باهاش
واسه بی کسیـــش
...
شب آخـــریش
خدای غریبون دلـــم تنگ شده
نـــگاهش میکردم
با دستـــهای ســردم
نگفت بر میـــگردم
دلم تنگ شــده ..
من عــادت به رخـــت سیاهُ
سر بی پنـــاه ُ
دو تا چشــم بــه راهُ
یه دل اشــکُ آهُ
شکــایت به مــاهُ
نـــــــدارم ..
من عــادت به این غـــم نشینی
به این گریـــه چیـــنی
که روشُ نبیـــنی
بـــراش گل بچینی
دیگـــه نازنینی نــــدارم
چرا بهـــش نگفتـــم
روزای خوشـــی هست
که شــاید یه لحــــظه
چشـــاشُ نمیـــبست
بهش قـــول نـــدادم
دیـــگه بد نبـــاشم
بهونـــه نگیـــرم
یـــه روز سر به راه شـــم
دلـــم تنـــگ شده ..
دلم تنگ شـــده
واسه رنـــگ چشمـــاش
گل برف رو مـــوهاش
جواب سلامـــاش
دلم تـــنگ شده ..
خداحافـــظ نگفـته
ازین خونـــه رفـــته
نه یکســـال یه هفــته
دلـــم تنگ شده
نگــــاهش میکـــردم
با دستـــهای ســـردم
نگفت بـــر میگـــردم ....

برچسب ها: دلم تنگ شده، هنر، داستان، شعر، جملات کوتاه، خانواده اهورا، افشین اهورا،  

تاریخ : جمعه 30 تیر 1391 | 07:43 ب.ظ | نویسنده : الیاس


کشیدن سیگار و گفتن اشعار اجتماعی 

پس گردنی و بردن به راه های انحرافی 

ترس از گفتن حرف های دلت 

خیره به عکس چگوارا و خوندن کتاب های انقلابی 



طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: الیاس اهورا، چگوارا، شهر، اشعار اجتماعی سیاسی، کتاب های انقلابی، شعر، ایران،  

تاریخ : پنجشنبه 29 تیر 1391 | 03:11 ب.ظ | نویسنده : الیاس
اخرین روزنه امید را 

هیولایی پست خورده است 

چیزی که درونم شکل گرفت  

دیوی سیاه به اسم عقده است 

در این هوای مسموم نفس میکشد 

ولی عمریه که مرده است 




طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: الیاس اهورا، هیولای پست، شعر، عقده، هوای مسموم کشورم، خانواده اهورا، شعر های اجتمایی،  

تاریخ : چهارشنبه 28 تیر 1391 | 08:55 ب.ظ | نویسنده : الیاس
من را نترسان از اتش و دوزخ 

عمری بزرگ شدم در کشوری مثال برزخ 

من حاصل نسلی سوخته ام 

با اتش التیام دادم جای زخم 


اتش گرفتم و فریاد کردم 

از اعماق وجود هی هات کردم 

عمری گذشت و تازه فهمیدم 

عمر و خود را من بر باد کردم . 


برچسب ها: الیاس اهورا، شعر، اشعار اجتماعی، هنر داستان و شعر و ...، خانواده اهورا، شنیدن صداهایی دکه در اعماق چاه باز فریاد میزنند، اتش و دوزخ،  

تاریخ : دوشنبه 26 تیر 1391 | 11:49 ب.ظ | نویسنده : الیاس
قسم به همان غروبی که 

دل هایمان گرفت 

من نبودم که تورا رها کردم 

چرا به جای تو غم کارم نشست . ؟



طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: الیاس اهورا، شعر های عاشقانه، شعر، هنر، خانواده اهورا، قسم، صندلی پارک،  

تاریخ : یکشنبه 25 تیر 1391 | 06:30 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
مهم نیست الان کجا هستم و چی کار می‌کنم. مهم نیست تهران باشم و استیک بخورم یا استرالیا باشم و آش رشته بخورم. هر کاری کنم من نسل کیک و نوشابه‌ی تو راه مدرسه هستم.

برچسب ها: خانواده اهورا، هنر داستان و شعر و ...، جملات کوتاه، شنیدن صداهایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند، نثر ادبی، عاشقانه، استرالیا،  

تاریخ : یکشنبه 25 تیر 1391 | 06:18 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
نترس جانم ....

ظرفیت باور من به اندازه ی تمام دنیاست !

تو دروغت را بگو ... !!!

برچسب ها: نترس، خانواده اهورا، شعر، داستان، هنر، جملات کوتاه، عشق،  

تاریخ : یکشنبه 25 تیر 1391 | 06:17 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
اینجا زمین است . . . زمین گرد است . . . !
تویی که مرا دور زدی فردا به خودم خواهی رسید . . . !
حال و روزت دیدنیست . . .

برچسب ها: زمین گرد است، خانواده اهورا، هنر داستان و شعر و ...، عاشقانه ها، زیبایی، سیاست کثیف،  

تاریخ : یکشنبه 25 تیر 1391 | 06:07 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
دنـیـآ اونـقـد کوچـیـکه که آدمــآیـی رو کـه...
ازشـون متـنـفری هـر روز مـی بـیـنـی !!!
ولـی اونـقـدر بـزرگــه که اونــی که...
دلـت مــی خـوآد رو هـیـچ وقـت نمـی بـیـنــی....!!!


برچسب ها: دنـیـآ اونـقـد کوچـیـکه که آدمــآیـی رو کـه...،  

تاریخ : شنبه 24 تیر 1391 | 10:35 ب.ظ | نویسنده : الیاس

من مستم مرا آویزانم کنید
       
فکری به حال این تن نا میزانم کنید 

اگر 80 ضربه هم کوبید بر پشت من  
     
نتوانید از حفظ سوره المیزانمکنید  

گر خواهید بگیرید امشب جان من

اما سحر را فکری به حال مریدانم کنید 

به اسم اسلام بکشید و خاکم کنید 

من را خاک توی ایرانم کنید 

اما نخواهم گذاشت روزی 

ایرانم  را  ویرانم  کنید  






طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: الیاس اهورا، شعر های اجتماعی، شعر های سیاسی، می و مستی، ایران، ویران، شاعران مبارز،  

تعداد کل صفحات : 5 ::      1   2   3   4   5  

  • امیر خان
  • انجمن مورفولوژی جغرافیایی
  • کارت شارژ همراه اول
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات