تاریخ : جمعه 30 تیر 1391 | 08:38 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
تاریخ : جمعه 30 تیر 1391 | 08:33 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
تاریخ : جمعه 30 تیر 1391 | 08:24 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
کشیدن سیگار و گفتن اشعار اجتماعی
پس گردنی و بردن به راه های انحرافی
ترس از گفتن حرف های دلت
خیره به عکس چگوارا و خوندن کتاب های انقلابی
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، چگوارا، شهر، اشعار اجتماعی سیاسی، کتاب های انقلابی، شعر، ایران،
تاریخ : پنجشنبه 29 تیر 1391 | 03:11 ب.ظ | نویسنده : الیاس
اخرین روزنه امید را
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، هیولای پست، شعر، عقده، هوای مسموم کشورم، خانواده اهورا، شعر های اجتمایی،
هیولایی پست خورده است
چیزی که درونم شکل گرفت
دیوی سیاه به اسم عقده است
در این هوای مسموم نفس میکشد
ولی عمریه که مرده است
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، هیولای پست، شعر، عقده، هوای مسموم کشورم، خانواده اهورا، شعر های اجتمایی،
تاریخ : چهارشنبه 28 تیر 1391 | 08:55 ب.ظ | نویسنده : الیاس
من را نترسان از اتش و دوزخ
برچسب ها: الیاس اهورا، شعر، اشعار اجتماعی، هنر داستان و شعر و ...، خانواده اهورا، شنیدن صداهایی دکه در اعماق چاه باز فریاد میزنند، اتش و دوزخ،
عمری بزرگ شدم در کشوری مثال برزخ
من حاصل نسلی سوخته ام
با اتش التیام دادم جای زخم
اتش گرفتم و فریاد کردم
از اعماق وجود هی هات کردم
عمری گذشت و تازه فهمیدم
عمر و خود را من بر باد کردم .
برچسب ها: الیاس اهورا، شعر، اشعار اجتماعی، هنر داستان و شعر و ...، خانواده اهورا، شنیدن صداهایی دکه در اعماق چاه باز فریاد میزنند، اتش و دوزخ،
قسم به همان غروبی که
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، شعر های عاشقانه، شعر، هنر، خانواده اهورا، قسم، صندلی پارک،
دل هایمان گرفت
من نبودم که تورا رها کردم
چرا به جای تو غم کارم نشست . ؟
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، شعر های عاشقانه، شعر، هنر، خانواده اهورا، قسم، صندلی پارک،
تاریخ : یکشنبه 25 تیر 1391 | 06:30 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
تاریخ : یکشنبه 25 تیر 1391 | 06:18 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
تاریخ : یکشنبه 25 تیر 1391 | 06:17 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
تاریخ : یکشنبه 25 تیر 1391 | 06:07 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
من مستم مرا آویزانم کنید
فکری به حال این تن نا میزانم کنید
اگر 80 ضربه هم کوبید بر پشت من
نتوانید از حفظ سوره المیزانمکنید
گر خواهید بگیرید امشب جان من
اما سحر را فکری به حال مریدانم کنید
به اسم اسلام بکشید و خاکم کنید
من را خاک توی ایرانم کنید
اما نخواهم گذاشت روزی
ایرانم را ویرانم کنید
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، شعر های اجتماعی، شعر های سیاسی، می و مستی، ایران، ویران، شاعران مبارز،
.: Weblog Themes By Pichak :.