نسل من فصل سرد و صدای ما صامت است
نسل من هیچ نگفنه عمریست که ساکت است
نسلی که از روز تولدش مرد شد
نسلی که از چاله به چاه پرت شد
نسلی که ارزو هایش را در
نخ های سیگارش پنهان میکرد
نسلی که سرنوشتش زندان و اعدام بود
اگر نظرش را بیان میکرد
طبقه بندی: شعر، مجموعه نسل سوخاری،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر و ...، شعر، نسل سوخاری، روزهای اسیری، نسل من،
گل مریم
گل مریم توی پاییز میایی و بهار میشه
لحظه تولدت پنجره بی قرار میشه
عطر تو توی شب کوچه های رویا می پیچه
باد اون و می بره و تو شهر ابر ها می پیچه
زیر تاق اسمون توی مسیر سرنوشت
خدا اسم ترو با اسم فرشته ها نوشت
وقتی از راه میرسی گل ها نفس کم میارن
پری ها تاجشون و به حرمتت بر میدارن
مثل معبد و صلیب و اسمون مقدسی
نمیذارم عطرت و بگیره دست های کسی
گل مریم تو گل خونه ی قلبم میمونی
قصه رسیدن و با لحن نازت میخونی
تو از اون سمت افق از اسمون ها امدی
تو میون همه ی گلا گل سر سبدی
شاعر : مریم حیدر زاده
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، گل مریم، شعر مریم حیدر زاده، خانواده اهورا، شنیدن صدا های که در اعماق چاه باز فریاد میزنند .، مقدس، شعر،
تاریخ : جمعه 17 شهریور 1391 | 07:17 ب.ظ | نویسنده : الیاس
سلام دوستان عزیز . ببخشید که این چند روز کم پیدا بودم و نمیتونستم به وبلاگ های قشنگ تون سر بزنم .
طبقه بندی: شعر، روزمرگی های ما،
برچسب ها: الیاس اهورا، مگر من چه هیزم تری بهت فروختم ای زندگی .، روزمرگی های من .، باز هم من بی کار شدم .، شعر، هنر داستان و شعر و ...، شنیدن صدا هایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند،
اخه تا ساعت 12 شب یا شاید هم بیشتر سر کار بودم . بعدش هم که مثل جنازه دراز به دراز می افتادم .
ولی الان یه 2 روزی میشه که باز یه مشکلی برام پیش امد و یه اتفاق باعث شد که من دوباره بی کار بشم .
نمیدونم چرا زندگی داره اینقدر به من سخت میگیره این چهارمین کاری هستش که بعد از بد شانسی های مکرر و بعد از بیرون امدن از کار اصلیم یعنی روزنامه همشهری داره از دستم میره این کارم و یه جورایی دوست داشتم چون وسط هاش یه خورده ای وقت خالی داشتم و میتونستم یه 2 خطی کتاب بخونم و یه نیم چه خطی هم بنویسم . ولی افسوس . البته فعلا جای امید هست .
نمیدونم شاید این اتفاق ها در اخر به نفع خودم تموم بشه واقعا نمیدونم دیگه مغزم هنگ کرده .
ای زندگی مگر من چه هیزم تری به تو فروختم
من که دم نزدم و در اتش تو مدام سوختم
من که تبدیل به زغال شدم درونت ای زندگی
رنگ و شیره ی جوانی ام را در قمار تو باختم
طبقه بندی: شعر، روزمرگی های ما،
برچسب ها: الیاس اهورا، مگر من چه هیزم تری بهت فروختم ای زندگی .، روزمرگی های من .، باز هم من بی کار شدم .، شعر، هنر داستان و شعر و ...، شنیدن صدا هایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند،
تاریخ : پنجشنبه 9 شهریور 1391 | 06:16 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
لــــــــَــــش ایم،لاشــــــــــــی نیستیم
بـــــــــَـــد دهن ایم،بــــــــــــی ادب نیستیم
وَحــــــــــــشی ایم،بی رحــــــــــــم نیستیم
...
بـــــــــَـــد دهن ایم،بــــــــــــی ادب نیستیم
وَحــــــــــــشی ایم،بی رحــــــــــــم نیستیم
...
تـــــــــَـــکپــــــریم،مــــــــــــغرور نیستیم
خــــــــــــود خواهیم،پـــــــــُـــر توقع نیستیم
رُکیمــــــــــــ،دروغــــــــــــگو نیستیم
ساکـــِـِــــــــتیم،لالــــــــــــ نیستیم
کله خــــَــــــــریم،بیشــــــــــــعور نیستیم
خلاصه
خودمونیم
واقعی
آقا ما همینیم این 10000 نفر + خودم
خــــــــــــود خواهیم،پـــــــــُـــر توقع نیستیم
رُکیمــــــــــــ،دروغــــــــــــگو نیستیم
ساکـــِـِــــــــتیم،لالــــــــــــ نیستیم
کله خــــَــــــــریم،بیشــــــــــــعور نیستیم
خلاصه
خودمونیم
واقعی
آقا ما همینیم این 10000 نفر + خودم
تاریخ : پنجشنبه 9 شهریور 1391 | 01:47 ق.ظ | نویسنده : الیاس
الان که این موقع شب شروع به نوشتن کردم خیلی خستم البته از لحاظ جسمی نه فکری و روحی امروز اولین روز کاریم بعد از یک ماه و خورده ای دوره بیکاریم بود.
طبقه بندی: روزمرگی های ما،
برچسب ها: الیاس اهورا، روز مرگی های الیاس اهورا، رفتن سر کار، 24 ساعت کار مفید ولی بی فایده، دوست خوب خیلی خوب،
این مدت که بی کار شده بودم خیلی خسته تر از الان بودم چون هر روز و هر شب فکرم درگیر بود روحم درگیر بود . خلاصه که کلا درگیر بودم .
من همین چند دقیقه پیش از سر کار امدم خونه .
این کار جدیدم هم هیچ ربط و ارتباطی به کار قبلیم یعنی کار توی روزنامه همشهری نداره .
به رشته مورد علاقم یعنی عکاسی هم ربطی نداره .
ولی با یه چیز ربط خوبی داره اون هم پول هستش چیزی که من باید داشته باشم تا بتونم به یه سریع از هدف هام برسم .
من تقریبا تا ساعت 12 شب سر کار هستم و قسمت جالب ماجرا اینه که جمعه ها هم باید برم سر کار و تمام روز های قرمز تقویم و .
از تمام دوستان خوبم که توی این مدت بی کاری من و رها نکردن ممنونم .
دوست خوب خیلی خوب .
پ ن : دوستان عزیز که به وبلاگ من میاد و نظرات قشنگ تون و میدین ببخشین من این مدت یه خورده سرم شلوغه نتونستم جواب نظرات قشنگتون و بدم و به وبلاگ تون سر بزنم . ولی سر فرصت حتما این کار و میکنم .
طبقه بندی: روزمرگی های ما،
برچسب ها: الیاس اهورا، روز مرگی های الیاس اهورا، رفتن سر کار، 24 ساعت کار مفید ولی بی فایده، دوست خوب خیلی خوب،
تاریخ : پنجشنبه 9 شهریور 1391 | 12:39 ق.ظ | نویسنده : الیاس
نگار جان
ورودت و به خانواده اهورا
تبریک میگم
شما قلم توانای داری امیدوارم بتونی به ما هم کمک کنی تا بهتر بشیم
تاریخ : دوشنبه 6 شهریور 1391 | 10:01 ب.ظ | نویسنده : نگار اهورا
ماهایی كه نه از اومدن كسی ذوق زده میشیم
طبقه بندی: جملات کوتاه،
نه كسی از كنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم كه برگرده
ماها آدمای بی احساسی نیستیم
ما ها بی معرفت و نامرد هم نیستیم
یه زمانی یه كسایی وارد زندگیمون شدن
یه سری باورامون رو از بین بردن
طبقه بندی: جملات کوتاه،
تاریخ : دوشنبه 6 شهریور 1391 | 12:08 ق.ظ | نویسنده : الیاس
میگویند اهسته حرف بزنید که تهران اجلاس است
قصه نخور هالو اگر تو در بند گرفتاری الیاس هست
امروز تو در بندی و فردا من و پس فردا دیگری
غصه نخور این قصه سر دراز دارد این قصه ی بی کسی
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، اجلاس تهران، هالو، دستگیری شاعران اخه به چه جرمی ؟، امروز تو در بندی و فردا من و پس فردا دیگری، شعر های سیاسی، طنزی که کشته شد،
اما بگذار چیزی کنم من اعتراف
از دروغ هایی که شنید گوشم
دگر به اینه هم ندارم اعتماد
دروغ می گوییم و تسبیح به دست ذکر میکنیم
از اخرت غافلیم و صبح تا شب دنیایمان را بکر میکنیم
ما شده ایم یه لشگر و خدا شده است دشمنمان
هفتاد سال عبادت و یک ساعت فکر نمیکنیم
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، دروغ، دروغ میگوییم و تسبیح به دست ذکر میکنیم، هتاد سال عبادت و یک ساعت فکر نمیکنیم، شعر، هنر داستان و شعرو ....، شنیدن صداهایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند،
.: Weblog Themes By Pichak :.