101-مهمان ناخوانده...
اول نوشت:مروری بر دانسته ها
وقتی که اومد،ازم نپرسید!
نپرسید چند سالته؟،شغلت چیه؟چقد درس خوندی؟کجا زندگی میکنی؟منو به خونتون راه میدی؟با من دوست میشی؟میتونی خوب ازم پذیرایی کنی؟هیـــــــــــــــــچی نپرسید.
فقط مثل یه مهمون ناخونده سرشو انداخت پایین و اومد توی زندگیم...
پس وقتی میخواد بیاد نه خبر میده،نه در میزنه،نه چیزی میپرسه
با عرض معذرت واژه ی "خر" در زبان فارسی اصیل به جز معنای اون حیوان زحمتکش،به معنای(بزرگ و نتراشیده و ناهمواره)،پس پیشوندِ (خر) رو قبلِ هر کلمه ای بذارید،معنیشو به صورت چند برابر تحویل میگیرید.
و گاها در عبارتهایی نه چندان مناسب بین عوام رایجه،که گفتن نداره!!
...بگذریم،هدف "خر" شناسی نبود.
غربیها (cancer) صداش میکنن،عربها بهش میگن سرطان،و ما هم که هیچوقت اصیل نبودیم،یا مثل عربها گفتیم سرطان،یا مثل غربی ها گفتیم کانسر...
رازی و ابن سینای خودمون هم اسم خرچنگ رو روش گذاشتن،اونم به این دلیل{تومور سرطانی شامل یک بدنه اصلی است که رشته های سرطانی از ان منشعب شده است. این شکل شبیه بدن یک خرچنگ می باشد. خرچنگ 5 جفت پا دارد.}
حالا بریم سر اصل مطلب:
پس طبق واژه نامه، خرچنگ یعنی موجودی با چنگهای بزرگ. و به نظر من چون میتونه با چنگای بزرگش،از یه نقطه بدن به نقطه خیلی دورتر دست اندازی کنه،خرچنگ بهش میاد!!!
ولی خب ضایعست دیگه،بهت بگن مشکلت چیه؟
فکر کـــــــــــــن،بگی خرچنگ دارم!طرف میگه این دیگه چه جونوریه
کنسر هم که خیلی از عوام نمیدونن چیه!
وقتی هم بگی سرطان،دل همه میسوزه و میگن:آخـــــــی!خدا شفات بده(ای بدم میاد)
پس بیخیال همه اینها،من مال خودمو به همون اختصارش صدا میکنم که هم قشنگه،هم به جز کادر درمان و افراد مبتلا،خیلیا نمیشناسنش.(ALL)به بعضیام که زیادی کنجکاوی میکنن،و میگن این دیگه چه بیماریه،و از واگیردار بودنش میترسن،میگم یه جور کمخونی
خواستیم نماد بزرگی رو ازش بگیریم و چنگ این خرچنگمون رو قلم کنیم،پس از این به بعد مورچنگ صداش میکنیم،
خواستم مطالب رو توی همین وب بذارم،ولی خیلی نمیشه همراه خاطرات،اطلاعات پزشکی داد.
با اینکه اکثر مطالبش کپی هست،ولی سعی کردم مطالب به دردبخور چند سایت رو گلچین کنم،رنگی کنم،تصویر بذارم،(bold) کنم،یه قسمتایی هم که مطلب به دردبخور پیدا نشد،از خودمان نوشتیم.خلاصه خیلی روش وقت گذاشتم.(به قانون کپی-رایت معتقدم،و از سایتهایی که اجازه ندادن استفاده نکردم)
دوست داشتم افتتاحش وقتی باشه که به حد مطلوبی رسیده باشه،ولی الان به جایی رسیدم که نمیدونم باید چکار کنم؟
رسیدم به قسمت داروها:
اگه بخوام ویژگی شیمیایی داروهارو بگم،به درد همه نمیخوره،اگه عوارضشو بگم،بازم کلی ترجمه لغات و اصطلاحات لازمه...
بازدید کننده های عزیز،به خصوص کادر درمان،هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم.
اینم قیچی و روبان،با کلیک روی(cut)،
بفرمایید به وب جدیدم.لطفا اگه رفتین به قالبش نخندین،این ندای کودک درونم بود که گفت:من قالب دختلِ فلشته دوش دالم(اصلنم لوس نیستم)
دنبالک ها: تاریخچه سرطان، آشنایی ابن سینا،رازی و ...با سرطان،
وقتی که اومد،ازم نپرسید!
نپرسید چند سالته؟،شغلت چیه؟چقد درس خوندی؟کجا زندگی میکنی؟منو به خونتون راه میدی؟با من دوست میشی؟میتونی خوب ازم پذیرایی کنی؟هیـــــــــــــــــچی نپرسید.
فقط مثل یه مهمون ناخونده سرشو انداخت پایین و اومد توی زندگیم...
پس وقتی میخواد بیاد نه خبر میده،نه در میزنه،نه چیزی میپرسه
با عرض معذرت واژه ی "خر" در زبان فارسی اصیل به جز معنای اون حیوان زحمتکش،به معنای(بزرگ و نتراشیده و ناهمواره)،پس پیشوندِ (خر) رو قبلِ هر کلمه ای بذارید،معنیشو به صورت چند برابر تحویل میگیرید.
و گاها در عبارتهایی نه چندان مناسب بین عوام رایجه،که گفتن نداره!!
...بگذریم،هدف "خر" شناسی نبود.
غربیها (cancer) صداش میکنن،عربها بهش میگن سرطان،و ما هم که هیچوقت اصیل نبودیم،یا مثل عربها گفتیم سرطان،یا مثل غربی ها گفتیم کانسر...
رازی و ابن سینای خودمون هم اسم خرچنگ رو روش گذاشتن،اونم به این دلیل{تومور سرطانی شامل یک بدنه اصلی است که رشته های سرطانی از ان منشعب شده است. این شکل شبیه بدن یک خرچنگ می باشد. خرچنگ 5 جفت پا دارد.}
حالا بریم سر اصل مطلب:
پس طبق واژه نامه، خرچنگ یعنی موجودی با چنگهای بزرگ. و به نظر من چون میتونه با چنگای بزرگش،از یه نقطه بدن به نقطه خیلی دورتر دست اندازی کنه،خرچنگ بهش میاد!!!
ولی خب ضایعست دیگه،بهت بگن مشکلت چیه؟
فکر کـــــــــــــن،بگی خرچنگ دارم!طرف میگه این دیگه چه جونوریه
کنسر هم که خیلی از عوام نمیدونن چیه!
وقتی هم بگی سرطان،دل همه میسوزه و میگن:آخـــــــی!خدا شفات بده(ای بدم میاد)
پس بیخیال همه اینها،من مال خودمو به همون اختصارش صدا میکنم که هم قشنگه،هم به جز کادر درمان و افراد مبتلا،خیلیا نمیشناسنش.(ALL)به بعضیام که زیادی کنجکاوی میکنن،و میگن این دیگه چه بیماریه،و از واگیردار بودنش میترسن،میگم یه جور کمخونی
خواستیم نماد بزرگی رو ازش بگیریم و چنگ این خرچنگمون رو قلم کنیم،پس از این به بعد مورچنگ صداش میکنیم،
()
حالا در وصف حال این مورچنگ یه بلاگ جدید زدم تا تمام تجربیاتم رو به همدردام منتقل کنم.مثل اون روزایی که لازم داشتم کسی اینارو بهم بگه،اما چون پرستاری میخوندم،فکر میکردن همه چیزو میدونم.ولی حیف...نمیدونستمخواستم مطالب رو توی همین وب بذارم،ولی خیلی نمیشه همراه خاطرات،اطلاعات پزشکی داد.
با اینکه اکثر مطالبش کپی هست،ولی سعی کردم مطالب به دردبخور چند سایت رو گلچین کنم،رنگی کنم،تصویر بذارم،(bold) کنم،یه قسمتایی هم که مطلب به دردبخور پیدا نشد،از خودمان نوشتیم.خلاصه خیلی روش وقت گذاشتم.(به قانون کپی-رایت معتقدم،و از سایتهایی که اجازه ندادن استفاده نکردم)
دوست داشتم افتتاحش وقتی باشه که به حد مطلوبی رسیده باشه،ولی الان به جایی رسیدم که نمیدونم باید چکار کنم؟
رسیدم به قسمت داروها:
اگه بخوام ویژگی شیمیایی داروهارو بگم،به درد همه نمیخوره،اگه عوارضشو بگم،بازم کلی ترجمه لغات و اصطلاحات لازمه...
بازدید کننده های عزیز،به خصوص کادر درمان،هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم.
اینم قیچی و روبان،با کلیک روی(cut)،
بفرمایید به وب جدیدم.لطفا اگه رفتین به قالبش نخندین،این ندای کودک درونم بود که گفت:من قالب دختلِ فلشته دوش دالم(اصلنم لوس نیستم)
دنبالک ها: تاریخچه سرطان، آشنایی ابن سینا،رازی و ...با سرطان،
[ جمعه 10 مرداد 1393 ] [ 03:50 ب.ظ ] [ بهار ]