20- دوره سوم کمو تراپی واولین IT
دوشنبه نهم اردیبهشت ما برای دوره سوم کمو تراپی رفتیم بیمارستان.کلی واسه بستری شدن معطل شدیم،چون بخش تخت خالی نداشت
شرایط لازم برای شروع داروها رو داشتم.داروهای این دورم سیکلوفسفاماید ،وین کریستین وریتوکسی مب بود.البته بعد از سیکلوفسفاماید( مسنا MESNA)میزدن برای جلوگیری از سیستیت هموراژیک(التهاب خونریزی دهنده مثانه)که هر 6ساعت توی سرم میریختن.هیچ وقت نمیذاشتم روی تابلوی بالای سرم بنویسن کموتراپی.
این سری به جای کموتراپی نوشتم (Pic -nic)،یه گل کنار اسم خودم
.تازه خونم هم خیلی رقیق بود.اون دوره اولین بار بود که خانم شمس رو دیدم،ازم یه رگ گرفت و کلی هم دلداریم داد.
شب که دکتر اومد بهش گفتم ناخنم سیاه شده،اناکسا هم نمیخوام.گفت این عوارض داروهای ماست
.فردا ظهرش من داشتم ناهار میخوردم که یهو درسا به دکتر سلام داد،فهمیدم که ناهار تعطیله.خانم شعبانی (پرستار)اومد گفت بیا اتاق پانسمان.شنیده بودم که گرفتن مایع نخاعی درد داره،داشتم سکته میکردم
.درسا گفت پشت لباست تمام خونیه.بععععله اناکساپارین زیادی رو من اثر کرده بود.بنده خدا دکتر خیلی معطل شد و تا قطع کامل خونریزی صبر کرد.فرصت مناسبی بود واسه من که کلی غر بزنم وقتی پا شدم علائم یه سرما خوردگی شدید رو داشتم
موضوع: خاطرات کموتراپی من(سال92)،
برچسب ها: /کموتراپی داخل نخاعیIT/،
[ جمعه 25 بهمن 1392 ] [ 10:43 ب.ظ ] [ بهار ]
