93- بی حسی یه طرفه!!!
یه چند وقتی بود وین کریستین کمیاب شده بود،البته خدا رو شکر این شرایط قحطی شامل حال من نشد،چون اندازه 3ماه دارو تو خونه داشتم بعد از چند وقت یه شرکت دیگه اومد با یه مارک دیگه وین کریستین زد،من اسفند برای اولین بار ازین مدل جدیدا زدم. انگار عوارضش به اندازه قبلی ها اذیت نکرد
بعد از چند وقت یه شرکت دیگه اومد با یه مارک دیگه وین کریستین زد،من اسفند برای اولین بار ازین مدل جدیدا زدم. انگار عوارضش به اندازه قبلی ها اذیت نکرد البته عارضه داشت،با شدت کمتر اما مداومت بیشتر.من اینجوری راحتتر بودم
البته عارضه داشت،با شدت کمتر اما مداومت بیشتر.من اینجوری راحتتر بودم ،آخه قبلی ها یک هفته آدمو از کاروزندگی مینداختن،اما اینا با اینکه بیشتر طول میکشید،خیلی شدید نبود.یه جوری که من  با ذوق زیـــــــــاد
،آخه قبلی ها یک هفته آدمو از کاروزندگی مینداختن،اما اینا با اینکه بیشتر طول میکشید،خیلی شدید نبود.یه جوری که من  با ذوق زیـــــــــاد به دکتر جون گفتم کلا دیگه از همون مارک بنویسن!!!غافل از اینکه:
 به دکتر جون گفتم کلا دیگه از همون مارک بنویسن!!!غافل از اینکه:
پادرد،زخم دهن و زبون و درد استخوانی،کوفتگی و...مثل همیشه وجود داره+یه عارضه شیک جدید(بی حسی فک و چونه و لب اونم از نوع یک طرفه) الان بعد 9 روز هنوز اون بی حسی از بین نرفته.البته هیــــــــــــچ تغییری توی ظاهرم ایجاد نشده،ولی حس درونیش مثل یه  زخم سوختگیه،که چون میسوزه دلت نمیاد بهش دست بزنی
الان بعد 9 روز هنوز اون بی حسی از بین نرفته.البته هیــــــــــــچ تغییری توی ظاهرم ایجاد نشده،ولی حس درونیش مثل یه  زخم سوختگیه،که چون میسوزه دلت نمیاد بهش دست بزنی ،اما بدتر لج میکنی و روش چنگ میندازی....
،اما بدتر لج میکنی و روش چنگ میندازی....
نه.نه.من اصلا خودآزاری ندارم،اما حوصله یه اتفاق جدید این مدلی رو ندارم .بعد از دوره بستری توی (ICU)هم این اتفاق برای انگشتای پام افتاد،فکر میکردم درست میشه،ولی الان نزدیک یک سال شده،هنوز همون حالتو داره
.بعد از دوره بستری توی (ICU)هم این اتفاق برای انگشتای پام افتاد،فکر میکردم درست میشه،ولی الان نزدیک یک سال شده،هنوز همون حالتو داره با اینکه هیچی معلوم نیست،خودم احساس میکنم یه وری شدم
با اینکه هیچی معلوم نیست،خودم احساس میکنم یه وری شدم هی به درسا میگم من کج و کله حرف نمیزنم
هی به درسا میگم من کج و کله حرف نمیزنم ؟؟میگه نه
؟؟میگه نه !!!
!!!
(حالا من نمیدونم اصلا شاید هم ربطی به شرکت جدید نداشت،یا شایدم اسفند روحیه م بهتر بود.تغذیه م بهتر بود.اصلا شاید بدنم تعجب کرده که بعد یک ماه دوباره دارو گرفته !!!مامان اینا خیلی حواسشون به تغذیه منه
!!!مامان اینا خیلی حواسشون به تغذیه منه  هیچوقت از محدودیت غذایی خوشم نمیومد،ولی اگه بگن چیزی واست بده،سعی میکنم نخورم.فکر کنم پارسال همین موقعها بود یه مطلب خوندم راجع به تغذیه در سرطان،
هیچوقت از محدودیت غذایی خوشم نمیومد،ولی اگه بگن چیزی واست بده،سعی میکنم نخورم.فکر کنم پارسال همین موقعها بود یه مطلب خوندم راجع به تغذیه در سرطان، از اون موقع لب به شیر نزدم،عاشق چای نبات بودم ولی الان خیلی کمتر میخورم
از اون موقع لب به شیر نزدم،عاشق چای نبات بودم ولی الان خیلی کمتر میخورم ،گوشت قرمزو
،گوشت قرمزو هم با گوشت انواع ماکیان،ماهی،حبوبات و...جایگزین کردن.
 هم با گوشت انواع ماکیان،ماهی،حبوبات و...جایگزین کردن.
حتما شنیدین که میگن بدن بلدرچین ، هورمون قبول نمیکنه،شاید تنها موجود زنده با غیرتیه که نذاشته این جانور دو پا (آدمیزاد فرصت طلب
 که نذاشته این جانور دو پا (آدمیزاد فرصت طلب ) مکانیسم بدنشو دستکاری کنه،بخاطر همین مامان طی این مدت هفته ای چندین بار واسم بلدرچین درست میکرد.من اصلا مزشو دوس نداشتم،اوایل چند باری آبپز کرد،مجبور شد همشو بریزه بره
) مکانیسم بدنشو دستکاری کنه،بخاطر همین مامان طی این مدت هفته ای چندین بار واسم بلدرچین درست میکرد.من اصلا مزشو دوس نداشتم،اوایل چند باری آبپز کرد،مجبور شد همشو بریزه بره چون هیشکی نمیخورد
چون هیشکی نمیخورد کم کم از آبپز به سرخ شده توی روغن کنجد تکامل پیدا کرد،قابل تحملتر شد ولی بازم جز من هیشکی نمیخورد
کم کم از آبپز به سرخ شده توی روغن کنجد تکامل پیدا کرد،قابل تحملتر شد ولی بازم جز من هیشکی نمیخورد ،منم که با زور آبلیمو و مخلفات مجبور بودم بخورم.
،منم که با زور آبلیمو و مخلفات مجبور بودم بخورم.
در یک شورش اعتراض آمیز ،منم از عید به اینطرف دیگه بلدرچین یا به قول خودم(bel.bel)نخوردم
،منم از عید به اینطرف دیگه بلدرچین یا به قول خودم(bel.bel)نخوردم ،اصلا با کمال پررویی دیگه بچه حرف گوش کنی نیستم
،اصلا با کمال پررویی دیگه بچه حرف گوش کنی نیستم هرخوراکی مقوی بهم میدن نمیخورم،
هرخوراکی مقوی بهم میدن نمیخورم،
(با طولانی شدن عوارض این دوره و حفظ شدتش ،فرصت مناسبی پیش اومده تا مامان اینا کلی مارا بخاطر غذا نخوردنمان سرزنش کنن و بگن از بس ضعیف شدی !!)
!!)
متنفرم از این جمله: بخور برات خوبه!!!بابا خسته شدم
بخور برات خوبه!!!بابا خسته شدم دوست دارم بدون محدودیت همه چی بخورم
دوست دارم بدون محدودیت همه چی بخورم
هروقت هوس فست فود میکنم مامان اینا ...
 مامان اینا ...  سعی میکنن به تمیزترین شکل ممکن واسم درست کنن
سعی میکنن به تمیزترین شکل ممکن واسم درست کنن .ولی خداییش مال بیرون
.ولی خداییش مال بیرون  یه چیز دیگه ست
یه چیز دیگه ست
مطلبی که راجع به تغذیه خونده بودم در ادامه مطلب
ادامه مطلب
موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)، ماجراهای من و وین کریستین، رژیم غذایی،
برچسب ها: /تغذیه در سرطان/،
 بعد از چند وقت یه شرکت دیگه اومد با یه مارک دیگه وین کریستین زد،من اسفند برای اولین بار ازین مدل جدیدا زدم. انگار عوارضش به اندازه قبلی ها اذیت نکرد
بعد از چند وقت یه شرکت دیگه اومد با یه مارک دیگه وین کریستین زد،من اسفند برای اولین بار ازین مدل جدیدا زدم. انگار عوارضش به اندازه قبلی ها اذیت نکرد البته عارضه داشت،با شدت کمتر اما مداومت بیشتر.من اینجوری راحتتر بودم
البته عارضه داشت،با شدت کمتر اما مداومت بیشتر.من اینجوری راحتتر بودم ،آخه قبلی ها یک هفته آدمو از کاروزندگی مینداختن،اما اینا با اینکه بیشتر طول میکشید،خیلی شدید نبود.یه جوری که من  با ذوق زیـــــــــاد
،آخه قبلی ها یک هفته آدمو از کاروزندگی مینداختن،اما اینا با اینکه بیشتر طول میکشید،خیلی شدید نبود.یه جوری که من  با ذوق زیـــــــــاد به دکتر جون گفتم کلا دیگه از همون مارک بنویسن!!!غافل از اینکه:
 به دکتر جون گفتم کلا دیگه از همون مارک بنویسن!!!غافل از اینکه:
پادرد،زخم دهن و زبون و درد استخوانی،کوفتگی و...مثل همیشه وجود داره+یه عارضه شیک جدید(بی حسی فک و چونه و لب اونم از نوع یک طرفه)
 الان بعد 9 روز هنوز اون بی حسی از بین نرفته.البته هیــــــــــــچ تغییری توی ظاهرم ایجاد نشده،ولی حس درونیش مثل یه  زخم سوختگیه،که چون میسوزه دلت نمیاد بهش دست بزنی
الان بعد 9 روز هنوز اون بی حسی از بین نرفته.البته هیــــــــــــچ تغییری توی ظاهرم ایجاد نشده،ولی حس درونیش مثل یه  زخم سوختگیه،که چون میسوزه دلت نمیاد بهش دست بزنی ،اما بدتر لج میکنی و روش چنگ میندازی....
،اما بدتر لج میکنی و روش چنگ میندازی....نه.نه.من اصلا خودآزاری ندارم،اما حوصله یه اتفاق جدید این مدلی رو ندارم
 .بعد از دوره بستری توی (ICU)هم این اتفاق برای انگشتای پام افتاد،فکر میکردم درست میشه،ولی الان نزدیک یک سال شده،هنوز همون حالتو داره
.بعد از دوره بستری توی (ICU)هم این اتفاق برای انگشتای پام افتاد،فکر میکردم درست میشه،ولی الان نزدیک یک سال شده،هنوز همون حالتو داره با اینکه هیچی معلوم نیست،خودم احساس میکنم یه وری شدم
با اینکه هیچی معلوم نیست،خودم احساس میکنم یه وری شدم هی به درسا میگم من کج و کله حرف نمیزنم
هی به درسا میگم من کج و کله حرف نمیزنم ؟؟میگه نه
؟؟میگه نه !!!
!!!(حالا من نمیدونم اصلا شاید هم ربطی به شرکت جدید نداشت،یا شایدم اسفند روحیه م بهتر بود.تغذیه م بهتر بود.اصلا شاید بدنم تعجب کرده که بعد یک ماه دوباره دارو گرفته
 !!!مامان اینا خیلی حواسشون به تغذیه منه
!!!مامان اینا خیلی حواسشون به تغذیه منه  هیچوقت از محدودیت غذایی خوشم نمیومد،ولی اگه بگن چیزی واست بده،سعی میکنم نخورم.فکر کنم پارسال همین موقعها بود یه مطلب خوندم راجع به تغذیه در سرطان،
هیچوقت از محدودیت غذایی خوشم نمیومد،ولی اگه بگن چیزی واست بده،سعی میکنم نخورم.فکر کنم پارسال همین موقعها بود یه مطلب خوندم راجع به تغذیه در سرطان، از اون موقع لب به شیر نزدم،عاشق چای نبات بودم ولی الان خیلی کمتر میخورم
از اون موقع لب به شیر نزدم،عاشق چای نبات بودم ولی الان خیلی کمتر میخورم ،گوشت قرمزو
،گوشت قرمزو هم با گوشت انواع ماکیان،ماهی،حبوبات و...جایگزین کردن.
 هم با گوشت انواع ماکیان،ماهی،حبوبات و...جایگزین کردن.حتما شنیدین که میگن بدن بلدرچین ، هورمون قبول نمیکنه،شاید تنها موجود زنده با غیرتیه
 که نذاشته این جانور دو پا (آدمیزاد فرصت طلب
 که نذاشته این جانور دو پا (آدمیزاد فرصت طلب ) مکانیسم بدنشو دستکاری کنه،بخاطر همین مامان طی این مدت هفته ای چندین بار واسم بلدرچین درست میکرد.من اصلا مزشو دوس نداشتم،اوایل چند باری آبپز کرد،مجبور شد همشو بریزه بره
) مکانیسم بدنشو دستکاری کنه،بخاطر همین مامان طی این مدت هفته ای چندین بار واسم بلدرچین درست میکرد.من اصلا مزشو دوس نداشتم،اوایل چند باری آبپز کرد،مجبور شد همشو بریزه بره چون هیشکی نمیخورد
چون هیشکی نمیخورد کم کم از آبپز به سرخ شده توی روغن کنجد تکامل پیدا کرد،قابل تحملتر شد ولی بازم جز من هیشکی نمیخورد
کم کم از آبپز به سرخ شده توی روغن کنجد تکامل پیدا کرد،قابل تحملتر شد ولی بازم جز من هیشکی نمیخورد ،منم که با زور آبلیمو و مخلفات مجبور بودم بخورم.
،منم که با زور آبلیمو و مخلفات مجبور بودم بخورم.
در یک شورش اعتراض آمیز
 ،منم از عید به اینطرف دیگه بلدرچین یا به قول خودم(bel.bel)نخوردم
،منم از عید به اینطرف دیگه بلدرچین یا به قول خودم(bel.bel)نخوردم ،اصلا با کمال پررویی دیگه بچه حرف گوش کنی نیستم
،اصلا با کمال پررویی دیگه بچه حرف گوش کنی نیستم هرخوراکی مقوی بهم میدن نمیخورم،
هرخوراکی مقوی بهم میدن نمیخورم،(با طولانی شدن عوارض این دوره و حفظ شدتش ،فرصت مناسبی پیش اومده تا مامان اینا کلی مارا بخاطر غذا نخوردنمان سرزنش کنن و بگن از بس ضعیف شدی
 !!)
!!)متنفرم از این جمله:
 بخور برات خوبه!!!بابا خسته شدم
بخور برات خوبه!!!بابا خسته شدم دوست دارم بدون محدودیت همه چی بخورم
دوست دارم بدون محدودیت همه چی بخورم
هروقت هوس فست فود میکنم
 مامان اینا ...
 مامان اینا ...  سعی میکنن به تمیزترین شکل ممکن واسم درست کنن
سعی میکنن به تمیزترین شکل ممکن واسم درست کنن .ولی خداییش مال بیرون
.ولی خداییش مال بیرون  یه چیز دیگه ست
یه چیز دیگه ست
مطلبی که راجع به تغذیه خونده بودم در ادامه مطلب
ادامه مطلب
موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)، ماجراهای من و وین کریستین، رژیم غذایی،
برچسب ها: /تغذیه در سرطان/،
[ چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 ] [ 05:14 ب.ظ ] [ بهار ]
