بهاردوباره(خاطرات کموتراپی من)

باد با چراغ خاموش کاری ندارد، اگر در سختی هستی ، بدان که روشنی …

90-بدرود نوروز93

انگار همین دیروز بود که داشتم برای سال تحویل لحظه شماری میکردم،تعطیلی ها هم مثل برق و باد گذشت،به قول تبلیغ سابق کرم حلزون،خودمو که تو آینه میبینم خجالت میکشمآخه هیچ کار مثبتی نسبت به قبل نکردم.تا 11ام عید من درگیر ترجمه یه مقاله34 صفحه ای بودم،استاد عزیز که قبلا گفته بود تا پایان تعطیلات وقت داری،دوم عید  اس ام اسی،اولتیماتوم داد که تا 11ام حاضرش کن،میخوام نمره رد کنم.(توی دلمان گفتیم،آره جون ...!!!)
ما هم بسی تلاش کردیم تا اون مقاله تموم شد،دیگه توی 2 روز تعطیلات آدم چیکار میتونه بکنه،11روزش که کوفتمون شد،دو روز هم خوش نگذرونیم
؟؟
اصلا فکر کنم توی تقویم ایرانی ها غم انگیزتر از غروب سیزده به در نیست،مخصوصا برای دانشجوهاو دانش آموزا،
حالا خوبه 2روز بعد سیزده به در تعطیله،وگرنه افسردگی میگرفتیم،امروز بهترین روز من توی نوروز93 بود.
پارسال دقیقا روز 14 فروردین،من
واسه دوره دوم شیمی درمانی بستری شدم ،درحالیکه موهام خیلی کم پشت شده بود وبا پستیژ رفتم،امسال 15 فروردین دوباره وقت دارومه،میرم بیمارستان،اما با این تفاوت که موهام مال خودمه،بستری هم نمیشم،یه ساعته میزنیم به بدن و میایم،امیدوارم  پورتم مسدود نشده باشه.آخه دقیقا 6ماهه که نذاشتم ازش دارو بزنن، توی این مدت با آنژیوکت دارو گرفتم، هر چند اصلا خوشم نمیاد شروع سال کاری جدید با درد عوارض داروهام شروع بشه و با اون حال برم دانشگاه، ولی چاره ای نیست، بازم جای شکرش واسه من باقیه،چون صبح ها چشمتو با صدای مامانت باز کنیconnie_rockingbaby.gif،خیلی شیرینه،تا اینکه بخوای با صدای تحویل شیفت پرستارا بیدار شیشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے!!!

یک دقیقه همیشه 60 ثانیه طول میکشد،ویک سال 365 روز
......این ما هستیم که یک سال را یک دقیقه میپنداریم،و یک روز را یک سال!!!





موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)، نوروز 93......،

[ چهارشنبه 13 فروردین 1393 ] [ 08:53 ب.ظ ] [ بهار ]

[ نمیخوای چیزی بگی؟(نظرات)() ]

89-لطفا منو نبوسید!!!

قبلا هم گفتم :توی آشنایان ما جز دوستای خیلی نزدیکم و دوستای دانشگاه سابق کسی از بیماری من خبردار نشد،
خودم نخواستم فامیلامون بدونن،چون دردی که از آدم کم نمیشه،فقط با تکرار این قضیه واسه آدم اعصابت به هم میریزه!!!تازه بدتر از اون کلا اکثر مردم ذاتا دکترن،حالا فرق نمیکنه تحصیلاتشون چقده،ولی کافیه بگی فلان جام درد میکنه،دیگه شروع میکنن از گل گاو زبون و ،انار و عدس و جیگر تااااااااا انواع قرص و دارو که واست تجویز میکنن.

بخاطر همین بی اطلاعی اقوام ،سال گذشته هر کی میخواست باهام روبوسی کنه،میگفتم سرماخوردم،آخه این سیستم ایمنی ما میل عجیبی به جذب انواع باکتری و ویروس داره!!!و بسیاااااااااار غیورانه دفاع میکنه،ولی طفلی انگار مهمات کم میاره!!!حالا امسال نمیدونم چی بگم؟؟؟پارسال نوه ی داییم اومده بود خونمون بهش گفتم عزیزم من سرماخوردم،گفت:عیب نداره منم سرماخوردمواقعا تو اون رودربایستی قیافه من دیدنی بود.،خلاصه که ماااااااااااچ،اساسی
(فک وفامیله داریم؟؟!!)آخه یکی نیست بگه بابا شاید ویروس تو با ما فرق داره!!!البته توقعی هم نمیشه داشت،بچه کلاس ششم ابتدایی بود.خلاصه که هیچی من بخاطر این دیدار نه چندان خوشایند، و رفتار پرخطری که نوه ی دایی جان داشت،تا دو روز، هر 8 ساعت ((2تا کلدستاپ با هم)) میخوردم واسه پیشگیری!!!
کلا سال قبل تو خونه هم هرکی میخواست ماچم کنه،
 میگفتم(dont kiss me hunny)!!!البته درسا نمیتونست تحمل کنه و هی مارو ماچ میکرد.، همش هم میگفت:اااااای قربونش برم،غلط کردی،اون واسه بقیه ست!!!مخصوصا موقعی که ما تازه موهامون درومده بود،این کارش تشدید شده بود!!!)...
 آجیل و شیرینی هم خیلی نمیشه خورد،ولی من میخورم. یه عالمه جزوه هم گرفتم که بخونم،خبر دارید که این ترم چه وضعیه!!!، از صمیم قلب دعا میکنم همه ی اقوام و آشنایان امسال در سلامت کامل به سر ببرن،چون ترکش هاش دامن منم میگیره!!!




موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)، نوروز 93......،
برچسب ها: /فک و فامیله داریم؟/،

[ جمعه 1 فروردین 1393 ] [ 12:30 ب.ظ ] [ بهار ]

[ نمیخوای چیزی بگی؟(نظرات)() ]

88-سال تحویل شیرین


نور
...صدا...دوربین.............حرکت

پارسال  یعنی نوروز 92 برای ما شروع خوبی نداشت.به خاطر اینم که من توی بیمارستان بودم، هیچ سفره هفت سینی توی خونه ما چیده نشد.ولی امسال من به شدت برای اینکار شوق داشتماصلا یه دلشوره خاصی داشتم،میخواستم تخم مرغ رنگ کنم ولی آبرنگامو پیدا نکردم،بیخیال شدمMsn Emoticon Easter Eggs  Msn Emoticon Easter Eggs 173.gif Smiley.مامان یه عالمه روبان رنگی خوشگل واسه تزئینات هفت سین گرفته بود
یه ذره از پروژه ی خونه تکونی ما باقی مونده بود،که مامان اینا از صبح زود مشغول کار بودن،دکوراسیون خونه رو هم عوض کردن.منم یه نقش بسیار پررنگ داشتم و مهندس ناظر پروژه بودم.اساسا من مدتیه که این وظیفه رو به عهده دارمcome and get it smiley بخاطر همین همه خسته بودن،منو درسا وسایل هفت سینو حاضر کردیم،دور سبزه و تنگ ماهی قرمزامونو روبان گرفتیم،یه آینه بزرگ داشتیم، هرسال همونو واسه هفت سین میذاشتیم ولی پیداش نکردیم و به جاش یه آینه کوچولو گذاشتیم.چند دیقه قبل از سال تحویل رفتم پشت پنجره و واسه هممممه ی دوست و آشناها دعا کردم،.یه آرزوی خییییلی بزرگ هم واسه خودم کردماومدم کنار هفت سین شمعارو روشن کردم.ازون لحظه ها داشتم فیلم میگرفتم،.وااااااای وقتی توپ سال تحویلو زدن،انگار باورم نمیشد که این منم دارم یه عید دیگه رو میبینم.آخه افعی سال 92 خیلی ماها رو نیش زد.،ولی اسب نجیبه،میدونم ما  رو اذیت نمیکنه،با هیچکس هم تو خونه روبوسی نکردم،یه ویروس خفن اومده تو خونه ما و مامان ،بابا،داداش سرما خوردن،بابا به هممون عیدی داد،(قطعا یه توپ قلقلی نبود)بعد از شام هم زنگ زدیم به بخش (7B)همون بخشی که شاید بیشتر از 70 روز از( 100 و چند) روزی رو که من سال گذشته بیمارستان بستری بودم،توی اون بخش گذروندم.دیگه توش احساس غریبی نمیکردم.فقط یکی از پرستارایی که میشناختم شیفت بود.خانم سبحانیواقعا حرفاش خیلی روی فکرام اثر داشت.آخه 16 ام که من رفته بودم بخش آدرس این وب رو توی دفتر بخش نوشتم و اصلا فکر نمیکردم کسی همه رو بخونه،ولی خانم سبحانی خونده بود.حرفاش هم به درد الانم میخورد هم آینده،در کل انقدر اثر داشت که تصمیم گرفتم سبک نوشتنمو عوض کنم!!لطفا هرکسی میخونه هر نظری داره بگهsmiley1303.gif،
 من باید از این نوشته هام یه (feed back)بگیرم
.میدونم الان تو دلتون میگید بابااااااا فید بک!!!
خلاصه که بعد از این همه فکر،رفتم واسه مراسم اندازه گیری
،دو تا از موهای خوشگلمو کندم،چسبوندم تو دفتر خاطراتم،تقریبا 7 سانت شده،نمیدونم چرا هرچی بلندتر میشه بازم سیخ میره روهوا،آخه من قبلا موهام لخت بود،موهام کم وکان شبیه سیا ساکتیهشاید هرکسی بخونه بگه چقدر مسخره،ولی بزرگترین آرزوی امشب من این بود که خدایا:
 یعنی میشه سالی بیاد که من غرغر کنم و بگم چرا منو سال تحویل یا سیزده به در شیفت گذاشتن؟؟!!خدایااااااااااا برسون اون سال رو!!



اینم عکس 7سینمون !!،هیییییچ نظری جز تعریف و تمجید تائید نمیشه!!!چون توی 10 دیقه چیدیمش!!!شوخی کردم،هرچی خواستین بگین!!!تشریف ببرین ادامه مطلب


ادامه مطلب


موضوع: ریزش و رویش موهای خوشگلم، دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)، نوروز 93......،
برچسب ها: /سال تحویل شیرین/،

[ جمعه 1 فروردین 1393 ] [ 11:09 ق.ظ ] [ بهار ]

[ یه فید بک بدین!!!(نظرات)() ]

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات