64-یک اعتراف غیر هولناک
شب ساعت 10 بود
ومن طبق معمول باید (U/A)میدادم.حال نداشتم برم(WC)
،به درسا گفتم نوار ادرار تا چند نشون میده؟؟،گفت تا 9...
گفتم بیا یه ذره بخندیم
.سرم رو باز کردم وظرف (U/A)رو با سرم بیکربنات پر کردم وبردم گذاشتم اتاق پانسمان
،گفتم نهایتا (PH)میشه 9.
..ولی فکر کنم اگه میفهمیدن ،دیگه به هیچکدوم از آزمایشای من اطمینان نمیکردن
.البته آزمایش من فقط از نظر(PH) بررسی میشد و چون بقیه ویژگی ها بررسی نمیشد
،فکر کنم هیشکی نمیفهمید که اون سرمه
جوابش یه ساعت بعد اومد،اتفاقا (PH:9)بود،بسی شاد شدیم
،وفهمیدیم بیکربناتی که به ما میزنن خلوصش بالاست.
موضوع: خاطرات کموتراپی من(سال92)،
برچسب ها: /اعترافات من/،
گفتم بیا یه ذره بخندیم
،گفتم نهایتا (PH)میشه 9.
..ولی فکر کنم اگه میفهمیدن ،دیگه به هیچکدوم از آزمایشای من اطمینان نمیکردن
جوابش یه ساعت بعد اومد،اتفاقا (PH:9)بود،بسی شاد شدیمموضوع: خاطرات کموتراپی من(سال92)،
برچسب ها: /اعترافات من/،
[ پنجشنبه 8 اسفند 1392 ] [ 09:32 ب.ظ ] [ بهار ]
،دو بار سوزنو کرد تو دست من ولی نتونست بگیره،منم گفتم نمیخواد بگیری
.تا نصفه شب هم تلویزیون رو با صدای بلند روشن نگه داشته بود تا نتیجه انتخابات رو بفهمه
یه جوری که پتوی روی تختو انداختم پایین .آقا واسه خودش قدم میزد..یکی از پرستارای خانوم اومد پتو رو انداخت روم و گفت آقای...دعوات میکنه ها!!