103-فک با حس های مزاحم(1)
مقدمه:
عمرا اگه میدونستید چرا توی عکسای قدیمی هیشکی نمیخنده،البته منظور از قدیم بچگیامون نیستا،منظور زمان فلان الدین شاه و فلان میرزاست.میگن اون موقع انداختن هر عکس حداقل 20 دیقه طول میکشیده و طرف هرچقدرم ژست خنده و شادی میگرفته،بالاخره خسته میشده و خنده از لباش محو میشده!!!(منبع:برنامه صبحی دیگر)
راستی هنوزم عکسایی هست که گرفتنش انقد طول بکشه؟؟
جواب مثبته،البته با کلی تفاوت،باید 40 دیقه بی حرکت و درازکش ، وارد یه فضای بسته مثل تونل بشی و انواع سروصداهای ناهنجارو تحمل کنی ، تا کلی عکس سیاه ازت بگیرن و شاید بالاخره معلوم بشه منشاء این همه احساس مزاحم کجاست؟
چقدر زود گذشت،17 اردیبهشت بود که گفتم 9 روزه فک پایینم بی حس شده،نمیدونستم 9 روز میشه 119 روز و دریغ از حتی یه ذره بهبود...
متاسفانه بی حسی یه طرفه ما به قوت خودش باقیه،انگار یه دسته مورچه دارن روی اون تیکه رژه میرن و چند لحظه یه بار بدشون نمیاد یه گازم از زیر پاشون
بگیرن.
پس بی حسی غلطه،باید بگم با حسیِ نیش داربه عبارتی پارستزی،یا همون گزگز و مور مور خودمون
ادامه ماجرا:
من هنوزم معتقدم که شوت وین کریستین،خورد به تیرک دروازه و این افتضاح رو به بار آورد.
21 مرداد که رفته بودیم پیش دکتر جان،علی الحساب وین کریستین از طرف کمیته انضباطی ایشون ، از همراهی تیم داروها محروم شد و برای بررسی بیشتر درخواست ویدئو چک از نوع همون عکسای 40 دیقه ای یعنی (MRI) داده شد،تا بالاخره معلوم بشه چه بلایی سر فک عزیزمون(آخِی،نازی ) اومده!!ما هم در پی کشف حقیقت و پیدا کردن مقصر اصلی...
موقعی که بابا برای من وقت گرفته بود ، یه برگه داده بودن که توش نکات قبل از عکس رو متذکر شده بود،مثل نداشتن هیچ وسیله فلزی و الکترونیکی،و یه چیزی که تا حالا نشنیده بودم این بندش بود:
نداشتن هیچگونه آرایش ،چون باعث مخدوش شدن تصاویر میشه.منم که قرار بود عکس صورتمو بگیرن،پس با ظاهری هرچه بی رنگ تر رفتیم تا عکسی بس خوشگل از فک تحتانیم بگیرن.
اون سرماخوردگی هم که داشتم خیلی بدتر شده بود و سرفه های قطاری من تا صبح نه میذاشت خودم بخوابم نه بقیه و فقط نگران بودم که اون موقع سرو کله شون پیدا نشه.
فرمی رو که شرح حال مختصری از بیماری لازم داشت،پر کردم،یه لباس صورتی هم دادن بپوشم،توی فرم نوشته بودن مفاصل مندیبل (فک پایین) دهان باز و دهان بسته (TJM)،به درسا گفتم چه ربطی به مفاصل داره؟
خودم برای دکترای اونجا توضیح دادم که مشکلم مفصل نیست و بافت و استخونش بی حس شده.
یه گوشی مثلا برای کاهش سروصدا چسبوندن به دو طرف سرم،یه قطعه پلاستیکی هم گذاشتن روی سرم،بعد هم گفتن چشماتو ببند،تکونم نخور!
منم که از پارسال حسرت دیدن داخل دستگاه تو دلم بود،چشامو نبستم و زل زدم به سقف.صدای دستگاشون خیلی بدتر از دستگاه بیمارستان بود،تازه بیمارستان گوشی نمیذاشتن،ولی اینجا حتی با گوشی،عجیب صدای اررررررره برقی میداد.
،فکر کنم یه 20 دیقه ای از اون همه صدای ناهنجار مستفیض شدم،که دیدم سقف بالا سرم داره میره عقب ، سقف حرکت نمیکرد،من بودم که اومدم بیرون،آخیــــــــــــــش تموم شد.نفس راحتی کشیدم که یهویی یه قطعه مستطیلی دیگه روی قبلی اضافه کردن و دوباره رفتم توی تونل و بازم سروصدا...دیگه سرفه هام داشتن از راه میرسیدن و منم با تکرار اِهِم...اِهِم از ته گلوم ، بهشون میگفتم که خودتونو نگه دارید،و گرنه 40 دیقه زحمت هدر میره!!!
یه تشریفات (بنظرم بیخودی) دیگه داشتن ، اونم اینکه بعد تصویربرداری،میرفتی پیش یه پزشک عمومی،تا شرح حال بگیره.
کلی معطل شدیم تا تشریف بیارن.حالا میخواست ببینه این یه وری شدن رو فقط خودم حس میکنم یا توی ظاهرم هم معلومه،بهم گفت:سوت بزن!!!
هان:همینم مونده،اصلا چه معنی میده دختر سوت بزنه...همینجوری که این فکرا توی ذهنم وول میخورد،گفتم:من بلد نیستم!!
مدیونید اگه فکر کنید بلد بودم و اجرا نکردم.چیه خب،قرار نیست آدم همه تواناییاشو بروز بده که.
با توضیحات بجای سوت دکترو قانع کردم که علائم (symptom*) هست و (sign*) نیست ، جهت خالی نبودن عریضه یک فشار خون هم از ما گرفت.100/70 و یه چیزایی هم راجع به فورس عضلات نوشت ، و چون زیادی خوش خط بود ، نفهمیدم چی نوشته.
عصر تو خونه گفتم نکنه جدی جدی سوتم خراب شده ، 1-2-3 آزمایش کردم،دیدم خدا رو شکر،سوتمون سالمه!!!
خلاصه... دو روز بعد بابا جوابا رو گرفت،منم سریع همه رو درآوردم.(CD) عکسا هم بود،با خود عکسا که سفیدی چشمای بازم با یه گوله ی سیاه وسطشون ،عجیب خنده دار بود.
بعد از دیدن اون همه (normal) توی جواب ،گفتم:اااااااااه...این که همش نرماله!!
برادر گفت:یعنی چاخان کرده بودی؟
مامان گفت:خدارو شکر،میخواستی چیزیت باشه.گفتم نه،ولی چرا این همه دردو نشون نداده؟؟،من که مشکل دارم،باید اینجا معلوم میشد دیگه!تازه اینا همش عکس گلو و نیم رخ منه،خب یه دونه تمام رخ میگرفتن دیگهحالا خوبه یه ساعت توضیح دادم کجا مشکل داره ولی غرغر دردی رو دوا نمیکرد.
سه شنبه نتیجه رو بردیم به دکتر جون نشون دادیم.طبق آخرین توضیحات نوروپاتی عصب هفتم یا همون عصب صورتی از عوارض وین کریستینه،پس وین کریستین به عنوان متهم ، برای یک ماه دیگه نیمکت نشین شد،تا یاد بگیره که این رسم بازی جوانمردانه نیست.
باشد که درس عبرتی شود برای سایر داروها.
و مراجعه به یک دکتر فک و صورت در دستور کار قرار گرفت،امیدوارم حوصلشو داشته باشم...که ندارم.
sign:علائمی که برای دیگران قابل درک است.مثل کبودی،تورم،گرما
symptom:علائمی که قابل درک نیست،و فقط خود بیمار آن را احساس میکند.مثلا سردرد یا همون بی حسی فک من
اینم گذاشتم که بدونید دقیقا کجا بی حس شده،دندونای همین قسمت هم بی حسه
موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)، ماجراهای من و وین کریستین،
عمرا اگه میدونستید چرا توی عکسای قدیمی هیشکی نمیخنده،البته منظور از قدیم بچگیامون نیستا،منظور زمان فلان الدین شاه و فلان میرزاست.میگن اون موقع انداختن هر عکس حداقل 20 دیقه طول میکشیده و طرف هرچقدرم ژست خنده و شادی میگرفته،بالاخره خسته میشده و خنده از لباش محو میشده!!!(منبع:برنامه صبحی دیگر)
راستی هنوزم عکسایی هست که گرفتنش انقد طول بکشه؟؟
جواب مثبته،البته با کلی تفاوت،باید 40 دیقه بی حرکت و درازکش ، وارد یه فضای بسته مثل تونل بشی و انواع سروصداهای ناهنجارو تحمل کنی ، تا کلی عکس سیاه ازت بگیرن و شاید بالاخره معلوم بشه منشاء این همه احساس مزاحم کجاست؟
چقدر زود گذشت،17 اردیبهشت بود که گفتم 9 روزه فک پایینم بی حس شده،نمیدونستم 9 روز میشه 119 روز و دریغ از حتی یه ذره بهبود...
متاسفانه بی حسی یه طرفه ما به قوت خودش باقیه،انگار یه دسته مورچه دارن روی اون تیکه رژه میرن و چند لحظه یه بار بدشون نمیاد یه گازم از زیر پاشون
بگیرن.
پس بی حسی غلطه،باید بگم با حسیِ نیش داربه عبارتی پارستزی،یا همون گزگز و مور مور خودمون
ادامه ماجرا:
من هنوزم معتقدم که شوت وین کریستین،خورد به تیرک دروازه و این افتضاح رو به بار آورد.
21 مرداد که رفته بودیم پیش دکتر جان،علی الحساب وین کریستین از طرف کمیته انضباطی ایشون ، از همراهی تیم داروها محروم شد و برای بررسی بیشتر درخواست ویدئو چک از نوع همون عکسای 40 دیقه ای یعنی (MRI) داده شد،تا بالاخره معلوم بشه چه بلایی سر فک عزیزمون(آخِی،نازی ) اومده!!ما هم در پی کشف حقیقت و پیدا کردن مقصر اصلی...
موقعی که بابا برای من وقت گرفته بود ، یه برگه داده بودن که توش نکات قبل از عکس رو متذکر شده بود،مثل نداشتن هیچ وسیله فلزی و الکترونیکی،و یه چیزی که تا حالا نشنیده بودم این بندش بود:
نداشتن هیچگونه آرایش ،چون باعث مخدوش شدن تصاویر میشه.منم که قرار بود عکس صورتمو بگیرن،پس با ظاهری هرچه بی رنگ تر رفتیم تا عکسی بس خوشگل از فک تحتانیم بگیرن.
اون سرماخوردگی هم که داشتم خیلی بدتر شده بود و سرفه های قطاری من تا صبح نه میذاشت خودم بخوابم نه بقیه و فقط نگران بودم که اون موقع سرو کله شون پیدا نشه.
فرمی رو که شرح حال مختصری از بیماری لازم داشت،پر کردم،یه لباس صورتی هم دادن بپوشم،توی فرم نوشته بودن مفاصل مندیبل (فک پایین) دهان باز و دهان بسته (TJM)،به درسا گفتم چه ربطی به مفاصل داره؟
خودم برای دکترای اونجا توضیح دادم که مشکلم مفصل نیست و بافت و استخونش بی حس شده.
یه گوشی مثلا برای کاهش سروصدا چسبوندن به دو طرف سرم،یه قطعه پلاستیکی هم گذاشتن روی سرم،بعد هم گفتن چشماتو ببند،تکونم نخور!
منم که از پارسال حسرت دیدن داخل دستگاه تو دلم بود،چشامو نبستم و زل زدم به سقف.صدای دستگاشون خیلی بدتر از دستگاه بیمارستان بود،تازه بیمارستان گوشی نمیذاشتن،ولی اینجا حتی با گوشی،عجیب صدای اررررررره برقی میداد.
،فکر کنم یه 20 دیقه ای از اون همه صدای ناهنجار مستفیض شدم،که دیدم سقف بالا سرم داره میره عقب ، سقف حرکت نمیکرد،من بودم که اومدم بیرون،آخیــــــــــــــش تموم شد.نفس راحتی کشیدم که یهویی یه قطعه مستطیلی دیگه روی قبلی اضافه کردن و دوباره رفتم توی تونل و بازم سروصدا...دیگه سرفه هام داشتن از راه میرسیدن و منم با تکرار اِهِم...اِهِم از ته گلوم ، بهشون میگفتم که خودتونو نگه دارید،و گرنه 40 دیقه زحمت هدر میره!!!
یه تشریفات (بنظرم بیخودی) دیگه داشتن ، اونم اینکه بعد تصویربرداری،میرفتی پیش یه پزشک عمومی،تا شرح حال بگیره.
کلی معطل شدیم تا تشریف بیارن.حالا میخواست ببینه این یه وری شدن رو فقط خودم حس میکنم یا توی ظاهرم هم معلومه،بهم گفت:سوت بزن!!!
هان:همینم مونده،اصلا چه معنی میده دختر سوت بزنه...همینجوری که این فکرا توی ذهنم وول میخورد،گفتم:من بلد نیستم!!
مدیونید اگه فکر کنید بلد بودم و اجرا نکردم.چیه خب،قرار نیست آدم همه تواناییاشو بروز بده که.
با توضیحات بجای سوت دکترو قانع کردم که علائم (symptom*) هست و (sign*) نیست ، جهت خالی نبودن عریضه یک فشار خون هم از ما گرفت.100/70 و یه چیزایی هم راجع به فورس عضلات نوشت ، و چون زیادی خوش خط بود ، نفهمیدم چی نوشته.
عصر تو خونه گفتم نکنه جدی جدی سوتم خراب شده ، 1-2-3 آزمایش کردم،دیدم خدا رو شکر،سوتمون سالمه!!!
خلاصه... دو روز بعد بابا جوابا رو گرفت،منم سریع همه رو درآوردم.(CD) عکسا هم بود،با خود عکسا که سفیدی چشمای بازم با یه گوله ی سیاه وسطشون ،عجیب خنده دار بود.
بعد از دیدن اون همه (normal) توی جواب ،گفتم:اااااااااه...این که همش نرماله!!
برادر گفت:یعنی چاخان کرده بودی؟
مامان گفت:خدارو شکر،میخواستی چیزیت باشه.گفتم نه،ولی چرا این همه دردو نشون نداده؟؟،من که مشکل دارم،باید اینجا معلوم میشد دیگه!تازه اینا همش عکس گلو و نیم رخ منه،خب یه دونه تمام رخ میگرفتن دیگهحالا خوبه یه ساعت توضیح دادم کجا مشکل داره ولی غرغر دردی رو دوا نمیکرد.
سه شنبه نتیجه رو بردیم به دکتر جون نشون دادیم.طبق آخرین توضیحات نوروپاتی عصب هفتم یا همون عصب صورتی از عوارض وین کریستینه،پس وین کریستین به عنوان متهم ، برای یک ماه دیگه نیمکت نشین شد،تا یاد بگیره که این رسم بازی جوانمردانه نیست.
باشد که درس عبرتی شود برای سایر داروها.
و مراجعه به یک دکتر فک و صورت در دستور کار قرار گرفت،امیدوارم حوصلشو داشته باشم...که ندارم.
sign:علائمی که برای دیگران قابل درک است.مثل کبودی،تورم،گرما
symptom:علائمی که قابل درک نیست،و فقط خود بیمار آن را احساس میکند.مثلا سردرد یا همون بی حسی فک من
اینم گذاشتم که بدونید دقیقا کجا بی حس شده،دندونای همین قسمت هم بی حسه
موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)، ماجراهای من و وین کریستین،
[ پنجشنبه 6 شهریور 1393 ] [ 09:06 ق.ظ ] [ بهار ]