بهاردوباره(خاطرات کموتراپی من)

باد با چراغ خاموش کاری ندارد، اگر در سختی هستی ، بدان که روشنی …

105-هنوز اندر خم فکیم(3)

ابتدا واژه نامه:
دارو
چیست؟
دارو عبارت است از مجموعه عوارضی جانبی که بعضاً اثرات درمانی هم دارد برای رفع این عوارض جانبی ، داروهای دیگری تجویز  می‌شوند که خود، این چرخه را تا نابودی کامل بیمار طی می‌ کنند
338819_faintingsmiley.gif!این جمله دقیقا مصداق بارز داروهای کموتراپی هست.
آب پاکی:

آبیست مجازی ،که روی دست میریزند،به معنای اینکه: بابا،بیخیال!! دست بردار!! و گاها باعث درازتر شدن دست از پا میشود.حالا چجوری؟...
داشتم سعی میکردم به زندگی مسالمت آمیز با مورچه ها عادت کنم و کلا بیخیال دکتر رفتن شده بودم،ولی انگار اونا دوست نداشتن با هم تفاهم داشته باشیم
.
ماجرا از اونجایی شروع شد که هفته پیش پارستزی فک با درد همراه شد و با کوچکترین ضربه ای که به چونه م میخورد،کل استخون فکم تیر میکشید،و ناچار باید یکی بین من و مورچه ها داوری میکردشکلک های شباهنگShabahang.
منو مامان و بابا رفتیم پیش یکی از همون متخصص های فک و صورت که دندونپزشک معرفی کرده بود..
و من برای بار N ام،شرح ماوقع دادم.

عکس دندونمو دید، گفت:دندونات خیلیم روی کانال عصبی نیست که بخواد عارضه اینجوری بده.
من تا بحال همچین موردی نداشتم و با توجه به اینکه مشکلی هم توی عکست نمیبینم، نمیدونم باید چیکار کنم
،تازه عصب هفتم نیست،عصب پنجم درگیره،چون حرکت عضلاتت سالمه،
من مونده بودم و بازیکنای تیم اعصابی که نمیدونستم باید شماره چند رو بعنوان مصدوم معرفی کنم.
وقتی هم که صحبت از تق تق شد،گفت: احتمالا موقع اینتوباسیون دهنتو زیادی باز کردن و مفصلش جابجا شده
.باید به فکت استراحت بدی!
با خودم فکر میکردم که چطوری میشه فک رو فرستاد لالا
؟؟نکنه باید برم تو کار تغذیه با *(NGT) و نیhttp://www.millan.net/minimations/smileys/gargleblasterf.gif،که دکتر دستشو گذاشت دو طرف فکمو گفت :"حالا دهنتو باز کن"،منم یه ذره باز کردم،گفت: بسه! اگه تا همین جا باز کنی،صدا نمیده و بعد از مدتی کاملا درست میشه.
واقعا جا داشت تشکر کنم از دکتر ،که به اندازه ورود یه قاشق چایخوری سرپر ،بهم آوانس دادن
....بعد هم بدون هیچ دارویی یکی دیگه از همکاراشونو معرفی کردن.
ما راهی مطب متخصص فک و صورت بعدی شدیم.
دکتردوم  هم مثل قبلی از این مدل عارضه ها ندیده بود،گفت:روی اون قسمت حوله داغ بذار،ولی بهتره باهاش مدارا کنی!! خودش خوب میشه
!
اینجا بود که آب پاکی رو ریخت روی دست ما،و من مثل همیشه نتیجه گرفتم باید با دردام بسازم
.
(هـــــــــــــــی روزگار
،نزدیک دوساله دارم با همه چی ساخت و ساز میکنم،فقط نمیدونم چرا قراره پرستار بشم؟)
دکتر گفت:اینطور مسائل توی دانشگاهای علوم پزشکی خوب بررسی میشه، از اونجاها پیگیری کنی بهتر به نتیجه میرسی...(نمیدونم والا اگه منظورش از علوم پزشکی دانشگاه زیادبریج خودمون بود،من یه وری موندن رو ترجیح میدم)
ایشونم دارو نداد، منم داروهایی رو که دوستان توی پستهای قبلی پیشنهاد داده بودن،به عنوان گزینه های روی میز مطرح کردم،سرِ گاباپنتین به توافق رسیدیم،با دو تا شرط،یکی اینکه با دوز بالا مصرف بشه و اگه عارضه داد،قطع بشه و دیگه اینکه گفت:من برات نمینویسم،بهتره با یه جراح مغز و اعصاب مشورت کنی،اگه صلاح دونست واست بنویسه!!!و آدرس یه جراح اعصاب رو بهمون داد.
حسابی کلافه بودیم،بخصوص اینکه همه جا خیـــــــــــلی شلوغ بود و همش باید پیاده میرفتیم.بعد از کلی سر به هوا بودن برای پیدا کردن مطب جدید،بالاخره پیداش کردیم
.
دیدن 4-5 ردیف مریض که بدون حتی یه صندلی خالی کنار هم نشسته بودن
smiley1807.gif،منو به سمت در برمیگردوند،ولی بابا همچنان مصر بود که ما باید از پیگیریامون نتیجه بگیریم.
منشی گفت:وقتامون تا دی ماه پره،(اووووووواه،تا دی!! اصلا ببینم تا اون موقع زنده ایم!
)
به بابا گفتم من نمیاما،وقت نگیر
،...منشی هم با کلـــــــــی قِر و افه،فرمودن چون آقای دکتر فلانیان معرفی کرده،13 مهر بین مریض بیاید،حداقل 3 ساعت معطلی داره ،اما من سر حرفم بودم.

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند    آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

دردم نهفته به ز طبیبان مدعـــی     باشد که از خزانه غـــیبــــم دوا کنند

و به سمت آسانسور عقب گرد کردم،(فقط یه قرصه،من که سه شنبه میخوام برم پیش دکتر جان خودم،میدیم زحمتشو بکشن،انقدم دردسر نداره.والا...)
اینجا بود که آب پاکی که ریخته بودن رو دستمون،حسابی کار خودشو کرد و دستمون  از پا درازتر شد و برگشتیم خونه
.تمام مسیر اشکام سرازیر بود،نه بخاطر درد یا بی حاصلی کارامون...فقط بخاطر عذاب وجدان،از اینکه ناخواسته دارم خانوادمو اذیت میکنم،و هیچ جوری نمیتونم جبران کنمgirl_cray.gif...
سه شنبه رفتیم پیش دکتر خودمون،البته صبح اون روز (CBC) دادم،ولی از دیدن 3200 تا (WBC) حالم گرفته شد
،با اینکه از نظر دکتر قابل قبول بود،ولی این تعداد گلبول سفید پیذوری برای حضور توی کارورزیها یکمی دست و پا گیرن.
دکتر حتی با کلی چک و چونه من برای حذف اون خبیث،راضی نشدن و گفتن:اگه بیمار نخواد،ما اصرار نمیکنیم،منم میخواستم حذفش کنم،ولی هیچ پروتکلی نگفته که میتونیم این کارو کنیم!!

و دوباره وین کریستین دعوت شد به تیم داروها،با این توجیه که اگه کار وین کریستین بود،با حذفش باید بی حسی خوب میشد،
انگار یه قفل سنگین زده بودن به دهنم تا بازش نکنم و نپرسم که آخه اگه آسیب به عصب باشه،مگه به این زودیا ترمیم میشه؟؟!!!

ولی حیف...تمام ناگفته هام لا به لای سکوت مطلقی که علامت رضا نبود، گم شدن.
فقط سعی میکردم خوشحال باشم از نوشتن 100 تا گاباپنتین ، تا شاید دوای دردم باشه.
کلا این هفته ما توی مطب اطبا گذشت.و دندونامم که بیست و اندی سال سالم بودن،از دست نخوردگی در اومدن
!!!
به امید روزی که هیچ مریضی از درمان،درمانده نشه!!!

و هیچ بیماری تاوان سهل انگاری و بی مسئولیتی کادر درمان رو نده





موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)، ماجراهای من و وین کریستین،

[ جمعه 4 مهر 1393 ] [ 01:31 ب.ظ ] [ بهار ]

[ دوستان میگن...(نظرات)() ]

104-احوالات فک هنوز بی حس(2)

هــــــــــــــوی_*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_!حواست هست چیکار کردی،پاتو کجا گذاشتی؟_*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_
هوم ، مگه چیکار کردم؟پام کجاست؟смайлик
پاتو گذاشتی روی منطقه ممنوعه،4ماهه زدی فکِشو بی حس کردی!میفهمی یعنی چی؟смайлик
مـــــــــــــــن؟؟؟!!!
смайлик
بله،توی تازه به دوران رسیده با اون دوستاتсмайлик
فکر کردی چون بهتون میگن "عقل"خیلی خوبید؟смайлик
درسته که ما بعد از همه شما اومدیم،اما بی آزار بودیم.
смайлик

خب الان مردم آزار شدین،смайлик
ما تقریبا 8 ساله اون ته ساکنیم
و کاری به کسی نداشتیم.
смайлик
دیگه وقتشه که برید...فهمیدی!!سریـــــــــــــــع!!смайлик

عــــــــــــه،اینجوریه؟
смайлик،صاحب اینجا مارو دوست دارهсмайликپس ما سر جامون میمونیم و تا روزی هم که نپوسیم،نمیریمсмайлик
ببخشید تا من بین دندون عقلم و بقیه دندونام وساطت میکنم،شما تشریف ببرید ادامه مطلب

ادامه مطلب


موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)، ماجراهای من و وین کریستین،
برچسب ها: /OPG/،

[ یکشنبه 23 شهریور 1393 ] [ 04:41 ب.ظ ] [ بهار ]

[ دوستان میگن...(نظرات)() ]

103-فک با حس های مزاحم(1)

مقدمه:
عمرا اگه میدونستید چرا توی عکسای قدیمی هیشکی نمیخنده،البته منظور از قدیم بچگیامون نیستا،منظور زمان فلان الدین شاه و فلان میرزاست
722519_sultan.gif.میگن اون موقع انداختن هر عکس حداقل 20 دیقه طول میکشیده و طرف هرچقدرم ژست خنده و شادی میگرفته،بالاخره خسته میشده و خنده از لباش محو میشده!!!(منبع:برنامه صبحی دیگر)
راستی هنوزم عکسایی هست که گرفتنش انقد طول بکشه؟؟
جواب مثبته،البته با کلی تفاوت،باید 40 دیقه بی حرکت و درازکش ، وارد یه فضای بسته مثل تونل بشی و انواع سروصداهای ناهنجارو تحمل کنی ، تا کلی عکس سیاه ازت بگیرن و شاید بالاخره معلوم بشه منشاء این همه احساس مزاحم کجاست؟
چقدر زود گذشت،17 اردیبهشت بود که گفتم 9 روزه فک پایینم بی حس شده،نمیدونستم 9 روز میشه 119 روز smiley2085.gifو دریغ از حتی یه ذره بهبود...
متاسفانه بی حسی یه طرفه ما به قوت خودش باقیه،انگار یه دسته مورچه دارن روی اون تیکه رژه میرن و چند لحظه یه بار بدشون نمیاد یه گازم از زیر پاشون
 بگیرن.

پس بی حسی غلطه،باید بگم با حسیِ نیش داربه عبارتی پارستزی،یا همون گزگز و مور مور خودمون895721_LaieA_054.gif
ادامه ماجرا:
من هنوزم معتقدم که شوت وین کریستین،خورد به تیرک دروازه و این افتضاح رو به بار آورد.

21 مرداد که رفته بودیم پیش دکتر جان،علی الحساب وین کریستین از طرف کمیته انضباطی ایشون ، از همراهی تیم داروها محروم شد و برای بررسی بیشتر درخواست ویدئو چک از نوع همون عکسای 40 دیقه ای یعنی (MRI) داده شد،تا بالاخره معلوم بشه چه بلایی سر فک عزیزمون(آخِی،نازیhttp://www.millan.net/minimations/smileys/sadhugsmiley.gif ) اومده!!ما هم در پی کشف حقیقت و پیدا کردن مقصر اصلی...
موقعی که بابا برای من وقت گرفته بود ، یه برگه داده بودن که توش نکات قبل از عکس رو متذکر شده بود،مثل نداشتن هیچ وسیله فلزی و الکترونیکی،و یه چیزی که تا حالا نشنیده بودم این بندش بود:
نداشتن هیچگونه آرایش ،چون باعث مخدوش شدن تصاویر میشه
.منم که قرار بود عکس صورتمو بگیرن،پس با ظاهری هرچه بی رنگ تر رفتیم تا عکسی بس خوشگل از فک تحتانیم بگیرن.
اون سرماخوردگی هم که داشتم خیلی بدتر شده بود Smileyو سرفه های قطاری من تا صبح نه میذاشت خودم بخوابم نه بقیه و فقط نگران بودم که اون موقع سرو کله شون پیدا نشه.
فرمی رو که شرح حال مختصری از بیماری لازم داشت،پر کردم،یه لباس صورتی هم دادن بپوشم،توی فرم نوشته بودن مفاصل مندیبل (فک پایین) دهان باز و دهان بسته (TJM)،به درسا گفتم چه ربطی به مفاصل داره؟
 خودم برای دکترای اونجا توضیح دادم که مشکلم مفصل نیست و بافت و استخونش بی حس شده.
یه گوشی مثلا برای کاهش سروصدا چسبوندن به دو طرف سرم،یه قطعه پلاستیکی هم گذاشتن روی سرم،بعد هم گفتن چشماتو ببند،تکونم نخور!
منم که از پارسال حسرت دیدن داخل دستگاه تو دلم بود،چشامو نبستم و زل زدم به سقف.صدای دستگاشون خیلی بدتر از دستگاه بیمارستان بود،تازه بیمارستان گوشی نمیذاشتن،ولی اینجا حتی با گوشی،عجیب صدای اررررررره برقی میداد.
،فکر کنم یه 20 دیقه ای از اون همه صدای ناهنجار مستفیض شدم،که دیدم سقف بالا سرم داره میره عقب ، سقف حرکت نمیکرد،من بودم که اومدم بیرون،آخیــــــــــــــش تموم شد.نفس راحتی کشیدم که یهویی یه قطعه مستطیلی دیگه روی قبلی اضافه کردن338819_faintingsmiley.gif و دوباره رفتم توی تونل و بازم سروصدا...دیگه سرفه هام داشتن از راه میرسیدن و منم با تکرار اِهِم...اِهِم از ته گلوم ، بهشون میگفتم که خودتونو نگه دارید،و گرنه 40 دیقه زحمت هدر میره!!!
یه تشریفات (بنظرم بیخودی) دیگه داشتن ، اونم اینکه بعد تصویربرداری،میرفتی پیش یه پزشک عمومی،تا شرح حال بگیره.
کلی معطل شدیم تا تشریف بیارن:smilie_girl_093:.حالا میخواست ببینه این یه وری شدن رو فقط خودم حس میکنم یا توی ظاهرم هم معلومه،بهم گفت:سوت بزن!!!
هان:همینم موندهsmiley3919.gif،اصلا چه معنی میده دختر سوت بزنه...همینجوری که این فکرا توی ذهنم وول میخورد،گفتم:من بلد نیستم!!
مدیونید اگه فکر کنید بلد بودم و اجرا نکردم
.چیه خب،قرار نیست آدم همه تواناییاشو بروز بده که.
 با توضیحات بجای سوت دکترو قانع کردم که علائم (symptom*) هست و (sign*) نیست ، جهت خالی نبودن عریضه یک فشار خون هم از ما گرفت.100/70 و یه چیزایی هم راجع به فورس عضلات نوشت ، و چون زیادی خوش خط بود ، نفهمیدم چی نوشته.
عصر تو خونه گفتم نکنه جدی جدی سوتم خراب شده ، 1-2-3 آزمایش کردمsmile،دیدم خدا رو شکر،سوتمون سالمه!!!:smilie_girl_101:
خلاصه... دو روز بعد  بابا جوابا رو گرفت،منم سریع همه رو درآوردم.(CD) عکسا هم بود،با خود عکسا که سفیدی چشمای بازم با یه گوله ی سیاه وسطشون ،عجیب خنده دار بود.
بعد از دیدن اون همه (normal) توی جواب ،گفتم:اااااااااه...این که همش نرماله!!
برادر گفت:یعنی چاخان کرده بودی
؟
مامان گفت:خدارو شکر
،میخواستی چیزیت باشه.گفتم نه،ولی چرا این همه دردو نشون نداده؟؟،من که مشکل دارم،باید اینجا معلوم میشد دیگه!تازه اینا همش عکس گلو و نیم رخ منه،خب یه دونه تمام رخ میگرفتن دیگهحالا خوبه یه ساعت توضیح دادم کجا مشکل داره ولی غرغر دردی رو دوا نمیکرد.
سه شنبه نتیجه رو بردیم به دکتر جون نشون دادیم.طبق آخرین توضیحات نوروپاتی عصب هفتم یا همون عصب صورتی از عوارض وین کریستینه،پس وین کریستین به عنوان متهم ، برای یک ماه دیگه نیمکت نشین شد،تا یاد بگیره که این رسم بازی جوانمردانه نیست.
باشد که درس عبرتی شود برای سایر داروها.

و مراجعه به یک دکتر فک و صورت در دستور کار قرار گرفت،امیدوارم حوصلشو داشته باشم...که ندارم.
sign:علائمی که برای دیگران قابل درک است.مثل کبودی،تورم،گرما
symptom:علائمی که قابل درک  نیست،و فقط خود بیمار آن را احساس میکند.مثلا سردرد یا همون بی حسی فک من

http://s5.picofile.com/file/8137527726/675.jpgاینم گذاشتم که بدونید دقیقا کجا بی حس شده،دندونای همین قسمت هم بی حسه



موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)، ماجراهای من و وین کریستین،

[ پنجشنبه 6 شهریور 1393 ] [ 09:06 ق.ظ ] [ بهار ]

[ دوستان میگن...(نظرات)() ]

93- بی حسی یه طرفه!!!

یه چند وقتی بود وین کریستین کمیاب شده بود،البته خدا رو شکر این شرایط قحطی شامل حال من نشد،چون اندازه 3ماه دارو تو خونه داشتمبعد از چند وقت یه شرکت دیگه اومد با یه مارک دیگه وین کریستین زد،من اسفند برای اولین بار ازین مدل جدیدا زدم. انگار عوارضش به اندازه قبلی ها اذیت نکردالبته عارضه داشت،با شدت کمتر اما مداومت بیشتر.من اینجوری راحتتر بودم،آخه قبلی ها یک هفته آدمو از کاروزندگی مینداختن،اما اینا با اینکه بیشتر طول میکشید،خیلی شدید نبود.یه جوری که من  با ذوق زیـــــــــاد به دکتر جون گفتم کلا دیگه از همون مارک بنویسن!!!غافل از اینکه:
پادرد،زخم دهن و زبون و درد استخوانی،کوفتگی و...مثل همیشه وجود داره+یه عارضه شیک جدید(بی حسی فک و چونه و لب اونم از نوع یک طرفه) الان بعد 9 روز هنوز اون بی حسی از بین نرفته.البته هیــــــــــــچ تغییری توی ظاهرم ایجاد نشده،ولی حس درونیش مثل یه  زخم سوختگیه،که چون میسوزه دلت نمیاد بهش دست بزنیGnome،اما بدتر لج میکنی و روش چنگ میندازی....
نه.نه.من اصلا خودآزاری ندارم،اما حوصله یه اتفاق جدید این مدلی رو ندارم.بعد از دوره بستری توی (ICU)هم این اتفاق برای انگشتای پام افتاد،فکر میکردم درست میشه،ولی الان نزدیک یک سال شده،هنوز همون حالتو دارهبا اینکه هیچی معلوم نیست،خودم احساس میکنم یه وری شدمهی به درسا میگم من کج و کله حرف نمیزنم470919_sorrowsmiley1.gif؟؟میگه نه!!!
(حالا من نمیدونم اصلا شاید هم ربطی به شرکت جدید نداشت،یا شایدم اسفند روحیه م بهتر بود.تغذیه م بهتر بود.اصلا شاید بدنم تعجب کرده که بعد یک ماه دوباره دارو گرفته!!!مامان اینا خیلی حواسشون به تغذیه منه connie_feedbaby.gifهیچوقت از محدودیت غذایی خوشم نمیومد،ولی اگه بگن چیزی واست بده،سعی میکنم نخورم.فکر کنم پارسال همین موقعها بود یه مطلب خوندم راجع به تغذیه در سرطان،36121_Laie_21.gifاز اون موقع لب به شیر نزدم،عاشق چای نبات بودم ولی الان خیلی کمتر میخورم،گوشت قرمزو هم با گوشت انواع ماکیان،ماهی،حبوبات و...جایگزین کردن.
 حتما شنیدین که میگن بدن بلدرچین ، هورمون قبول نمیکنه،شاید تنها موجود زنده با غیرتیه
که نذاشته این جانور دو پا (آدمیزاد فرصت طلب) مکانیسم بدنشو دستکاری کنه،بخاطر همین مامان طی این مدت هفته ای چندین بار واسم بلدرچین درست میکرد.من اصلا مزشو دوس نداشتم،اوایل چند باری آبپز کرد،مجبور شد همشو بریزه برهچون هیشکی نمیخوردکم کم از آبپز به سرخ شده توی روغن کنجد تکامل پیدا کرد،قابل تحملتر شد ولی بازم جز من هیشکی نمیخورد،منم که با زور آبلیمو و مخلفات مجبور بودم بخورم.:957:
در یک شورش اعتراض آمیز،منم از عید به اینطرف دیگه بلدرچین یا به قول خودم(bel.bel)نخوردمRolling Pin،اصلا با کمال پررویی دیگه بچه حرف گوش کنی نیستمهرخوراکی مقوی بهم میدن نمیخورم،
(با طولانی شدن عوارض این دوره و حفظ شدتش ،فرصت مناسبی پیش اومده تا مامان اینا کلی مارا بخاطر غذا نخوردنمان سرزنش کنن
و بگن از بس ضعیف شدی!!)
متنفرم از این جمله:
بخور برات خوبه!!!بابا خسته شدمدوست دارم بدون محدودیت همه چی بخورم38619_piesmiley1.gif
هروقت هوس فست فود میکنم مامان اینا ... :rosesmile:سعی میکنن به تمیزترین شکل ممکن واسم درست کننتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچك » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net كلیك كنید.ولی خداییش مال بیرون 684319_pizzasmiley.gifیه چیز دیگه ست
مطلبی که راجع به تغذیه خونده بودم در ادامه مطلب


ادامه مطلب


موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)، ماجراهای من و وین کریستین، رژیم غذایی،
برچسب ها: /تغذیه در سرطان/،

[ چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 ] [ 05:14 ب.ظ ] [ بهار ]

[ نظر قند عسلا(نظرات)() ]

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات