106-وقتی همه خواب بودند...

با مشت محکمی که به چونه م خورد بیدار شدم
 ...یه نگاهی به اطرافم انداختم
...یه نگاهی به اطرافم انداختم ،عـــــــــــه هیچکس نیست
،عـــــــــــه هیچکس نیست ،منم و قند عسلم که دست و پاش نرمه
 ،منم و قند عسلم که دست و پاش نرمه !!!
!!!درسا هم که خوابه،پس کی بود زد توی چونه م
 ؟؟!!
؟؟!!بهتره تا خوابم نپریده، بخوابم
 ولی درد اون مشت نوازشگر داشت بدتر میشد
ولی درد اون مشت نوازشگر داشت بدتر میشد
در واقع نه اثری از مشت بود و نه کسی که بخواد بزنه توی چونه م
 .یه دونه از دندونای ساکن منطقه مورچه زده بود که حسابی شلوغ میکرد
.یه دونه از دندونای ساکن منطقه مورچه زده بود که حسابی شلوغ میکرد انگار این مورچه های لعنتی تا کل دندونامو نابود نکنن ،قصد رفع زحمت ندارن
انگار این مورچه های لعنتی تا کل دندونامو نابود نکنن ،قصد رفع زحمت ندارن !!! باید سریع خوابم میبرد،ولی چجوری
!!! باید سریع خوابم میبرد،ولی چجوری ؟
؟یهویی ذهن خوابالودم جرقه زد
 و یاد اسپری لیدوکائینی افتادم که توی کابینت بود...سریع آوردمش و 2-3 پاف زدم روی دندونم و در حالیکه دستمو روی چونم گرفته بودم،به خودم میگفتم الان بی حس میشه،خوابت میبره،یه کم صبر کن
و یاد اسپری لیدوکائینی افتادم که توی کابینت بود...سریع آوردمش و 2-3 پاف زدم روی دندونم و در حالیکه دستمو روی چونم گرفته بودم،به خودم میگفتم الان بی حس میشه،خوابت میبره،یه کم صبر کن ...صبر
...صبر ...صبر..
...صبر..
ساعت نزدیک 4 بود و صبر کردنا بی فایده بود...شاید کم اسپری زدم
 ...دوباره
 از جام پا شدم و رفتم سراغ اسپری...1-2-3-....12-13 ، فکر کنم نصف شیشه رو
 خالی کردم توی دهنم به این امید که دیگه خوب میشه و 
میخوابم.حســــــــــــابی  آب از لب و لوچم آویزون شده بود
...دوباره
 از جام پا شدم و رفتم سراغ اسپری...1-2-3-....12-13 ، فکر کنم نصف شیشه رو
 خالی کردم توی دهنم به این امید که دیگه خوب میشه و 
میخوابم.حســــــــــــابی  آب از لب و لوچم آویزون شده بود ، چند برگ دستمال گرفتم گوشه لبم و اومدم سر جام ،خیلی تلخ بود و دهنم میسوخت
، چند برگ دستمال گرفتم گوشه لبم و اومدم سر جام ،خیلی تلخ بود و دهنم میسوخت ولی میگفتم داره اثر میکنه ، نریزیش بره ها
 ولی میگفتم داره اثر میکنه ، نریزیش بره ها ،تحمل کن الان بی حس میشه
،تحمل کن الان بی حس میشه ....
....تحمل کردن همانا و سوختن لثه و زبون و لب همانا...

تا خود صبح چشم رو هم نذاشتم
 ، وقتی بقیه پا شدن کلی ما را دعوا نمودندی که چرا بیدارمان نکردی؟؟
 ، وقتی بقیه پا شدن کلی ما را دعوا نمودندی که چرا بیدارمان نکردی؟؟ ،
،البت زابرا کردن بقیه بی فایده بود
 ،چون من کار خودمو میکردم
 ،چون من کار خودمو میکردم
لبم عین اینایی که پروتز میزنن ورم کرده بود و سنگین شده بود.
 
 با خوردن یه دونه استامینوفن رفتم کاراموزی ، واقعا شده بودم مصداق ضرب المثل میمون درد خودش کم بود،آبله مرغونم گرفت
 .بدترین روز هفته بود.عضله گردن و شونه م هم از اول هفته گرفته بود ،فقط توی راهروی بخش، دست به چونه گریه میکردم و به خدا غر میزدم : دِآخه انصافتو شکر، این همه درد یه جا با هم
.بدترین روز هفته بود.عضله گردن و شونه م هم از اول هفته گرفته بود ،فقط توی راهروی بخش، دست به چونه گریه میکردم و به خدا غر میزدم : دِآخه انصافتو شکر، این همه درد یه جا با هم ؟
؟اما این درد آخری دسته گلی بود که خودم به آب داده بودم
 .ظهر که برگشتم خونه ،چند تا قالب یخ ریختم توی کیسه و گذاشتم روی اون قسمت،و شاید برای لحظاتی اون همه سوز و گداز رو خنک کرد
.ظهر که برگشتم خونه ،چند تا قالب یخ ریختم توی کیسه و گذاشتم روی اون قسمت،و شاید برای لحظاتی اون همه سوز و گداز رو خنک کرد .
.مامان گفت:حالا بیا ناهار بخور تا عصر بریم دکتر
 ...ولی با اون لب و دهن سوخته که نمیشد چیزی خورد، بخصوص که با برگردوندن لبم جلوی آینه دیدم حسابی ملتهب و پوسته پوسته شده
...ولی با اون لب و دهن سوخته که نمیشد چیزی خورد، بخصوص که با برگردوندن لبم جلوی آینه دیدم حسابی ملتهب و پوسته پوسته شده .
.غروب بود که رفتیم دندونپزشکی ،پیش همون دکتری که سوءقصد به جون دو تا دندون عقلم داشت.

گفتم دیشب دندونم درد گرفت ،لیدوکائین زدم روش که خوابم ببره!!! دندونم خوب نشد هیــــــــــچ،تمام لب و دهنمم سوخت
 .
.گفت:با لیدوکائین میخواستی بخوابی
 ؟مگه خواب میکنه آخه
؟مگه خواب میکنه آخه ؟!!!
؟!!!گفتم:نه خب،خواستم دردش ساکت بشه
 ،استامینوفنم خوردم، فایده نداشت
،استامینوفنم خوردم، فایده نداشت .
.گفت :باید NSAIDs میخوردی،یه دونه ژلوفن میخوردی خوب میشد!!!تو اشکالت اینه که زیادی میدونی،و زیادی دونستن بعضی وقتا خوب نیست.زدی تمام پوستت رو تخریب کردی
 .
.(ای بابا این توضیحاتو دادم که بگم مواظب لب و لوچه سوخته ما باشی و لیدوکائین نزنی،نه اینکه دعوام کنی
 !!!)
!!!)گفت:اینی که میزنم safe هست،نگران نباش،هروقت احساس کردی لبت ورم کرد و گزگز میکنه بهم بگو
 .
.گفتم والا لبم از اولشم ورم کرده بود و گزگز میکرد
 .
.گفت: خب هروقت احساس کردی بی حس شد بگو
 .
.گفتم خب بی حسم بود دیگه
 .
.رفت نشست پیش بابا و گرم صحبت شدن،چند لحظه یه بار میگفت بی حس شد؟؟منم دست میزدم و میدیدم هیچ تغییری نکرده
 .
.دکتر گفت:مگه میشه آخه؟!! اصلا باورش نمیشد...گفتم :والا این مدت انقدر به من مورفین و لیدوکائین و پتدین زدن ،فکر نکنم به این زودیا اثر کنه
 .
.بعد چند دیقه گفت:من شروع میکنم اگه درد گرفت بگو و منم که محو دستکش های صورتی شده دکتر از اثر سرخابم شده بودم
 ،دیدم دندونم داره حرکت مته رو حس میکنه و میسوزه
،دیدم دندونم داره حرکت مته رو حس میکنه و میسوزه ،دکتر دستگاشو خاموش کرد و گفت:
،دکتر دستگاشو خاموش کرد و گفت:آمپولای من فیل رو میندازه و امکان نداره واسه کسی دو بار بزنم
 ،از بس دارو زدن همه مسیرا رو بلاک کردن، تریاک خونت بالاست،
،از بس دارو زدن همه مسیرا رو بلاک کردن، تریاک خونت بالاست، ...این یکی هم میزنم،اگه اثر نکرد روی دندونت کار نمیکنم
...این یکی هم میزنم،اگه اثر نکرد روی دندونت کار نمیکنم ،باشه... و باز منتظر نشست.
،باشه... و باز منتظر نشست.
به خودم میگفتم:نچ...نچ...نچ..ببین چجوری عملی شدی که آمپول فیل افکن هم روت اثر نداره
 !!
!!با تشکر از پرسنل (ICU) بخاطر مورفینهای فرد اعلاء

بالاخره بعد از کلی انتظار، دندونام به خواب رفتن و دکتر تونست عصب بیچاره ی دندونمو بکشه و بِکشه و جاش ملات بریزه
 انصافا خیلی برام وقت گذاشت.
 انصافا خیلی برام وقت گذاشت. تنها چیزی که ازش میترسیدم این بود که موقع خندیدن آمالگام سیاه دندون 
پرشده بدجوری تو ذوق میزنه،و وقتی اومدم خونه یه راست رفتم جلوی آینه و با 
دیدن دندونام به درسا گفتم
 تنها چیزی که ازش میترسیدم این بود که موقع خندیدن آمالگام سیاه دندون 
پرشده بدجوری تو ذوق میزنه،و وقتی اومدم خونه یه راست رفتم جلوی آینه و با 
دیدن دندونام به درسا گفتم :آخیــــــــــش،با سفید پرکرده
:آخیــــــــــش،با سفید پرکرده .
.انگار آمپول بی حسی کم کم داشت اثر میکرد و تا زیر ابروم بی حس شده بود.
 .این روزا فکم عجیب درد میکنه و نمیدونم اثر بی حسی 5 ماهه ست
.این روزا فکم عجیب درد میکنه و نمیدونم اثر بی حسی 5 ماهه ست ،یا درد دندونای تازه ترمیم شده ،یا تبعات گندی که خودم زدم
،یا درد دندونای تازه ترمیم شده ،یا تبعات گندی که خودم زدم و بدیش اینه که نمیتونم تفکیک کنم و بفهمم گاباپنتین بر ما اثر+داشته یا نه!!!
و بدیش اینه که نمیتونم تفکیک کنم و بفهمم گاباپنتین بر ما اثر+داشته یا نه!!!
 چقد خوبه اگه برگردم سر وزن قبلیم
چقد خوبه اگه برگردم سر وزن قبلیم



"کاراموزی در عرصه پرستاری" یعنی چی؟(خودمون بهش میگیم "عرصه"
 )
)در رشته مقدس پرستاری دو ترم آخر بطور کامل کارورزیه و توی بیمارستان سپری میشه ، گرفتن واحد تئوری (از درسهای تخصصی) ممنوعه
 ، پس بدا به حال کسی که واحدی ازش مونده باشه و بخواد بره ترم7
 ، پس بدا به حال کسی که واحدی ازش مونده باشه و بخواد بره ترم7  ...تا پاسش نکنه،نمیذارن بره عرصه
...تا پاسش نکنه،نمیذارن بره عرصه !!!منم جزء دسته بدحالان بودم
!!!منم جزء دسته بدحالان بودم  ،البته درس افتاده نداشتما
،البته درس افتاده نداشتما ، ولی بخاطر انتقالیم و ارائه نشدن درس در موقع خودش ،یه درس 3 واحدی (پرستاری کودکان 2) و 2 تا (0)واحدی اجباری زیادبریج موند
، ولی بخاطر انتقالیم و ارائه نشدن درس در موقع خودش ،یه درس 3 واحدی (پرستاری کودکان 2) و 2 تا (0)واحدی اجباری زیادبریج موند .بگذریم حتی خاطره اینکه با چه مصیبتی اجازه دادن من برم عرصه،اعصابمو بهم میریزه و خوندنش هیچ لطفی نداره
.بگذریم حتی خاطره اینکه با چه مصیبتی اجازه دادن من برم عرصه،اعصابمو بهم میریزه و خوندنش هیچ لطفی نداره
فقط این شکلکا سیر اتفاقاتی هست که من برای ورود به عرصه پشت سر گذاشتم
 ...و حالا من رفتم ترم 7
...و حالا من رفتم ترم 7
عکس مدرک جرم در ادامه مطلب
ادامه مطلب
موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)،
[ پنجشنبه 10 مهر 1393 ] [ 12:21 ب.ظ ] [ بهار ]
 !این جمله دقیقا مصداق بارز داروهای کموتراپی هست.
!این جمله دقیقا مصداق بارز داروهای کموتراپی هست.
 .
.
 .
. ،تازه عصب هفتم نیست،عصب پنجم درگیره،چون حرکت عضلاتت سالمه،
،تازه عصب هفتم نیست،عصب پنجم درگیره،چون حرکت عضلاتت سالمه، .
. ،که دکتر دستشو گذاشت دو طرف فکمو گفت :"حالا دهنتو باز کن"،منم یه ذره باز کردم،گفت: بسه!
،که دکتر دستشو گذاشت دو طرف فکمو گفت :"حالا دهنتو باز کن"،منم یه ذره باز کردم،گفت: بسه!  اگه تا همین جا باز کنی،صدا نمیده و بعد از مدتی کاملا درست میشه.
اگه تا همین جا باز کنی،صدا نمیده و بعد از مدتی کاملا درست میشه. !
! .
. ،نزدیک دوساله دارم با همه چی ساخت و ساز میکنم،فقط نمیدونم چرا قراره پرستار بشم؟)
،نزدیک دوساله دارم با همه چی ساخت و ساز میکنم،فقط نمیدونم چرا قراره پرستار بشم؟) )
) .
. )
) .تمام
 مسیر اشکام سرازیر بود،نه بخاطر درد یا بی حاصلی کارامون...فقط بخاطر عذاب
 وجدان،از اینکه ناخواسته دارم خانوادمو اذیت میکنم،و هیچ جوری نمیتونم 
جبران کنم
.تمام
 مسیر اشکام سرازیر بود،نه بخاطر درد یا بی حاصلی کارامون...فقط بخاطر عذاب
 وجدان،از اینکه ناخواسته دارم خانوادمو اذیت میکنم،و هیچ جوری نمیتونم 
جبران کنم ...
... ،با اینکه از نظر دکتر قابل قبول بود،ولی این تعداد گلبول سفید پیذوری برای حضور توی کارورزیها یکمی دست و پا گیرن.
،با اینکه از نظر دکتر قابل قبول بود،ولی این تعداد گلبول سفید پیذوری برای حضور توی کارورزیها یکمی دست و پا گیرن.
 .
. !!!
!!!



 
 


 
 
 
 



 .میگن اون موقع انداختن هر عکس حداقل 20 دیقه طول 
میکشیده و طرف هرچقدرم ژست خنده و شادی میگرفته،بالاخره خسته میشده و خنده از لباش محو میشده!!!(منبع:برنامه صبحی دیگر)
.میگن اون موقع انداختن هر عکس حداقل 20 دیقه طول 
میکشیده و طرف هرچقدرم ژست خنده و شادی میگرفته،بالاخره خسته میشده و خنده از لباش محو میشده!!!(منبع:برنامه صبحی دیگر) ،البته با کلی تفاوت،باید 40 دیقه بی حرکت و درازکش ، وارد یه فضای 
بسته مثل تونل بشی و انواع سروصداهای ناهنجارو تحمل کنی ، تا کلی عکس سیاه ازت
 بگیرن و شاید بالاخره معلوم بشه منشاء این همه احساس مزاحم کجاست؟
،البته با کلی تفاوت،باید 40 دیقه بی حرکت و درازکش ، وارد یه فضای 
بسته مثل تونل بشی و انواع سروصداهای ناهنجارو تحمل کنی ، تا کلی عکس سیاه ازت
 بگیرن و شاید بالاخره معلوم بشه منشاء این همه احساس مزاحم کجاست؟ 
 و دریغ از حتی یه ذره بهبود...
و دریغ از حتی یه ذره بهبود...
 به عبارتی پارستزی،یا همون گزگز و مور مور خودمون
به عبارتی پارستزی،یا همون گزگز و مور مور خودمون
 ،خورد به تیرک دروازه و این افتضاح رو به بار آورد.
،خورد به تیرک دروازه و این افتضاح رو به بار آورد.
 ،تا بالاخره معلوم
 بشه چه بلایی سر فک عزیزمون(آخِی،نازی
،تا بالاخره معلوم
 بشه چه بلایی سر فک عزیزمون(آخِی،نازی ) اومده!!ما هم در پی کشف حقیقت و پیدا کردن مقصر اصلی...
 ) اومده!!ما هم در پی کشف حقیقت و پیدا کردن مقصر اصلی...
 و سرفه های قطاری من تا صبح نه 
میذاشت خودم بخوابم نه بقیه و فقط نگران بودم که اون موقع سرو کله شون پیدا
 نشه.
و سرفه های قطاری من تا صبح نه 
میذاشت خودم بخوابم نه بقیه و فقط نگران بودم که اون موقع سرو کله شون پیدا
 نشه.
 ،یه لباس صورتی هم دادن بپوشم،توی 
فرم نوشته بودن مفاصل مندیبل (فک پایین) دهان باز و دهان بسته (TJM)،به درسا 
گفتم چه ربطی به مفاصل داره؟
،یه لباس صورتی هم دادن بپوشم،توی 
فرم نوشته بودن مفاصل مندیبل (فک پایین) دهان باز و دهان بسته (TJM)،به درسا 
گفتم چه ربطی به مفاصل داره؟ ،یه قطعه پلاستیکی هم گذاشتن روی سرم،بعد هم گفتن چشماتو ببند،تکونم نخور!
،یه قطعه پلاستیکی هم گذاشتن روی سرم،بعد هم گفتن چشماتو ببند،تکونم نخور!
 ،که دیدم سقف بالا سرم داره میره عقب ، سقف حرکت نمیکرد،من بودم که اومدم بیرون،آخیــــــــــــــش تموم شد
،که دیدم سقف بالا سرم داره میره عقب ، سقف حرکت نمیکرد،من بودم که اومدم بیرون،آخیــــــــــــــش تموم شد
 .حالا میخواست ببینه این یه وری شدن رو فقط خودم حس میکنم یا توی ظاهرم هم معلومه،بهم گفت:سوت بزن
.حالا میخواست ببینه این یه وری شدن رو فقط خودم حس میکنم یا توی ظاهرم هم معلومه،بهم گفت:سوت بزن !!!
!!! !!
!!
 ،دیدم خدا رو شکر،سوتمون سالمه!!!
،دیدم خدا رو شکر،سوتمون سالمه!!!
 ،عجیب خنده دار بود.
،عجیب خنده دار بود. ...این که همش نرماله
...این که همش نرماله ؟
؟ ولی غرغر دردی رو دوا نمیکرد.
 ولی غرغر دردی رو دوا نمیکرد.



 اینم گذاشتم که بدونید دقیقا کجا بی حس شده،دندونای همین قسمت هم بی حسه
اینم گذاشتم که بدونید دقیقا کجا بی حس شده،دندونای همین قسمت هم بی حسه .یادم رفته بود که قراره هرماه موهامو اندازه بزنم
.یادم رفته بود که قراره هرماه موهامو اندازه بزنم ،و به امید 15سانت شدنش روزا رو بشمارم.
،و به امید 15سانت شدنش روزا رو بشمارم. یکشنبه 15تیر بود که من رفتم(CBC)دادم و بسی احساس خوشبختی کردم از اینکه همه چیز آروم بود
یکشنبه 15تیر بود که من رفتم(CBC)دادم و بسی احساس خوشبختی کردم از اینکه همه چیز آروم بود ،ولی نمیدونم چرا هروقت زیادی احساس خوشی میکنم،یه اتفاقی میفته***...
،ولی نمیدونم چرا هروقت زیادی احساس خوشی میکنم،یه اتفاقی میفته***... بودم،که حس کردم داغم و گلاب به روتون حالت تحولِ
 بودم،که حس کردم داغم و گلاب به روتون حالت تحولِ ،و
 باز قلب من تندتند زد که  وااااااااااای نه
،و
 باز قلب من تندتند زد که  وااااااااااای نه ،خدایا تو که میدونی من جمعه 
بالاخره میرم بیمارستان که دارو بگیرم،جونِ من کاری نکن که تو این ماه 
رمضونی،از 4روز قبلش برم اونجا اتراق کنم
،خدایا تو که میدونی من جمعه 
بالاخره میرم بیمارستان که دارو بگیرم،جونِ من کاری نکن که تو این ماه 
رمضونی،از 4روز قبلش برم اونجا اتراق کنم
 ،خودمو زدم به کوچه علی چپ
،خودمو زدم به کوچه علی چپ
 .
. ،باشد که خنک شویم.
،باشد که خنک شویم. .مامان که دیگه از قایم باشک بازیهای منو درسا،فهمیده بود یه خبرایی هست،گفت:چی شده؟؟،گفتم:ههههههه،یه کم گرمه
.مامان که دیگه از قایم باشک بازیهای منو درسا،فهمیده بود یه خبرایی هست،گفت:چی شده؟؟،گفتم:ههههههه،یه کم گرمه ...ولی دیگه نمیشد مامانو گول زد،
...ولی دیگه نمیشد مامانو گول زد، ،و علت تب به نظرسنجی گذاشته شد:
،و علت تب به نظرسنجی گذاشته شد:
 ،دیشب ساعت 1پای لپ تاپت پفک میخوردی،
،دیشب ساعت 1پای لپ تاپت پفک میخوردی، رفتی جلوی کولر و..... خلاصه،فرضیه هایی که منم کم و بیش قبولشون داشتم.
 رفتی جلوی کولر و..... خلاصه،فرضیه هایی که منم کم و بیش قبولشون داشتم. و هر یه ربع دوباره دماسنج و  آب خنک
و هر یه ربع دوباره دماسنج و  آب خنک ...
... .البته علائم گوارشی تا چند روز به قوتش باقی بود
.البته علائم گوارشی تا چند روز به قوتش باقی بود
 ،همینجوری اندازه میگیرم
،همینجوری اندازه میگیرم
 ،الان موهام قشنگ شبیه بچگیام شده
،الان موهام قشنگ شبیه بچگیام شده  (در ادامه مطلب)،مثل زمانی که برای اولین بار
 میخواستن ازم عکس 3X4 بگیرن،من که یادم نیست،ولی مامان چتری هامو تا 
بالای چشمام کوتاه کرده بود و بابا منو از کمرم نگه داشته بود تا عکسمو 
بگیرن
(در ادامه مطلب)،مثل زمانی که برای اولین بار
 میخواستن ازم عکس 3X4 بگیرن،من که یادم نیست،ولی مامان چتری هامو تا 
بالای چشمام کوتاه کرده بود و بابا منو از کمرم نگه داشته بود تا عکسمو 
بگیرن ،با موهایی که همون موقع هم 
شیطون بودن و بعضیاشون سر به هوا،بر عکسِ خود اون موقعهام که به قول مامانم همیشه آروم و سربه زیر بودم.
،با موهایی که همون موقع هم 
شیطون بودن و بعضیاشون سر به هوا،بر عکسِ خود اون موقعهام که به قول مامانم همیشه آروم و سربه زیر بودم.
 ،موهایی که صاف بودن ولی الان پشت سرم فر شده
،موهایی که صاف بودن ولی الان پشت سرم فر شده .از زیر گیره و گلِ سر هم در میرن،و همش میان تو چشمم
.از زیر گیره و گلِ سر هم در میرن،و همش میان تو چشمم ،با تمام شیطونیاشون...
،با تمام شیطونیاشون...

 ولی حیف از وقتی که عقلم رسید تولد چیه،با زمانش مشکل داشتم.آخه همیشه تولدم خورده وسط امتحانام.فکر کنم تنها سالی که تولدم بود و امتحان نداشتم،همین پارسال بود.البته امتحان داشتم،ولی درسی نبود،الهی بود که به لطف کادر درمان
ولی حیف از وقتی که عقلم رسید تولد چیه،با زمانش مشکل داشتم.آخه همیشه تولدم خورده وسط امتحانام.فکر کنم تنها سالی که تولدم بود و امتحان نداشتم،همین پارسال بود.البته امتحان داشتم،ولی درسی نبود،الهی بود که به لطف کادر درمان ،وصد البته حمایتهای خانواده عزیزم
،وصد البته حمایتهای خانواده عزیزم و دعای خیر همه عزیزانم
و دعای خیر همه عزیزانم ما از این امتحان سربلند بیرون اومدیم.یک شیرینی تلخ یا بهتر بگم یه تلخی شیرین،تولد گرفتن در حالی که اینتوبه باشی و روی تخت (ICU)زیر پوستی نای نای کنی
ما از این امتحان سربلند بیرون اومدیم.یک شیرینی تلخ یا بهتر بگم یه تلخی شیرین،تولد گرفتن در حالی که اینتوبه باشی و روی تخت (ICU)زیر پوستی نای نای کنی مدیونید اگه فکر کنید من دلم کیک خواست و بخاطر اینتوبه بودنم نتونستم بخورم
مدیونید اگه فکر کنید من دلم کیک خواست و بخاطر اینتوبه بودنم نتونستم بخورم ،کلا برای پرسنل بیمارستان هم یه خاطره شد
،کلا برای پرسنل بیمارستان هم یه خاطره شد ، به جرات میشه گفت:تنها مریض هنجارشکنی که توی (ICU)تولد گرفته بود،من بودم.
، به جرات میشه گفت:تنها مریض هنجارشکنی که توی (ICU)تولد گرفته بود،من بودم. امسال به خاطر سر شلوغم جشن تولدو موکول میکنیم به بعد امتحانا
امسال به خاطر سر شلوغم جشن تولدو موکول میکنیم به بعد امتحانا اگه دوست داشتین بدونید پارسال چه خبر بوده،توی برچسب ها(تولد در آی سی یو)رو ببینید.
اگه دوست داشتین بدونید پارسال چه خبر بوده،توی برچسب ها(تولد در آی سی یو)رو ببینید.

 ،با طراوت یک نوزاد یک روزه
،با طراوت یک نوزاد یک روزه اینم کادو برای خودم
اینم کادو برای خودم ،خودم جان،توش 1000تا بوس برات گذاشتم
،خودم جان،توش 1000تا بوس برات گذاشتم ،اما بدتر لج میکنی و روش چنگ میندازی....
،اما بدتر لج میکنی و روش چنگ میندازی.... با اینکه هیچی معلوم نیست،خودم احساس میکنم یه وری شدم
با اینکه هیچی معلوم نیست،خودم احساس میکنم یه وری شدم ؟؟میگه نه
؟؟میگه نه هیچوقت از محدودیت غذایی خوشم نمیومد،ولی اگه بگن چیزی واست بده،سعی میکنم نخورم.فکر کنم پارسال همین موقعها بود یه مطلب خوندم راجع به تغذیه در سرطان،
هیچوقت از محدودیت غذایی خوشم نمیومد،ولی اگه بگن چیزی واست بده،سعی میکنم نخورم.فکر کنم پارسال همین موقعها بود یه مطلب خوندم راجع به تغذیه در سرطان، از اون موقع لب به شیر نزدم،عاشق چای نبات بودم ولی الان خیلی کمتر میخورم
از اون موقع لب به شیر نزدم،عاشق چای نبات بودم ولی الان خیلی کمتر میخورم ،گوشت قرمزو
،گوشت قرمزو هم با گوشت انواع ماکیان،ماهی،حبوبات و...جایگزین کردن.
 هم با گوشت انواع ماکیان،ماهی،حبوبات و...جایگزین کردن. که نذاشته این جانور دو پا (آدمیزاد فرصت طلب
 که نذاشته این جانور دو پا (آدمیزاد فرصت طلب ) مکانیسم بدنشو دستکاری کنه،بخاطر همین مامان طی این مدت هفته ای چندین بار واسم بلدرچین درست میکرد.من اصلا مزشو دوس نداشتم،اوایل چند باری آبپز کرد،مجبور شد همشو بریزه بره
) مکانیسم بدنشو دستکاری کنه،بخاطر همین مامان طی این مدت هفته ای چندین بار واسم بلدرچین درست میکرد.من اصلا مزشو دوس نداشتم،اوایل چند باری آبپز کرد،مجبور شد همشو بریزه بره ،منم که با زور آبلیمو و مخلفات مجبور بودم بخورم.
،منم که با زور آبلیمو و مخلفات مجبور بودم بخورم.
 ،منم از عید به اینطرف دیگه بلدرچین یا به قول خودم(bel.bel)نخوردم
،منم از عید به اینطرف دیگه بلدرچین یا به قول خودم(bel.bel)نخوردم ،اصلا با کمال پررویی دیگه بچه حرف گوش کنی نیستم
،اصلا با کمال پررویی دیگه بچه حرف گوش کنی نیستم !!)
!!) بخور برات خوبه!!!بابا خسته شدم
بخور برات خوبه!!!بابا خسته شدم دوست دارم بدون محدودیت همه چی بخورم
دوست دارم بدون محدودیت همه چی بخورم
 مامان اینا ...
 مامان اینا ...  سعی میکنن به تمیزترین شکل ممکن واسم درست کنن
سعی میکنن به تمیزترین شکل ممکن واسم درست کنن .ولی خداییش مال بیرون
.ولی خداییش مال بیرون  یه چیز دیگه ست
یه چیز دیگه ست ،و ذات پلید گلبول سفیدای خودمو میشناسم
،و ذات پلید گلبول سفیدای خودمو میشناسم ،این هفته میدونستم که هنوز خیلی بالا نیومدن،سر خانواده هم به لحاظ دیگه ای شلوغ بود
،این هفته میدونستم که هنوز خیلی بالا نیومدن،سر خانواده هم به لحاظ دیگه ای شلوغ بود  ،من (CBC)این هفته رو پیچوندم
،من (CBC)این هفته رو پیچوندم اگه هوا خوب باشه،منم خوب باشم
اگه هوا خوب باشه،منم خوب باشم

 ،ودر یک صعود سرفرازانه رسیدن به 4000 تا
،ودر یک صعود سرفرازانه رسیدن به 4000 تا یه ضرب المثلی هست که میگه فلانی با یه غوره سردیش میکنه،با یه مویز گرمیش،حکایت (WBC)های منه.داروها واسشون حکم غوره و مویز پیدا کردن،منم حســــــــــــــــــاس.
یه ضرب المثلی هست که میگه فلانی با یه غوره سردیش میکنه،با یه مویز گرمیش،حکایت (WBC)های منه.داروها واسشون حکم غوره و مویز پیدا کردن،منم حســــــــــــــــــاس.
 ،متاسفانه توی اتوبان یه تصادف خفن شده بود
،متاسفانه توی اتوبان یه تصادف خفن شده بود ،ماشینها میلیمتری حرکت میکردن،در حالیکه خونم تا مرز قل قل رفته بود
،ماشینها میلیمتری حرکت میکردن،در حالیکه خونم تا مرز قل قل رفته بود بعد هم رفتیم بخش کموتراپی خانم عبدی یه رگ تـــــــــــوپ از من گرفتو
بعد هم رفتیم بخش کموتراپی خانم عبدی یه رگ تـــــــــــوپ از من گرفتو  در سه سوت دارو رو زدیم به بدن.
در سه سوت دارو رو زدیم به بدن. فدای مهربونیاتون
فدای مهربونیاتون

