تاریخ : جمعه 27 مرداد 1391 | 06:38 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟

جــایــی کـه

نـه حـــق خــواسـتن داری

نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن


تاریخ : پنجشنبه 26 مرداد 1391 | 09:58 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
بخواب ای دختر معصوم آزربایجانی که فرش آزربایجان تارو پودش بدبختی ایست
بخواب ای دختر معصوم آزربایجانی که هر روز از 7 صبح تا 7شب در خانه ای کاهگِلی قالی هریس آزربایجان را گره می زدی اما حاصل دست رنج ات هم معنوی و هم مادی به جیب دیگران و با نام فرش پارسی به دنیا معرفی می شد.
بخواب که فرش آزربایجان تارو پودش بدبختی ایست


تاریخ : پنجشنبه 26 مرداد 1391 | 09:48 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
خدایا ، ناراحت نشی از دستم ...
دلگیرم ازت ... آخه اونا که گناهی نداشتن ... :(
نمی دونم شاید حکمته .... !!!


تاریخ : پنجشنبه 26 مرداد 1391 | 09:40 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
هوای "خانه" چه دلگیر می شود گاهی ،
از این زمانه دلم سیر می شود گاهی ...
به سوی خویش مرا میكشد،
چه خون و ...
چه "خاك" ...!

بگیر دست مرا ، ای آشنای درد ... بگیر ...

برچسب ها: چه دلگیر، ای اشنای درد، شعر، داستان، هنر، خانواده اهورا،  

تاریخ : پنجشنبه 26 مرداد 1391 | 09:19 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
 
آدمها ساده می آیند...
ساده دلت را با خود میبرند...
ساده خسته میشوند از دلت...ساده دلت را می اندازند دور...
می شکنند...ساده میروند...
به همین سادگی!
...
میبینی!
آدمها خیلی ساده اند!
خیلی!


برچسب ها: ساده می ایند، هنر داستان و شعر و ...، خانواده اهورا، شنیدن صداهایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند، شعر، دل شکستن، ادم های ساده،  

تاریخ : پنجشنبه 26 مرداد 1391 | 09:05 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا

تـــو "

دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ،

کلمه ی کـــوتاهی
...

کـــــ ـــ ـه برای گفتنش ..

جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و

ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..


تاریخ : چهارشنبه 25 مرداد 1391 | 03:57 ق.ظ | نویسنده : الیاس


مگه میشه تو جامعه تفتیش نباشه 

وقتی ملاک دین داری تسبیح و ریش باشه 

میگن حرفات سنگینه ممکنه نیش باشه 

ولی من گربه ای نیستم که با گفتن پیشت پاشه 

برچسب ها: الیاس اهورا، تفتیش، شعر های سیاسی، شعر، دوران من، نسل سوخاری،  

تاریخ : یکشنبه 22 مرداد 1391 | 12:01 ب.ظ | نویسنده : الیاس


دوران من دوران کف دست و 

عکس خون روی دیوار نبود 

دوران من از شدت ترکه ها 

کف دست ها بود کبود 




طبقه بندی: شعر،  مجموعه نسل سوخاری، 
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر و ...، دوران من، نسل سوخاری،  

تاریخ : چهارشنبه 18 مرداد 1391 | 02:03 ق.ظ | نویسنده : الیاس



آمدیم در این دنیا و شدیم اسیر و عبیر

دو چیز برایت مقدس بود مسیح و رفیق  

حالا که امدیم باید بجنگیم 

خسته شدی از این راه  تسبیح و طریق 

برچسب ها: الیاس اهورا، رفیق، مسیح، تسبیح، طریق، اسیر عبیر، شعر،  

تاریخ : شنبه 14 مرداد 1391 | 09:25 ب.ظ | نویسنده : الیاس


وقتی کل زندگیت میشود صفحه وبلاگت 

انتهای خوبی نخواهد داشت قسمت اخر سریالت 



طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: الیاس اهورا، خانواده اهورا، شعر، هنر داستان و شعر و ...، صفحه وبلاگت، قسمت اخر سریالت، داستان،  

تاریخ : چهارشنبه 11 مرداد 1391 | 05:30 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
چقدر سخته اونی که دنیات بود
حالا دنیایی یکی دیگست

تا آخرش مال اونه
دیگه یکی دیگه رو عزیزم صدا میکنه
...

توام باید فقط روزها رو شب کنی تا شاید یه روز از یادت بره
تا شاید یکی دیگه بیاید و کلی تلاش کنه تا جای اونو برات پر کنه


تاریخ : دوشنبه 9 مرداد 1391 | 01:18 ق.ظ | نویسنده : الیاس


نفس کشیدن کنار جماعت گرگ عالم 

چند روزیه به تو فکر میکنم خیلی بد حالم 

یک شب بی خبر گذاشتی و رفتی 

همون شب بود که شکست شیشه شراب 7 سالم 



طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: الیاس اهورا، شیشه شراب، شعر، هنر داستان و شعر و ...، خانواده اهورا، شنیدن صداهایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند، جماعت گرگ عالم،  

تعداد کل صفحات : 24 ::      ...   8   9   10   11   12   13   14   ...  

  • امیر خان
  • انجمن مورفولوژی جغرافیایی
  • کارت شارژ همراه اول
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات