تاریخ : چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 | 05:48 ب.ظ | نویسنده : نگار اهورا
روز زن و مادر مبارک ....






+ راستش بلد نبودم راجع به مادر یا روزش حرف خاصی بنویسم و حتی توی وب خودمم فقط توی یه خط تبریک گفتم واسه همین ببخشید این قدر تبریکم خشک و خالیه . اگه مریم یا الیاس بودن اون وقت از خجالتتون در میومدن یه پست خوب میذاشتن . راجع به الیاس اینو خوب می دونم که عاشق مامانشه و همه کاری براش می کنه و اگر الان بود..... این پست رو به خاطر اون گذاشتم با خودم گفتم اگر الان خودش بود حتما یه پستی چیزی میذاشت!

+ یه عذر خواهی هم بهش بدهکارم ... دلیلشم خودش مودونه! دیگه شرمنده ها گل پسر... امیدوارم زود این دوران سختت تموم شه:)



تاریخ : دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 | 08:32 ب.ظ | نویسنده : نگار اهورا
سام علیک

اول اینکه مو شرمنده ی همه ی مسلمین و مسلمات نت گرد و وب خون و برو بچ وبلاگوم بوخودا....

یه سال نو رو هم تبریک نگفتیم .... الانم نمیگم تا حالتون گرفته شه



آما... خبر دارم براتون از الیاس خان! این داآآآش ما یه چن وقتیه هم چینا بگی نگی روم فرم نیست و گوشی مبارکش هم گویا پوکیده و از اون طرف هم نت یخدر... واسه همینه که خبری ازش نیست و در غیبت صغری به سر میبره! دعا کنید که شاید این جمعه بیاید!!!

دیگه خواستم خبر داده باشم که از نگرانی در بیاین ایشالا خودش هر چی زودتر میاد و یه فازی اساسی به ما و وب میده...

جاش خالیه نه؟؟؟!!!! بس که خپلوئه.... زیاد جا می گیره


+شنیدم که دانشگوهی ها (!) هم باید تا قبل از بیستم دانشگاه ها رو تموم کنن و دهنا همه سرویس! خدا صبرتون بده!

+ دیگه چه خبرا؟! همه خوبین؟؟




طبقه بندی: روزمرگی های ما، 

تاریخ : دوشنبه 4 دی 1391 | 09:40 ب.ظ | نویسنده : نگار اهورا
اگه پس فردا افتادین مردین رفتین اون دنیا ، دیدین که یه پیرمرد با قیافه ی اروپایی و ریش سفید میاد دست می اندازه گردنتون و های های می زنه زیر گریه و مراتب قدردانیش رو ارائه می کنه هول نکنین ، نخیر برادرم اشتباه نگرفته ، نوستر خودمونه!

بیچاره هیچ کس تو زندگیش این قدر جدی نگرفته بودش که ماها جدیش گرفتیم داره تشکر می کنه بچه! آخی! الهی....

یلدا چطور بود؟ خوش رفت؟
هندونه خوردین؟





طبقه بندی: روزمرگی های ما، 

تاریخ : دوشنبه 4 دی 1391 | 09:35 ب.ظ | نویسنده : نگار اهورا
رفتن با کس دیگه آخرین مرحله از خیانت یه زن به مرده . خیانت اول زمانی شروع میشه که عاشقش نباشی و بری باهاش!

پ .ن : دوستان احساس نمی کنین بعضی ها یه  جشن کتک زنی به ما بدهکار باشن! همه به صففففف ..... الیاس جان گردنتو بیار جلو دادا 


پ. ن : توی ادامه ی مطلب چند تا جمله هست که البته مال خودم نیست ولی خوش حال میشم نظرتون رو راچع بهش بدونم

ادامه مطلب

طبقه بندی: روزمرگی های ما، 

تاریخ : دوشنبه 4 دی 1391 | 09:02 ب.ظ | نویسنده : نگار اهورا
این زندگی بعضی موقع ها میفته رو اون دنده بده اش! حالا هر چی هم بش بگی عزیز من ، نوکرتم همه اش با هم؟ رحم داشته باش! عین خیالش نمیاد بی مروت
می دونین چی می چسبه؟ برداری بری تو حیاط و زل بزنی به آسمون . به تک تک ستاره هاش نگاه کنی . چقدر کوچیک به نظر میان با اون همه عظمتشون...
چقدر بزرگه این آسمون! همه چیزو تو خودش جا میده . همین جور که بهش خیره میشی کم کم از زمین بلند میشی فک کنی پاتو گذاشتی تو منظومه شمسی . ماه به اون خوشگلی چقدر چاله چوله داره . زحل و اون حلقه هاش..... بیای بالاتر ... اوه کهکشان خودمون : کهکشان راه شیری! 
قانع نباش بازم بالاتر و بالاتر . میلیون ها کهکشان میلیون ها ستاره ..... چقدر ماها کوچیکیم . و چه دریای بزرگی از ناامیدی و ترس و بدبختی واسه خودمون درست کردیم و توش داریم غرق میشیم

مقصودم اینه باید گه گداری از تو لاکمون بیایم بیرون . نباید بذاریم اون لاک کوچیک دنیامون بشه وگرنه محدودمون می کنه ، کم کم خفه مون می کنه . بیایم بیرون و به دور و برمون نگاه کنیم ، آدمای مختلف با زندگی های مختلف و بدبختی های جورواجور که حاضرم شرط ببندم هر کدومشون فک می کنن مشکلات خودشون جدی تر و حادتره! و در نهایت به دنیا نگاه کنیم . نه زمین . به همه ی جهان به همه ی زیبایی هاش! 
اون لاک نفستو بند میاره ولی وقتی سرتو بیاری بیرون و نفس بکشی می بینی چقدر آسمون زیباست ، چقدر الان شعر سهراب می چسبه ، چقدر دلت هوس انار کرده ، دوس نداری قدم بزنی؟ دوس نداری برقصی؟ دوس نداری گل بکاری؟ تجربه نشون داده اون لاک به اون کوچیکی لذت های کوچیک رو می کشه بعد از یه مدت به خودت میگی چم شده چرا بی حوصله ام؟
واقعیت اینه که زندگی به اون لذت های کوچیکش زیباست و اگر تو خودت غرق شی قبل از خودت اون لذت ها غرق میشن! و دیگه زندگی لذت بخش نیست 

یادتون نره سرتون رو بیارین بیرون و نفس بکشین :)
 
     





تاریخ : دوشنبه 22 آبان 1391 | 10:48 ب.ظ | نویسنده : نگار اهورا
جنگیدن برای رسیدن به آرزو ها سخته نه؟؟؟؟؟

اما به نظرم نجنگیدن سخت تره....

راکد بودن و تسلیم شدن تو ذات انسان نیست و حالا فکرشو کن که انسان بخواد بر خلاف ذاتش عمل کنه ، جنگ اصلی اینجاست ....

وقتی که دیگه نجنگی!

وقتی که تسلیم شی!

درد اصلی اینه... نشیتن ، تسلیم شدن ، آروم آروم مردن!



طبقه بندی: روزمرگی های ما، 

تاریخ : پنجشنبه 18 آبان 1391 | 12:33 ب.ظ | نویسنده : نگار اهورا
هنر نزد ایرانیان است و بس!

می گی نه؟ تو بیجا می کنی رو حرف من نه میاری!

همینه که من می گم تازه دلیل هم واسه اش دارم

توی همه ی دنیا آدما می تونن چیزایی رو که یاد گرفتن به بقیه منتقل کنن آمااااا ماها می تونیم چیزایی رو که یاد نگرفتیم به بچه هامون یاد بدیم!

می گی نه؟؟؟؟ 
 
پررو شدیااااا چه معنی داره رو حرف من حرف بزنی! برو یه گوشه ساکت بشین!

ماها هیچ وقت یاد نمی گیریم که  "زندگی کنیم" 

ماها هیچ وقت یاد نمی گیریم که آدما رو سیاه و سفید نبینیم 

هیچ وقت یاد نمی گیریم آدما رو با تمام عیب هاشون عاشقانه دوست داشته باشیم

ماها هیچ وقت یاد نمی گیریم که تفاوت ها رو بپذیریم 

یاد نمی گیریم بین احساس و عقلمون توازن ایجاد کنیم

یاد نمی گیریم ادای آدمای روشنفکرو در نیاریم و به اون چیزی که هستیم احترام بذاریم و سعی نکنیم خودمونو جور دیگه ای جلوه بدیم!
 

یاد نمی گیریم خودمون باشیم و کسایی رو دوست داشته باشیم که "من واقعی مون" رو دوس دارم رک بگم ماها یا طرفدار اونایی هستیم که یا زیادی آدم حسابمون می کنن و بهمون اعتماد به نفس میدن یا طرفدار اونایی هستیم که رسما آدم حسابمون نمی کنن و برامون "جــــــذابـــــــــ " می شن! این وسط آدمایی که من واقعی مون رو می بینن و عاشقانه دوسمون دارن آدمای معمولی زندگی ما هستن! 

ماها یاد نمی گیریم که زود قضاوت نکنیم 

ماها یاد نمی گیریم برای زیبا بودن نیازی نیست شبیه دافای هلندی باشیم

ماها یاد نمی گیریم برای پاک بودن نیازی نیست شبیه مادر ترزا باشیم

ماها یاد نمی گیریم که پامون تو کفش دیگران و بعضا خدا نکنیم!

کلا یاد هم نمی گیریم به حقوق دیگران احترام بذاریم گاهی اوقات فک می کنم این یه مورد کلا تو ذاتمون نیست!

و خیلی چیزاااای دیگه ....

و ایشالا به حول و قوه ی الهی تمام این یاد نگرفته ها رو به بچه هامون یاد میدیم! اونا هم شکوفا می شن

می گی نه؟؟؟؟ لااله الا الله! فوشت بدم؟! 


+ خب شما نمی خواین چند تا از یاد نگرفته هاتون رو بنویسین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

+ اومدم موضوع واسه نوتم بذارم می بینم همه اش یا شعره یا داستانه یا سخنان بزرگانه .... بابا الیاس اینا به گروه خون من نمی خوره من کجا و سخن بزرگان کوجااااا پاشو بیا یه چرت نوشتی ، روز نوشتی چیزی به این موضوعاتت اضافه کن عریضه خالی نمونه!!!

+ این الیاسم خو رفت! همین جور میذاره میره نمیگه دل ما واسه اش تنگ میشه.... حالا وقتی اومد یه برنامه میذاریم می گیریم یه فصل کتکش می زنیم! خخخخخخ





طبقه بندی: روزمرگی های ما، 

تاریخ : دوشنبه 6 شهریور 1391 | 10:01 ب.ظ | نویسنده : نگار اهورا
ماهایی كه نه از اومدن كسی ذوق زده میشیم

نه كسی از كنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم كه برگرده

ماها آدمای بی احساسی نیستیم

ما ها بی معرفت و نامرد هم نیستیم

یه زمانی یه كسایی وارد زندگیمون شدن

یه سری باورامون رو از بین بردن





طبقه بندی: جملات کوتاه، 

  • امیر خان
  • انجمن مورفولوژی جغرافیایی
  • کارت شارژ همراه اول
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات