اسپانیایی ها میگن : "عشق ساكت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی
بلندتر است "
ایتالیایی ها میگن: "عشق یعنی ترس از دست دادن تو ! "
ایرانی ها میگن :
"عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق كه با یك ببخشید تمام میشود ...
نامه ی چارلی چاپلین به دخترش : تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریان خودت
را نشان نده هیچ وقت چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن قلبت
را خالی نگاه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر
باشد و به او بگو که تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا
اعتقاد دارم و به تو نیاز ...
اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمیدم که می خندومت ولی
می تونم باهات گریه کنم
اگه یه روز نخواستی به حرفهام گوش بدی خبرم کن........قول
می دم که خیلی ساکت باشم
اگه یه روز خواستی در بری بازم خبرم کن......قول نمی دم که
ازت بخوام وایسی اما میتونم باهات بدوم
اما.....................ا
گه یه روز سراغم
رو گرفتی و خبری نشد..........سریع به دیدنم بیا حتمآ بهت احتیاج دارم
-----------------------------------------------
وقتی دلتنگ شدی به یاد
بیار کسی رو که خیلی دوستت داره
وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش
تویی
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه وقتی دلت خواست
از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته
وقتی چشمات تهی از
تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه
وقتی به انگشتات
نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم میشد
وقتی شونه هات
خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می
لرزوند
-------------------------------------------
خیلی سخت است وقتی همه
کنارت باشند و باز احساس تنهایی کنی
وقتی عاشق باشی و هیچ کس از دل عاشقت باخبر
نباشد
وقتی لبخند می زنی و توی دل گریانی
وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمی داند
وقتی به زبان دیگران حرف می زنی ولی کسی نمی فهمد
وقتی فریاد می زنی و کسی صدایت
را نمی شنود
وقتی تمام درها به رویت بسته است...
آن گاه دستهایت را به سوی آسمان
بلند می کنی و از اعماق قلب تنها و عاشق و گریانت بانگ برمی آوری که:
« ای خدای
بزرگ دوستت دارم!»
و حس می کنی که دیگر تنها نخواهی ماند.
روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می كرد كه زیبا ترین قلب را دارد . جمعیت زیادی جمع شدندوبه قلب او نگریستند. قلب او كاملاً سالم بود و هیچ خدشهای بر آن وارد نشده بود مرد جوان با كمال افتخار با صدایی بلند به تعریف ازقلب خود پرداخت .و همه تصدیق كردند كه قلب او به راستی زیباترین قلبی است كه تاكنون دیدهاند.
ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت كه قلب تو به زیبایی قلب من نیست .
مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه كردند قلب او با قدرت تمام می تپید اما پر از زخم بود.
قسمتهایی از قلب او برداشته شده و تكههایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نكرده بودند برای همین گوشههایی دندانه دندانه درآن دیده میشد.
در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت كه هیچ تكهای آن را پرنكرده بود، مردم كه به قلب پیر مرد خیره شده بودند با خود میگفتند كه چطور او ادعا میكند كه زیباترین قلب را دارد؟
مرد جوان به پیر مرد اشاره كرد و گفت تو حتماً شوخی میكنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه كن ؛ قلب تو فقط مشتی رخم و بریدگی و خراش است .
پیر مرد گفت : درست است ، قلب تو سالم به نظر میرسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمیكنم. هر زخمی نشانگر انسانی است كه من عشقم را به او دادهام، من بخشی از قلبم را جدا كردهام و به او بخشیدهام.
گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است كه به جای آن تكهی بخشیده شده قرار دادهام؛ اما چون این دو عین هم نبودهاند گوشههایی دندانه، دندانه در قلبم وجود دارد كه برایم عزیزند؛ چرا كه یادآور عشق میان دو انسان هستند.
بعضی وقتها بخشی از قلبم را به كسانی بخشیدهام اما آنها چیزی از قلبشان را به من ندادهاند، اینها همین شیارهای عمیق هستند ، گرچه دردآور هستند اما یادآور عشقی هستند كه داشتهام، امیدوارم كه آنها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعهای كه من در انتظارش بودهام پركنند.
پس حالا میبینی كه زیبایی واقعی چیست ؟
مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی كه اشك از گونههایش سرازیر میشد به سمت پیر مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعهای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیر مرد تقدیم كرد پیر مرد آن را گرفت و در گوشهای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت .
مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ دیگر سالم نبود،اما از همیشه زیباتر بود زیرا كه عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ كرده بود .
پس بیایید که قلبهایمان را به هم هدیه دهیم....
اگه ازاین قسمت خوشتون اومده در قسمت نظرات بگین که بازم بیارم اگرم نه بازم بگین ممنون....
پیام آورده ام مردم
پیام آورده ام مردم
ای مردمان ، عاشق شوید
این دل دیوانه را هر دم به راهی می کشی
بی قرارت گشتم و رفتی
غمگسارت گشتم و رفتی
حال ار عاشقی
ار مرد میدانی
دلت را چون کویر تشنه ، پاره پاره کن
فکر چاره کن
فکر چاره کن
عشق گر خواهی بباید خویش را شیدا کنی
خویش را باید بسوزی عشق را پیدا کنی
دردها باید کشیدن
رنج ها باید چشیدن
خویش را باید بسوزی
عشق را باید بسازی
من پیام آورده ام
ای مردمان عاشق شوید
من نه فرعونم نه موسی
من نه زرتشتم نه عیسی
من نه در غارم نه مسجد
نه در معبد نی کلیسا
از شمایم ، مردمان عاشق شوید
پیام آورده ام مردم
پیام آورده ام مردم
ای مردمان ، عاشق شوید
ای مردمان ، عاشق شوید
با من چیزی بگو...
كلامی آنقدر كوتاه كه همسایه نشنود
با من چیزی بگو...
ساده ترین حرف انسانی
روان ترین آوازی كه یك حنجره به یاد دارد
با من بگو!!
بگو كه دوستم داری...