تقدیم به آنکس که آفتاب مهرش از آستان قلبم هرگز غروب نخواهد کرد...


نویسنده :عرفان
تاریخ:سه شنبه 6 اسفند 1392-02:09 ب.ظ

اگر بتوانم یک‌بار دیگر زندگی کنم...

اگر بتوانم یک‌بار دیگر زندگی کنم!

می‌کوشم بیشتر اشتباه کنم

نمی‌کوشم بی‌نقص باشم.

راحت‌تر خواهم بود

سرشارتر خواهم بود از آن‌چه حالا هستم

در واقع، چیزهای کوچک را جدی‌تر می‌گیرم

کمتر بهداشتی خواهم زیست

بیشتر ریسک‌ می‌کنم

بیشتر به سفر می‌روم

غروب‌های بیشتری را تماشا می‌کنم

از کوه‌های بیشتری صعود خواهم کرد

در رودخانه‌های بیشتری شنا خواهم کرد

جاهایی را خواهم دید که هرگز در آن‌ها نبوده‌ام

بیشتر بستنی خواهم خورد، کمتر لوبیا

مشکلات واقعی بیشتری خواهم داشت

 و دشواری‌های تخیلی کمتری

من از کسانی بودم

که در هر دقیقه‌ی عمرشان

زندگی محتاط و حاصلخیزی داشتند

بی‌شک لحظات خوشی بود اما

اگر می‌توانستم برگردم

می‌کوشیدم فقط لحظات خوش داشته باشم

اگر نمی‌دانی که زندگی را چه می‌سازد

این دم را از دست مده!

از کسانی بودم که هرگز به جایی نمی‌روند

بدون دماسنج

بدون بطری آب گرم

بدون چتر و چتر نجات

اگر بتوانم دوباره زندگی کنم

 سبک سفر خواهم کرد

اگر بتوانم دوباره زندگی کنم

می‌کوشم پابرهنه کار کنم

از آغاز بهار تا پایان پاییز

بیشتر دوچرخه‌سواری می‌کنم

طلوع‌های بیشتری را خواهم دید 

و با بچه‌های بیشتری بازی خواهم کرد

اگر آنقدر عمر داشته باشم

 اما حالا هشتادو پنج ساله‌ام

و می‌دانم رو به موتم!!!




شما اگه میتوانستید دوباره زندگی کنید چکار میکردید؟؟؟




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

نویسنده :عرفان
تاریخ:سه شنبه 6 اسفند 1392-02:04 ب.ظ

پابلو نرودا

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

 صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و

 لبخند زدی!!!

 وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

 سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات

 گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی!!!

 وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

 صبحانه مو آماده کردی و برام آوردی، پیشونیم رو بوسیدی

 گفتی بهتره عجله کنی ،داره دیرت می شه!!!

 وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم

 بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری

 بعد از کارت زود بیا خونه!!!

 وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم

 تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزم

 ولی الان وقت اینه که بری تو درسها به بچه مون کمک کنی!!!

 وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم

 تو همونجور که بافتنی می بافتی بهم نگاه کردی و خندیدی!!!

 وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم

 و تو به من لبخند زدی!!!

 وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم 

در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم 

من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای

 من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود!!!

 وقتی که 80 سالت شد ، این تو بودی که گفتی که

 من رو دوست داری نتونستم چیزی بگم فقط اشک

 در چشمام جمع شد اون روز بهترین روز زندگی من بود ،

 چون تو هم گفتی که منو دوست داری! 


به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری

 و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی چون زمانی

 که از دستش بدی مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی

 اون دیگر صدایت را نخواهد شنید!! 

 




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 




شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات