بهاردوباره(خاطرات کموتراپی من)

باد با چراغ خاموش کاری ندارد، اگر در سختی هستی ، بدان که روشنی …

55-دوباره خون لازم شد

 فردای روز عید فطر بود که درسا میخواست بره سر کار،ازم خون گرفت.زنگ زد گفت(Hb:6/6) حاضر شو بریم!!!
گفتم حالم خوبه
.گفت یکی دو روز دیگه کمتر میشه خطرناکه.حاضر شو بریم بیمارستان.من سوزن پورت نداشتم.تعطیل هم بود و نمیشد سوزن تهیه کرد،از بخش پرسیدیم گفتن میشه اسکالپ(سوزن سرم)رو کج کرد وبه جای سوزن پورت استفاده کرد.Helloساعت 9شب بود که مارفتیم بیمارستان.تو اورژانس کسی نبود که بتونه از پورت من استفاده کنه!!ما اومدیم بخش.البته با یکی از پرستارای اورژانس(آقای ابراهیمی).خانوم سبحانی سوزن رو وصل کرد،گفتم اینجا بمونم،گفتن نه..نمیشه تو مریض اورژانسیمشغول تلفن.منم مجبور شدم برگردم اورژانس.فکر کنم ساعت 11 بود که(P.C)حاضر شد و رفتنش هم تا 4 صبح طول کشید،وقتی رسیدیم خونه اذان صبح بود،نماز خوندم و خوابیدم Night



موضوع: تبعات بعد کموتراپی(سال92)،

[ شنبه 3 اسفند 1392 ] [ 01:16 ب.ظ ] [ بهار ]

[ نظرات() ]

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات