بهاردوباره(خاطرات کموتراپی من)

باد با چراغ خاموش کاری ندارد، اگر در سختی هستی ، بدان که روشنی …

68-تبعات دوره 8ام کموتراپی

تازه یک هفته از بهار شدن من گذشته بود،که انگار به سمت زمستون عقب گرد کردیم.(مثل برف هایی که توی فروردین میاد!!!)...
فکر میکردم دیگه(P.C)هم لازم ندارم،چون روز آخر گرفته بودم.من بعد از مرخص شدن از بیمارستان،با این که اصلا حالم خوب نبود،رفتم دانشگاه برای انتخاب واحد،آخه ترم پیش رو مرخصی تحصیلی گرفتم،1ترم عقب موندم،تازه انتقالی گرفتم.خلاصه که با بدبختی 16واحد برداشتم(تطبیق دادن واحدام سخت بود،چون دروس ارائه شده اینجا با دانشگاه قبلی فرق داشتمتفکر)مدیر گروه اینجا گفت:میخوای این ترم هم استراحت کن.گفتم،عمرامشغول تلفن!ا!!گفت:اصلا شاید دوباره بستری شدی!!انگار یه چیزی میدونست.
عصر 26ام شهریور درحالیکه من با کمال خوش خیالی دراز کشیده بودم،یه لیوان آب هویج خوردم
(ببخشید،عکس هویج نداشتم).بعدش احساس کردم سردمهتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچك » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net كلیك كنید،رفتم زیر 2تا پتو.ولی اصلا گرم نشدم.این سرما بوی بیمارستان میداد.یه ترمومتر(دماسنج)گذاشتم زیر زبونم.بععععله!!38/5 ...مامان یه استامینوفن داد با کلی لیموشیرین،یه کم تبم اومد پایین.تا صبح چندین بار بیدار شدم.صبح درسا رفت سرکار،مامان هی ترمومتر میاورد،ولی من همچنان تب داشتم.پا شدم رفتم حموم که خنک بشم.وقتی اومدم درسا زنگ زدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچك » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net كلیك كنید،گفت تبت چنده؟؟گفتم 38/5 ..درسا هم زنگ زده بود به دکتر ،گفته بود برید بیمارستان.ساعت 2ظهر بود که ما راه افتادیم رفتیم به سمت بیمارستان.



موضوع: تبعات بعد کموتراپی(سال92)،

[ شنبه 10 اسفند 1392 ] [ 12:02 ب.ظ ] [ بهار ]

[ نظر قند عسلا(نظرات)() ]

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات