72-چی بگم والله...
خلاصه که درسا بازم پلاکت های مارو وصل کرد،ظهر هم همونجا بودیم،ساعت ملاقات مامان اینا اومدن،معلوم بود مامان کلییییییی گریه کرده.همون پرستاره اومد واسه من سوزن پورت وصل کنه،آخه اون اسکالپ واقعا سرعتش خوب نبود،خیلی کند پلاکت هارو رد میکرد.اسکالپ رو درآورد،دوباره یه سوزن پورت زد سر جاش و دهن مارو ... .بگذریم،خانم یعقوبی هم اومد بهم سرزد ومن و درسا ساعت 5عصر با 2تا (P.C)با همون پرستار مثلا روشنفکررفتیم بخش (7B).از در که رفتیم،یکی از پرستارا گفت:چه گودبای پارتی ای گرفتین!!!یکی از کمک بهیارا هم همینو گفت..انقد بهم برخورد(با خودم گفتم اصلا ما غلط کردیم مهمونی خداحافظی گرفتیم.)
رفتم اتاق ایزوله،خونی که وصل کردن،خیلی کند میرفت،یه جوری که چند بار مجبور شدن آب مقطر و هپارین بزنن.تازه یه بار هم درسا پوش کرد توی ست خون،ست از پشت در رفت،کلی خون پاشید روی من،یه بار هم پرستار اومد بدون اینکه ست رو کلمپ کنه(ببنده) ،از محل اتصال جداش کرد،دوباره کلی خون ریخت روی من.((کلا روز خونینی بود))،تازه بدتر از اون وقتی میخواست تب منو بگیره،گفت:والله من از تو داغ ترم،شدیدا هم سرفه میکرد،گفتم پس چرا ماسک نمیزنی میای پیش من؟؟؟من کلا 200تا(WBC)دارم.گفت:ببخشید...ولی سرفه های من مال آلرژیه ،سرما خوردگی نیست..(گفتم آره جون...)شب هم دکتر اومدبهش گفتم من وقتی لرز میکنم خیلی استخون درد میگیرم،واسم مسکن گذاشت.تازه اون درد شبیه فاجعه که چند روز بعد (MTX)ایجاد میشد(زخم آنال)دوباره پیش اومد،هیچ جوری هم خوب نمیشد و حداقل یک هفته آدمو اذیت میکرد.به دکترگفتم فکر میکنم آبسه پری آنال(peri anal) گرفتم.،گفت :ای وای!! اگه اون باشه که خیلی بده!!سونوگرافی مینویسم!!
بعد از رفتن دکتر،خانم لطفی یه کاغذ گذاشت بالای سرم وگفت:فردا صبح ناشتا باش،بری سونو گرافی شکم و لگن..به پرستارا گفتم من که از این نظر مشکلی نداشتم، اگه دکتر قدیانی نوشته میرم،ولی اگه دکترای اورژانس نوشتن نمیرم.گفت :رزیدنتای اورژانس نوشتن،گفتم پس نمیرم.
موضوع: تبعات بعد کموتراپی(سال92)،
رفتم اتاق ایزوله،خونی که وصل کردن،خیلی کند میرفت،یه جوری که چند بار مجبور شدن آب مقطر و هپارین بزنن.تازه یه بار هم درسا پوش کرد توی ست خون،ست از پشت در رفت،کلی خون پاشید روی من،یه بار هم پرستار اومد بدون اینکه ست رو کلمپ کنه(ببنده) ،از محل اتصال جداش کرد،دوباره کلی خون ریخت روی من.((کلا روز خونینی بود))،تازه بدتر از اون وقتی میخواست تب منو بگیره،گفت:والله من از تو داغ ترم،شدیدا هم سرفه میکرد،گفتم پس چرا ماسک نمیزنی میای پیش من؟؟؟من کلا 200تا(WBC)دارم.گفت:ببخشید...ولی سرفه های من مال آلرژیه ،سرما خوردگی نیست..(گفتم آره جون...)شب هم دکتر اومدبهش گفتم من وقتی لرز میکنم خیلی استخون درد میگیرم،واسم مسکن گذاشت.تازه اون درد شبیه فاجعه که چند روز بعد (MTX)ایجاد میشد(زخم آنال)دوباره پیش اومد،هیچ جوری هم خوب نمیشد و حداقل یک هفته آدمو اذیت میکرد.به دکترگفتم فکر میکنم آبسه پری آنال(peri anal) گرفتم.،گفت :ای وای!! اگه اون باشه که خیلی بده!!سونوگرافی مینویسم!!
بعد از رفتن دکتر،خانم لطفی یه کاغذ گذاشت بالای سرم وگفت:فردا صبح ناشتا باش،بری سونو گرافی شکم و لگن..به پرستارا گفتم من که از این نظر مشکلی نداشتم، اگه دکتر قدیانی نوشته میرم،ولی اگه دکترای اورژانس نوشتن نمیرم.گفت :رزیدنتای اورژانس نوشتن،گفتم پس نمیرم.
زبان هیچ استخوانی ندارد
اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند . . .
مراقب حرف هایتان باشید
موضوع: تبعات بعد کموتراپی(سال92)،
[ یکشنبه 11 اسفند 1392 ] [ 11:33 ق.ظ ] [ بهار ]